ردیف متداول کنونی موسیقی دستگاهی ایران، میراثی ارزشمند و یادگار خاندان فراهانی میباشد. شاید اگر میرزاعبدالله و آقاحسینقلی با سخاوت و همت مثالزدنی شاگردانِ فراوان، سرشناس و نام آشنای این موسیقی را پرورش نمیدادند و اندوختههای ارزشمند خود را به ایشان منتقل نمیکردند، امروزه از این گنجینه ارزشمند بی بهره بودیم. همچنین در اواسط قرن سیزدهم هجری شمسی (اوایل قرن بیستم میلادی) {همزمان با ورود تکنولوژی های جدید و سرعت زیاد تغییرات در زمینههای مختلف}، رپرتوار موسیقی دستگاهی و کلاسیک ایران تدوین یافته و در قالب مجموعهای تحت عنوان ردیف شکل میگیرد (اسعدی ۱۳۸۰ :۷۱) که این فرآیند خلاقانه، موسیقی دستگاهی ایران را از گزند هجمههای فرهنگی و تغییرات سریع ماهیتی مصون نگه داشت. بنابراین نقش بنیادین و تاثیرگذار خاندان فراهانی در موسیقی دستگاهی ایران پوشیده نیست و هنر ایران زمین وامدار ایشان میباشد.
اما از نگاهی دیگر چندین مساله در ذهن نقش میبندد؛ اینکه منبع موثقی راجع به اینکه آقاعلیاکبرخان فراهانی تا چه اندازه بر کل موسیقی دستگاهی ایران آگاه بوده و تسلط داشته است و آقاغلامحسین، برادرزاده آقاعلی اکبر تا چه اندازه از این تسلط برخوردار بوده و بر چه مبنایی میتوان اعتماد داشت که تمام معلومات آقاعلیاکبر را در ذهن داشته است و اینکه آقاغلامحسین چقدر و به چه نحوی این نغمات را به فرزندان آقاعلیاکبر: میرزاعبدالله و آقاحسینقلی، آموزش داده است؛ نقل قولی از کتاب سرگذشت موسیقی ایران نوشته روحالله خالقی قابل توجه است:
چون آقاعلیاکبر عمر زیادی نکرده و این دو پسر، کوچک بودهاند نتوانستهاند از معلومات پدر خویش استفاده نمایند و موسیقی را از پسر عموی خود آقاغلامحسین فرا گرفتهاند. معروف است که آقاغلامحسین توجهی به تعلیمات موسیقی عموزادههای خود نداشته و مانند اغلب هنرمندان آن زمان، مردی حسود بوده و میل نداشته است هنر خود را به دیگران حتی عموزادههای خویش هم بیاموزد.
ردیف دستگاههای موسیقی امروز ما در حقیقت روایت آقاعلیاکبر است و اگر حسن تصادفی نشده بود و آقاغلامحسین معلومات خود را به عموزادهها نمیآموخت، ضرر بزرگی به موسیقی ما وارد شده بود. حسن تصادف این بود که چون میرزاعبدالله و آقاحسینقلی طفل بودند و سرپرست نداشتند آقاغلامحسین بعد از فوت آقاعلیاکبر، زوجهی او را به عقد ازدواج خود در آورد و نسبت به این بچهها سمت پدری هم پیدا کرد. فرزندان آقاعلیاکبرعلاقه بسیاری بهفراگرفتن موسیقی داشتند، چنانکه در موقعیکه پسرعمویشان ساز میزد از پشت در گوش میکردند و نواها را به ذهن میسپردند… (خالقی۱۳۳۳ : ۱۱۴).
این حکایت هم به دغدغههای ذکر شده دامن میزند و اهمیت بررسی و تدقیق بیشتر در سایر روایتها و اخبار ارائه شده از دستگاههای موسیقی ایرانی را بیشتر نمایان میکند.
