بهزعم راقم این سطور، گویشها و لهجههای آمیخته با ساز و آواز مجریانِ موسیقی دستگاهی، تا مادامیکه از حُدود و ثُغور – و یا، از محدودهها و مرزهای- رسمیت فرهنگی موسیقی دستگاهی عُدول نکند، مانعی ایجاد نخواهد کرد. این مهمّ در موسیقی آوازی نیز که با کلام سروکار دارد، تا زمانیکه وجاهت و اصالتِ ادبی مخدوش نگردد، بلامانع خواهد بود.
اینکه خوانندهای تحتتأثیرِ لهجه یا گویشِ بهخصوصی – بهطور مثال- در ادای حرف «ج» (جیم) و یا دیگری در ادای حرف «گ» (گاف) و درجهت تلفظِ واژگانِ مربوطه، آهنگی لهجهدار را بهگوش مخاطب رساند، نه اینکه بهطور کلی عاری از اِشکال است، خیر؛ بلکه اگر خوانشش همراه با تکنیکها و شگردهای بیانی باشد، چهبسا بتواند منشأاثر نیز واقع شود.
۲. مصداقی، جهت تعمیم مبحث
بیتی را با صدای رضا کسائی با هم میشنویم
این بیت برگرفته از سرودهی معروف رحیم معینیکرمانشاهی است که توسط رضا کسائی و بههمنوازی برادرِ استادش، حسن کسائی در آواز بیاتکرد (یا بهقولی، کردیبیات) اجرا گشته و پس از اجرای این بیت، تغییر مایگی صورت میپذیرد:
«زردرویی نَبُوَد عیب مرانم از کوی/ جلوه بر قریه دهد خرمن کاهی گاهی»؛
رضا کسائی، در زیرمایهی مایهی اتخاذیاش، با تأکیدات کلامی بهخصوصی، بهادای کلام میپردازد. تکرار دوبارهی عبارتِ «زردرویی نَبُوَد عیب» با تفاوتِ آهنگوارههای بیانیِ «زردرویی» با «نَبُوَد عیب» همراه با تغییر لحنِ بیانی در عبارتِ «مرانم از کوی» – که زاری عاشق بهمعشوق را تداعی میکند- و خیز بهسمتِ نقطهی عزیمت بیان با ادای واژهی «جلوه» ضمنِ تقطیع ادبی مناسب که با تغییر در آهنگ بیانیِ «گاهی»، باعث تغییر فضای مُدال گشته و با چهارمضرابِ حسن کسائی، فضای مایگی در درآمد دستگاه سهگاه تثبیت میشود.
آهنگ کلامی رضا کسائی توأم با لهجهی اصفهانی است ولی آواپردازی و بازیِ با لحن و بیان توسط وی بهقدری اُستادانه صورت گرفته که بهزعم راقم این سطور، نمیتوان و نباید این اثر و این قبیل آثار را در دایرهی رسمیت فرهنگی، محسوب نداشت.
نتیجهگیری
«رسمیتِ بیانی»، – دقیقاً بههمین تعبیر- شاید در مجامع عمومی و یا خصوصی موسیقی مطرح نشده باشد ولی با عناوین دیگری مطرح شده که دلالتِ دور یا نزدیکی با همین موضوع داشته است. مُراد و مقصود از این تعابیر، نیل به «بیانِ استاندارد» در تکنوازی و یا تکخوانی در سنت موسیقی دستگاهی ایران است که ساز و آواز از حیثِ «فُرم و محتوای بیانی»، ضمن برخورداری از خلاقیت و نوآوری، از ساختار بیانی استاندارد که مورد توجه اساتید این حوزه است، عاری نباشد. آهنگِ لهجهدار در ساز یا آواز، هر چند کاملأ بدون اِشکال نیست ولی اگر با فُنونِ «زبانآوری» همراه باشد، گاه برای تمامی نسلهای هنری، منشأاثر خواهد شد. مانند اثر «چه شورها» (اثر معروفِ عارف قزوینی) با اجرای ابوالحسن اقبالآذر که هر چند با لهجهی بهخصوصِ قزوینی- آذری مضبوط است ولی اُستادی ایشان در هُنرِ «بیانگری»، مایهی اِلهام نسلهای بعدی ایشان قرار گرفته است.
۱ نظر