Posts by علیرضا میرعلی نقی
پرواز بر فراز پاییزان؛ به یاد استاد فریدون شهبازیان
همین دیروز در موسسه منظومه خرد با علی صمدپور عزیز، حرف از او بود و موسیقی همیشه تاثیرگذار او در سریال «پاییزان» و اینکه کمتر کسی میداند که خواننده تیتراژ نیز هم او بوده است: فریدون شهبازیان که ساعاتی پیش، به قول استاد پرویز ناتلخانلری در منظومه بینظیرش: شهپر شاه هوا اوج گرفت… آری؛ آن هنری مرد؛ شناخته شده بود ولی خیلی از قابلیتهای او ناشناخته مانده بود، چه در زمینههای هنری و چه در زمینههای انسانی. بخش مهمی از موسیقی ۵۰ سال گذشته را بدون حضور او نمیتوان تصور و ترسیم کرد. او هنرمندی تک بعدی نبود. جز چند زمینه خاص، تقریبا در تمام عرصههای حرفهای موسیقی فعالیت داشت. ساخت و اجرا کرد و پای ضبطها ایستاد و تنظیم کرد و مشاوره داد و حمایت کرد و آنچه به نظرش بیارزش یا کمارزش میرسید، بیتعارف، رد میکرد و دور میانداخت.
مروری بر آلبوم «بداهه»
«بداهه» عنوان آلبومی با اجرای محمدعلی کیانی نژاد، شهرام میرجلالی و سعید رودباری است. در این اثر، در «دستگاه شور»، «آواز شوشتری»، «آواز بیات اصفهان»، «دستگاه ماهور»، «دستگاه چهارگاه»، «دستگاه سه گاه»، «آواز ابوعطا»، «آواز بیات ترک»، آثاری به ضبط رسیده است. این مجموعه از اواخر سال ۱۳۶۰ تا اواسط سال ۱۳۷۰ در فضایی خصوصی اجرا و بر روی نوار ریل ضبط شده بوده است. پالایش مجدد صوتی این مجموعه با مازیار شاهی بوده و موسسه ی فرهنگی هنری نوخسروانی باربد در سال ۱۴۰۳ این مچموعه را روانه بازار موسیقی کرده است.
یادی از لطفالله مفخمپایان (۳)
لطف الله مفخم پایان در سالهای ۱۳۲۹-۱۳۲۸ ازدواج کرد و با همسرش برای تحصیلات دانشگاهی به فرانسه رفت و در رشته جغرافیای طبیعی دکترا گرفت. پایاننامهٔ او درباره محیط طبیعی دریای خزر بود. همچنین در رشتهٔ ادبیات و زبان فرانسه نیز گواهینامهٔ عالی گرفت. بعد از بازگشت به تهران در سالهای ۱۳۳۵-۱۳۳۴، وی و همسرش ر دبیرستانهای تهران مشغول تدریس شدند و با نظم و جدیت شاگردان فراوانی تربیت کردند که بسیاری از آنان از نامآوران شدند و به شاگردی مفخم افتخار میکنند.
یادی از لطفالله مفخمپایان (۲)
در بین همین فعالیتها کوشش کرد تعدادی از آثار ماندگار موسیقی ایرانی را به نت بنویسد و منتشر کند. شرایط این کار در سالهای ۱۳۳۰-۱۳۲۰، هم از لحاظ فنی و هم از لحاظ اجتماعی، بسیار دشوارتر از امروز بود؛ آثار باقیمانده از جنگ جهانی دوم هنوز در ایران قربانی میگرفت؛ مردم فاقد فرهنگ و آموزش لازم برای درک موسیقی «ملی« (امروز خوانده میشود «کلاسیک») بودند؛ گرانی و کمیابی کاغذ و وسایل چاپ سرسام آور بود؛ اکثر موسیقیدانان در این امر تفاوت بودند و حتی با کنارهگیری، حسادت و گاه با تمسخر اسباب ناامیدی مفخم خالقی را فراهم میکردند.