تحول نظام مقامی به دستگاهی و در نهایت شکلگیری ردیف در موسیقی کلاسیک ایران در طی یک روند تدریجی از اواسط دوران صفویه تا اواخر دوران قاجار صورت پذیرفته است (اسعدی ۱۳۸۰: ۷۱) در طی دوران ذکر شده شاهد اسامی و طبقهبندیهای مختلفی برای دستگاهها هستیم و به دلیل نبودن سیستم جامع نغمهنگاری و همچنین نبودن تکنولوژی ضبط صوت و درنتیجه عدم دسترسی به ماده صوتی، نمیتوان بطور قطعی ادعا نمود که نظام دستگاهی موسیقی امروز ایران در قالب ردیفهای متعدد، همان مفهوم و طبقهبندی گذشته را دارا است. اما در دوران قاجاریه با وجود چندین رساله و صفحات ضبط شده از موسیقیدانان آن زمان، امکان بررسی و مقایسه دستگاهها و روایتها در آن دوران را برای ما فراهم میکند. جدول زیر نام دستگاهها را به روایتهای مختلف در حدود سیصد سال گذشته نشان میدهد:
چنانکه دیده میشود چهارگاه و راست همواره در شمار دستگاهها بودهاند (خضرائی ۱۳۹۱: ۳۵)، اما دستگاههایی مانند دوگاه و رهاب هم در بیشتر روایتها مشاهده میشوند در صورتی که در ردیف خاندان فراهانی فقط نام گوشهای هستند. همچنین دستگاههایی مانند عشیران و نیریز که در ردیفهای حال حاضر گوشههایی از دستگاههای نوا و ماهور هستند. از این دست نمونهها باز هم مشاهده میگردد و یکی از بارزترین تفاوتها مربوط به طبقه بندی پنج آواز میباشد که در سایر رسالات ذکر شده چنین مفهومی وجود ندارد (گویی هدف رسیدن به عدد ۱۲ بوده است).
در این میان بررسی ۱۲ دستگاه روایت حبیب سماعی به دلیل اینکه او در تداوم یک سنت سنتورنوازی کهن که از محمدحسنخان آغاز شده، با محمدصادقخان و سماع حضور ادامه یافته و سرانجام به او ختم شده بود قرار داشت… او وارث هنر اسلاف سنتور نواز خود، چون محمدصادقخان بوده است (منا ۱۳۸۸ :۱۲)، بسیار حائز اهمیت است.
در میان ردیفهای روایت شده امروزی از جمله درویشخان، وزیری، موسیمعروفی، صبا، نیداوود، فخامالدوله بهزادی، هرمزی و… که عمدتاً برگرفته از مکتب خاندان فراهانی و تحت آموزش ایشان شکل گرفته و طبقهبندی شدهاند، ردیف موسی معروفی با توجه به اینکه هدفش جمعآوری و گردآوری ردیفی جامع بوده، در آن شاهد گوشهها و طبقه بندیهایی از سایر روایتهای دیگر هستیم.
در نهایت هدف از این نوشته، بیان اهمیت بررسی و بکارگیری سایر ردیفهای دیگر است، که هر یک از تفاوتهای این روایتها مستلزم تحقیقات، آوانگاری و تجزیه و تحلیل منابع صوتی موجود است.
مراجع
اسعدی، هومان
۱۳۸۰ «از مقام تا دستگاه»، فصلنامهی موسیقی ماهور، بهار، شماره ۱۱: ۵۹-۷۵.
خالقی، روحالله
۱۳۳۳ سرگذشت موسیقی ایران، تهران، صفیعلیشاه.
خضرائی، بابک
۱۳۹۱ «چهارگاه: از نغمه تا دستگاه»، فصلنامهی موسیقی ماهور،زمستان، شماره ۵۸: ۳۱-۴۸.
کامران، طلیعه؛ منا، شهاب
۱۳۸۹ بخشهایی از ردیف حبیب سماعی، تهران، عارف.
گمنام
۱۳۸۰ «رساله در بیان چهار دستگاه اعظم»، با مقدمه و تصحییح امیرحسین پورجوادی، فصلنامهی موسیقی ماهور،تابستان، شماره ۱۲: ۸۱-۹۲.
۱۳۸۱ «در بیان علم موسیقی و دانستن شعبات او»، با مقدمه و تصحییح امیرحسین پورجوادی، فصلنامهی موسیقی ماهور، بهار، شماره ۱۵: ۴۹-۷۰.
۱ نظر