آنچه که از شهروز شعاعی در این دو نوازی شنیده می شد دو ویژگی مهم داشت. اول اینکه با فرض حذف ایشان از صحنه ی اجرا، برای کلیّتِ اثر هیچ اتفاقی نمی افتاد. به این معنا که در این دو نوازی، ساز کوبه ای صاحب شخصیت مستقلی نبود و حتی در ارائه ی انگاره های ریتمیک، وابسته و تحت سلطه ی سه تار عمل می کرد. و دوم اینکه اجرای شعاعی توجیهی عقل پذیر برای حضور سازی سه قسمتی را به مخاطب ارائه نمی کرد. زیاد شنیده ایم که نوازندگان سازهای کوبه ای از مناطق مختلف پوست یک ساز صداهای به مراتب متنوع تری را تولید می کنند.
طی یک قاعده ی عقلانی تنها زمانی که تمامی امکانات یک ساز پوستی نتواند برای یک اجرا، پاسخگو باشد، مجازیم که به حضور ساز دوم یا سوم به عنوان مکمل های ساز اول فکر کنیم و این در حالی است که در این دو نوازی ساز کوبه ای نقشی کاملاً حاشیه ای و صرفاً آکامپانیمان را بازی می کرد و شنونده ای غیر حرفه ای هم می فهمید که این نقش را یک دایره یا تنبک هم می توانست به گونه ی تاثیرگذارتری بازی کند.
پس از دو نوازی، با پیوستن ده نفر نوازنده ی دیگرِ گروه، قطعه ی “دریا” اجرا شد که در بروشور کنسرت از این قطعه با نام “کوارتت مضرابی” نام برده شده بود. وقتی با این عنوان برخورد می کنی به ناچار منتظر شنیدن اثری هستی که طی آن چهار لایه ی صوتی با کاربرد اصول هارمونی یا با نگاهی کنترپوانتیک – یا از هر طریق دلخواه دیگری – به خلق صدایی واحدی منجر شوند و در عین حال هر یک از این چهار لایه ی صوتی دارای شخصیتی مستقل باشند. در گروه “مضراب”، متبسم از سازهایی استفاده کرده است که در نهایت و با چشم پوشی (به دلیل هم پوشانی حداکثریِ گستره صوتی سازهای عود، تارباس و سه تار) فقط با دو لایه ی صوتی روبرو هستیم. نوشتن و اجرای کوارتت برای چنین ارکستری به قول اهالی فلسفه، فرض بر محال تلقی می شود. چیزی شبیه قایقرانی در صحرای کالاهاری!
با توجه به این که بعید است آقای متبسم در فهم واژه ی کوارتت مشکلی داشته باشند سوال که باقی می ماند چراییِ کاربرد این واژه در بروشور کنسرت است.
اما اگر واژه ی کوارتت را نیز از ابتدای نام این قطعه برداریم و به عنوان یک قطعه ی موسیقی دستگاهی به آن نگاه کنیم، باید گفت بجز صدای سه تار حمید متبسم چیز دیگری در این قطعه خوشایند نمی نمود. عدم توازن بین صدای باس حاصل از عود و تارباس با بخش بالاتر ارکستر که سه تارها را شامل می شد، مونوفونیک بودن کل قطعه که حضور دوازده نوازنده را عملاً توجیه نمی کرد، عدم توانایی بخش کوبه ای ارکستر در همراهی خلاقانه با سایر افراد گروه، نا کوک بودنِ آزاردهنده ی صدای یکی از عودها، از نکاتی بود که برطرف کردن آنها شاید می توانست قطعه را اندکی شنیدنی کند.
بخش دوم موسیقی آوازی: شعر زمستان مهدی اخوان ثالث پیش از آنکه در قیاس با سایر اشعار او شعری قابل تامل و قدرتمند باشد، شعریست که صرفاً به لحاظ نوستالژیک برای ما قابل اهمیت شده است. ضمن اینکه در این شعر انتقاد های ظریف و شاعرانه ی اخوان از شرایط حاکم بر روابط انسانی مردم عصر خودش گلایه می کند و این موضوعی است غیر زمان شمول. بدین معنا که چنین مضامینی را در میان اشعار شاعران چند صد سال پیش هم می توان یافت که فقط به همین دلیل – بیان دردهای مشترک بشری – همگی هنوز خواندنی اند.
۱ نظر