یادی از لطفالله مفخمپایان (۱)
نوشته ای را که پیش رو دارید مقالهای است به قلم میرعلیرضا میرعلینقی در کتاب «لطف مفخم: آثار بزرگان موسیقی ملی برای تار و ویلن در پنج دفتر»، به سعی و اهتمام لطفالله مفخمپایان، ۱۴۰۲، تهران: نشر خُنیاگر. موسی معروفی به کوشش لطفالله مفخمپایان (لطف مفخم):
مروری بر نواخته های احمد خادمپر، بر سیم و پوست و چوب
نواختههای آقای خادمپر را باید جدا از هر گونه عادات شنیداری که تا به حال داشتهایم، بپذیریم و با تکرار در شنیدنشان و بی هیچ داوری، بخواهیم به فضای صوتی و در واقع به فضای اندیشگی او وارد شویم. بدون کمترین جستجویی به قصد کسب لذات شنیداری همیشگیمان، بدون انتظار کشف نظمی آسانفهم در کلیت و در اجزا و بدون هیچگونه آسانپسندی و یا توقع فضاسازیهای متظاهرانهای که نوعی روشنفکرنمایی سطحی بیش نیستند، حتی عبارات مصطلحی چون غریبگردانی و آشناییزدایی را هم نمیتوان با اطمینان خاطر در مورد این چند شیار (تراک) به کار برد. این شیارها گویا حتی هدف تصویرسازی را هم ندارند.
عارف و لزوم یک بررسی دقیقتر (۲)
و بالاخره طبق اسناد موجود عارف نخستین کسی است که برضد یورش جریان غرب زدگی در موسیقی ایران علم مخالفت برداشت و با بیانی موثر و منطق رسا و صراحت درخشان خطر را هشدار داد او که خود همواره در فکر پیشرفت موسیقی ایران بود.
راه طولانی؛ درباره محمد بهارلو (۵)
تنها استاد ابوالحسن صبا بود که با انسانیت فطری و بلند طبعی ذاتی خود، ارزش کار او را فهمید و با اهدای دستخطی تشویق آمیز، او را به ادامه کار دلگرم کرد. استاد بهارلو می گوید: همان چهار سطر تشویق استاد صبا بود که تا سالها بعد از آن مرا در آن راه نگهداشت. گفتنی است که چاپ و نشر کتاب های آموزش هنر در زندگی تألیف منتخب صبا (همسر استاد) نیز با مساعی بهارلو بوده است، ناکامی در زندگی او بیش از یکی دو مورد بود: نمک نشناسی دوستان عهد جوانی که در اجتماع قدرت گرفته بودند و مانع مطرح شدن نام و آوازه او می شدند، مرگ مادر، ستم آشکار اولیای وزارت فرهنگ و هنر وقت در ارتباط با چاپ کتاب ردیف موسیقی ایران و تملک بی استحقاق حاصل کار سی ساله استاد موسی معروفی و زحمات چند ساله بهارلو، سیاست های جدید رادیو و تلویزیون و وزارت فرهنگ و هنر که موسیقیدانانی چون بهارلو را مطابق فضای چاکرمنش و بله قربان گو نمیدید همه دست به دست هم دادند و او را منزوی کردند.
عارف و لزوم یک بررسی دقیقتر (۱)
چهرۀ عارف قزوینی در سه عرصه نمایان و درخشان است. عرصه سیاست، عرصه شعر و عرصه موسیقی که گاه این دو آخری با یکدیگر ترکیب و تلفیق شده و تصانیف وی را که مسبب اصلی شهرت عارف و محبوبیت اوست پدید میآورند. محبوبیتی که بنظر نمیرسد هنوز هم در بین اهل موسیقی نقصان پذیرفته باشد، پدیده عارف که مرکب از شخصیتی با چند استعداد درخشان و حساسیت خاص بود در دوره تاریخی خویش هویتی ویژه یافت و در زندگی و آثارش تأثیر خود را گذاشت.
در سالگرد درگذشت گلپا
آخرین روز رویتش، اولین روز شناختنش است. در غیاب ابدی جسمش، و در حضور ابدی آثارش و خاطراتش که حاوی و هادی امواج حیات بخش وجود عزیز او هستند. چهل و پنج سال تبعید به خانه اش در وطنش، نتوانست او را منزوی و پژمرده و بی اثر کند. برعکس، موثرتر از همیشه، خود را ساخت. استقبالی که از او در داخل و خارج کشور میشد، ثابت کرد گلپا بسی فراتر از یک خواننده استاد و یک هنرمند بزرگ است