مهمتر از این مسائل این است که به منظور تشویق شاگردانم آنها را با اساتید مثل استاد شجریان روبرو کنم که البته چندین بار از ایشان درخواست کردم و آقای شجریان هم اظهار علاقه نمودند ولی بهدلیل مشغلهشان این اتفاق تاکنون صورت نگرفت و یکبار مرحوم دکتر عمومی در کلاس حاضر شدند که خیلی برای شاگردانم باعث دلگرمی بود ولی من نمیتوانم بیش از این انتظاری از ایشان داشته باشم.
در زیباییشناسی تصنیفخوانیتان چه نکاتی را مد نظر قرار میدهید؟
اگر منظورتان تصنیفهای استاد دوامی است که جنبه آموزشی داشته و تنها به این نیت صورت گرفت و با کمترین مدت تمرین انجام – شد و با توجه به بضاعت مالیام ناچار بودم در مدت زمان کوتاهی آن را ببندم. ولی در تصنیفهای غیرآموزشی سعی میکنم کلام شعر در وجودم جا بیافتد و این حس من است که به شنونده منتقل میشود و حرفی که در قالب تصنیف میخوانم حرف دل خود من است و از نظر تکنیک هیچ ادعایی ندارم که بهترینام و تواناییهایی که فراگرفتهام ارائه میدهم.
بطور مثال استفاده به موقع از تحریر، ارجحیت قرار دادن کلام بر موسیقی و یا عکس آن. در هر صورت شما چگونه عمل میکنید؟
معتقدم که تحریر در زمان لازم و همچنین شعر واضح خوانده شود. مگر اینکه آهنگساز نظر خاصی داشته باشد.
تفاوت تصنیف، ترانه، ضربی خوانی و کار و عمل چیست؟
به نظر من تصنیف و ترانه یکی است و تفکیکی برای آن قائل نیستم. کار و عمل تصنیفی بوده که موسیقی روی شعر آماده خوانده میشده است. در حالیکه در ترانه و تصنیف، برعکس ابتدا موسیقی ساخته میشود و سپس روی موسیقی، ترانهسـرا شعر میگذارد.
آیا بداهه خواندن ملاکی برای کار و عمل نیست؟
خیر! در قدیم مثل دوره عارف قزوینی یا شیدا چون نتنویسی مرسوم نبوده است، روایتهای مختلفی را از این آثار از موسیقیدانان میشنویم و ما قادر نیستیم بدانیم که کدام اصل آن است. در حالیکه بداههخوانی یعنی بدون تمرین قبلی فیالحال روی شعر خوانده شود و این نمیتواند دوام پیدا کند.
شما در گفتوگویی با مجله مقام تعریفی در خصوص ردیف داشتید ویژگیای به ردیف نسبت دادهاید به نام «سیالیت». تا چه اندازه این دیدگاه با متعصبین به ردیف و سنتگرایان در تضاد قرار دارد؟ و با توجه به نقدهایی که روی این بحث بوده، گفته شده که این موضوع سبب تحریف و تغییر ردیف میشود و امکان از بین رفتن آن وجود دارد.
مگر تغییر نکرده است. یکی از ایدههایی که در اثر تحقیق «جواب ساز» داشتم دقیقاً روی نت تاکید داشتم تا ثبت شود. مگر الان چند ردیف آوازی داریم؟ و چند تا مدرس داریم که ردیف متعلق به خودشان را درس میدهند؟ صادقانه بگویم این ایده سیالیت از من نیست. این ایده از آقای خسرو جعفرزاده، آرشیتکت مقیم اتریش است که به عنوان یک محقق و صاحب نظر این ایده را برای اولین بار در نشریه ماهور ارائه دادند و به نظر من هم صحیح گفتهاند. ایشان میگویند: «نگوئید ردیف فلان، بگوئید روایت فلانی از ردیف»، چرا؟ چون در قدیم ضبط نبود و سینه به سینه منتقل میشد و حافظه قادر به ثبت این همه جزئیات نیست.
اگر مقصود آقای حسن عمومی نوازنده نی و استاد آواز است ایشان خوشبختانه هنوز زنده اند و نیازی به گذاشتن صفت مرحوم در جلوی نامشان نیست. مگر این که مقصدرتان عمومی دیگری باشد که من تردید دارم.
ما دو حسین عمومی داریم که یکی حقوقدان و آوازخوان بود که چند سال از درگذشت ایشان میگذرد و دیگری که پسرعموی ایشان و نوازنده نی و معمار و خوشبختانه در قید حیات هستند.