وزیری در مدرسه موسیقی اش به تشکیل ارکستری پرداخت که از هنرجویان و مدرسان مدرسه تشکیل شده بود. او در این ارکستر به اجرای پیشنهادهایش برای موسیقی ایرانی می پرداخت. وزیری همچنین در کلوپی که برای دوستداران موسیقی تاسیس کرده بود به ایراد سخنرانی هایی پرداخت که موسیقی عامیانه روز را به باد انتقاد گرفت.
مجموعه نوشته هایی که از سخنرانی های آن روز وزیری موجود است، نشان می دهد که او در ابتدا تا چه اندازه با موسیقی روز و موسیقیدانان آن زاویه داشته است.
در دوره فعالیت وزیری در مدرسه موسیقی، دو گروه همواره با او درگیر بودند؛ یک گروه که شامل موسیقیدانان تحصیل کرده غرب می شدند و موسیقی قابل ارتقا را تنها نوعی از موسیقی کلاسیک غربی می دانستند.
این گروه که در راس آنها، غلامحسین مین باشیان و پس از آن پرویز محمود قرار داشت، به اشتباه به عنوان غرب زدگانی خودباخته و دلزده از فرهنگ ایرانی شناخته شدند، در حالی که می دانیم بزرگترین چهره های این جریان، چنان عشق و علاقه ای به ایران داشتند که نامهای آثارشان ایرانی و اشعاری که در موسیقی های آوازی شان به کار برده اند، از شعرای نامدار ایران است.
در واقع اختلاف عقیده این گروه با وزیری تنها به دلیل تجربه نشدن این روش آموزش موسیقی بود که وزیری تدریس می کرد و نیز اعتقاد به عدم توانایی موسیقی ایرانی برای کمپوزسیون به شکلی بود که در موسیقی کلاسیک غرب جریان داشت.
این گروه دوبار توانستند وزیری را از مدیریت مدرسه موسیقی کنار بگذارند و شیوه خودشان را (که منطبق بر آموزش به روش کنسرواتوارهای غرب بود) جایگزین کنند.
گروه دیگری که مخالف وزیری بودند، موسیقیدانهایی بودند که به شیوه سنتی موسیقی ایرانی را آموخته بودند و به شکل سینه به سینه آموزش می دادند.
این گروه دانشی در زمینه نت نگاری بین المللی نداشتند، پس طبعا نمی توانستند منتقدانی سرسخت برای وزیری باشند چراکه هر پدیده ای را باید کامل شناسایی و بعد نقد کرد. آنها بدون اینکه توانایی خاصی در نت خوانی داشته باشند، آموزش و اجرا از روی نت را باعث از بین رفتن ظرایف موسیقی ایرانی می دانستند؛ البته هیچ روش بهتری را هم برای آموزش و نگارش موسیقی نتوانستند پیشنهاد بدهند و به همین خاطر هیچ گاه چندان جدی گرفته نشدند.
در این دوره جدال تنها میان همان دو طیف وزیری و مین باشیان جریان داشت و کم و بیش نقدهایی در مطبوعات هنری و غیر هنری نیز در این باره نوشته می شد که ارزش آکادمیک زیادی نداشت در کنار این نوشته ها، نقد های پراکنده ای نیز از طیف سنتگرا نیز به انتشار رسید ولی هیچکدام از این ها نتوانستند جایگاه پرقدرت وزیری را در میان اقشار نوگرا و فرهیخته، متزلزل کنند.
بعد از اینکه وزیری از مدیریت هنرستان کنار گذاشته شد، شاگردان وزیری بودند که مکتب فکری او را با جدیت پیگیری می کردند و مخصوصا بعد از تاسیس رادیو، دیگر به نهایت محبوبیت و اقتدار رسیدند.
اگر منظور از سخنرانیهای وزیری، همون سخنرانیهای معروف ۱۳۰۴ باشه که فکر می کنم هست، وزیری هرگز توش موسیقیها رو جدا نکرده. اونجا حرفی از موسیقی بازاری یا موسیقی روز نیست. وزیری در مورد همه ی موسیقیهای قبل از خودش صحبت میکنه. در حقیقت هر چیزی قبل از سبک خودش رو بازاری به حساب میاره. این موضوع اونقدر روشن بوده که خالقی بعدا مینویسه: وزیری حتی آهنگهای درویش خان رو که کلوپ میامد مستثنا نکرد اما همه کس که اخلاقشان مثل یاپیرجان …
خوب شد که به این نوشته ارجاع دادین . منم دقیقا به همین قسمت گفته های وزیری اشاره کردم. درسته که وزیری میگه موسیقی معاصر و بازاری و از این قبیل اما منظورش موسیقی روز به معنایی که شما می گین نیست همون طور که گفتم حتا تفسیر خالقی نزدیک ترین شاگردش، از این گفته ها این بود که منظور وزیری همه ی موسیقی های قبل از خودشه حتا خالقی اشاره می کنه که حقش بود نوآوری های درویش خان رو استثنا کنه که نکرده. البته اگر شما اصطلاح روز رو به معنایی نزدیک موسیقی مردم پسند و عامیانه و به عنوان گونه های موسیقی، به کار نمی برید خوب موضوع منتفیه و بحثی نیست. وگرنه در خود حرف های وزیری چیزی نیست که نشون بده منظورش از معاصر فقط همدوره ی تقویمی بودن نیست بلکه برعکس اشارش به رنگ و پیش درآمد و … نشون میده او داره در مورد موسیقی دستگاهی همون روز و قبلش صحبت می کنه و نه حتا موسیقی مطرب ها که موسیقی عامیانه ی اون روز به حساب می اومد.