گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

علیرضا میرعلی نقی

علیرضا میرعلینقی متولد ۱۳۴۵ در تهران
روزنامه‌نگار، پژوهشگر موسیقی و منتقد هنری

Posts by علیرضا میرعلی نقی

گفتگوی با افلیا پرتو (۳)

 قبل از من، آقای احمد فروتن راد که استاد هنرستان بودند، ارکستری متشکل از خانم‌ها که برخی فارغ‌التحصیل بودند و برخی نبودند، تشکیل دادند. از بیرون کادر هنرستان هم دو، سه‌ نفر اضافه شده بودند و در مناسبت‌های مختلف اجرا داشتند. مدتی هم خانم سیمین آقارضی و خانم مهین زرین پنجه سرپرستی ارکستر را داشتند. مدتی هم آقای پورتراب بودند و بعداز ایشان به من پیشنهاد شد که سرپرستی کنم. گمانم سال ۱۳۴۸ بود. تغییراتی در آن دادیم و نوازنده‌های بهتری آوردیم. ارکستر برنامه‌های موظف داشت و بروشورهایش اگر باقی مانده باشند، اسناد این کارها هستند. ارکستر بانوان در دو زمینه کار می‌کرد: یکی با سازهای ملی و دیگری با سازهای غربی. بیشتر برنامه‌ها زنده بود و بعضی هم ضبط شدند. فیلم‌هایی که باقی‌مانده خیلی خوش کیفیت نیستند. سفر هم خیلی رفتیم. از جمله به افغانستان، نزد محمدظاهرشاه، اعضای ارکستر گاه عوض می‌شدند. از اعضای ثابت، خانم‌ها: وزیری تبار، شکالور، صالح، بروجردی، میرخانی، مشیری، رهبری، کریمی، اطرایی، حاجی‌غلامحسین، پاشایی، حقیقی، افتاده، اسماعیلی و شاهسوندی بودند. اکثراً قوی و حرفه‌ای ساز می‌زدند. شعرها را آقای ابراهیم صفایی و خانم لعبت والا بررسی می‌کردند. شورای بررسی هم استادانی چون پورتراب و رادمرد را داشتند، سال‌های پرکاری بود.

گفتگوی با افلیا پرتو (۲)

استاد خالقی فقط مدیر هنرستان نبودند، بلکه حکم پدر و راهنمای اخلاقی را برای ما داشتند. واقعاً از جان مایه می‌گذاشتند و قصدشان از تأسیس هنرستان، نفع مادی و شهرت‌طلبی نبود. از خیلی امتیازهای اداری و مالی به‌خاطر عشق به هنرستان صرف‌نظر کرده بودند. از صبح زود تا غروب در هنرستان کار می‌کردند و همه چیز را زیر نظر داشتند. در رادیو هم مشغول بودند و آهنگسازی و عضویت در شوراها و تدریس هم می‌کردند. هرچند وقت یک‌بار ما را به گردش علمی و طبیعت‌گردی می‌بردند و تربیت اخلاقی هنرجویان برایشان خیلی اهمیت داشت. هر ازگاهی برای هنرجویان کنسرت‌هم می‌گذاشتند تا جامعه موسیقی بیشتر با ما آشنا شوند.

گفتگوی با افلیا پرتو (۱)

افلیا پرتو متولد یکم دی ماه سال ۱۳۱۷ است. افلیا از سن ۱۰ سالگی به هنرستان موسیقی ملی راه یافت و از محضر هنرمندانی همچون «ابوالحسن صبا»، «علینقی وزیری»، «روح‌الله خالقی»، «حسین تهرانی»، «مهدی مفتاح» و «جواد معروفی» بهره برده‌است. همچنین سال‌ها نزد «جواد معروفی» پیانو ایرانی را فراگرفت و نخستین زن ایرانی است که «پیانو ایرانی» (اجرای موسیقی ملی ایران با پیانو) نواخته و آموزش داده‌است.

در ستایش شرافتی پایدار

برای استاد ابراهیم قنبری‌مهر قلم برداشتن، شبیه کار عشق است که البته آسان نمود اول! ولی عشقی که از نام و آثار و حضور استاد می‌آید و مشکل‌ها را آسان می‌کند. نگارنده در این یادداشت، آنچه را می‌نویسد، درحد فهم خویش است و نه در حد و اندازه‌های این شجره تناور هنر، که هفتاد سال در خدمت موسیقی و نود سال در خدمت عشق و انسانیت بوده است. در فرهنگ قدیم مشرق زمین، واژه‌ها یا لقب «استاد» تنها به کسی گفته نمی‌شد که حجم مشخصی از اطلاعات و مهارت را در رشته تخصصی‌اش داشته باشد و آن را انتقال دهد، بلکه به کسی می‌گفتند که بر اساس تخصص و مهارتش حامل یک روح انسانی پرورش‌ یافته، حاصل تعالی معرفتی پیشینیانش و برآمده از تداوم پیگیری بی‌وقفه‌اش در راه پالایش درون و صیقل‌ دادن آموزش‌هایش باشد و مجموع دانش و چیرگی و تعالی روحی خود را مثل یک نیروی سیال و با‌نفوذ، همچون یک زندگی و اکسیری برای پروراندن و رشد‌ دادن به شاگردان مستعد، به کار گیرد. این درجه متعالی، هم در ساخته‌های آن فرد (که به شایستگی لقب «استادی» را یافته) و هم در ثانیه به ثانیه زندگی آن فرد، بروز و ظهور دارد.

برای فخر ملک پیانوی ایرانی (۲)

بانو ملک پور یک تنه به اندازه چند شاگرد وفادار کار کرده و چراغ مکتب استاد محجوبی را روشن نگه داشته‌اند. چهل سال اخیر زندگیشان وقف این کار بوده و به تمامی لایق واژه «وقف» است. تاریخ موسیقی ایران، حتی در حد یک نفر، یاد ندارد کسی را که سال‌ها و سال‌ها، دهها شاگرد را بدون پذیرش دیناری و بدون هیچ توقعی آموزش بدهد و تنها خواسته‌اش رعایت شئونات هنری و اخلاقی باشد. دریغ که این هنرمند فداکار و ایثارگر، هیچگاه پاسخ درستی از این همه پاکی و درستی نگرفته و از حق ناشناسی‌های پیاپی، روحی آزرده و ناخرسند دارد. البته هواخواهان و دوستدارانشان نیز فزون از حد و شمارند و جمعیت غیرقابل تصوری که در زمستان ۱۳۹۷ برای بزرگداشتشان در تالار وحدت گرد آمدند، گواه این محبوبیت استثنایی است.

برای فخر ملک پیانوی ایرانی (۱)

درباره فخری ملک پور بانوی هنرمند، فخری ملک پور (مدرس) یکی از نمونه‌های عالی برای مفهوم «مکتبداری» در موسیقی کلاسیک ایرانی است. همین موضوع قدر و مرتبه ایشان را بسی بالاتر از یک نوازنده دانا و با احساس ترسیم می‌کند. از چندین جهت، مقام ایشان در موسیقی کلاسیک ایرانی، ممتاز و متمایز از دیگر کسانی […]

زبان آتشینی که در نمی گرفت (۳)

فریدون ناصری چند سال آخر عمر را روی سکوی رهبر ارکستر سمفونیک تهران ایستاد. او درس رهبری را در بلژیک خوانده بود، اما مهارت در این کار، یک عمر تجربه می‌خواهد و ناصری این یک عمر تجربه را نداشت. دورهٔ «رهبری ارکستر» او را می‌توان به راحتی قلم گرفت و فراموش کرد و لطمه‌ای هم به چهرهٔ فرهنگی او وارد نمی‌شود. آنچه مهم است، ناصری آهنگساز، ناصری معل‍ّم و ناصری مؤلف است.

شاگردان او هیچکدام بازنده نیستند

هرچه بیشتر می گذرد ارزش ها و امتیازاتش برای افرادی که ایشان را می شناختند و یا از درس هایشان استفاده برده اند، روشن تر می شود. استادانی که به راستی «بزرگ» هستند، اینچنین اند. گذشت زمان اثر دست شان را کمرنگ نمی کند و از بین نمی برد. بلکه غبار بی توجهی و سرسری […]

زبان آتشینی که در نمی گرفت (۲)

فریدون ناصری هنگام تحصیل در اروپا، تنها موسیقی نیاموخت، بلکه با ابعاد مختلف و گسترده‌ای از فرهنگ، ادبیات، فلسفه و هنر آشنا شد. کتابخانه وسیع او را در خانه کمتر موسیقیدانی می‌شد دید. کتابخانه‌ای سرشار از کتابهای معتبر درباره موسیقی و فلسفه و ادبیات، به فارسی و فرانسه (و اگر اشتباه نکنم به انگلیسی). آرشیو صفحات او از موسیقی کلاسیک اروپا و موسیقی جاز آمریکا و موسیقی ملل سراسر دنیا نیز تقریبا‌ً کم‌نظیر است و این غیر از نوارهای فراوانی بود که با علاقه و زحمت بسیار و با شرایط سخت کاری و سفر و ضبط موسیقی، در سالهای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ فراهم آورده بود.

زبان آتشینی که در نمی گرفت (۱)

یک سال و نیم پیش، همسفر وفادار و فداکارش، زنده‌یاد آذر‌میدخت اصدقا را از دست داده بود و در سکوت، اندوه تنها ماندن در سنین کهولت را تحمل می‌کرد. دیگر از فریادهای توفنده و خشم و خروش های همیشگی برای تفهیم باورهای هنری‌اش، طنز تلخش در برخی جلسات خانه موسیقی و حافظه شگفت‌انگیزش در ثبت و یادآوری اطلاعات وسیعش خبری نبود. فریدون ناصری، تنهایی را یک سال و نیم بیشتر طاقت نیاورد. مرگ او در هفتاد و پنج سالگی اتفاق افتاد.

بیشتر بحث شده است