بیش از صد سال است، در پیِ برخوردهای بیشتر با غرب و تحت تاثیر تحولات بسیار سریع فن آوری، اقتصادی، علمی، فلسفی، اجتماعی و هنری آنها، برخی از ایرانیان نیز به دنبال تجدد – اصلاحات و به تبعِ آن “نوآوری” و شکستن چارچوب های موجود و به میراث رسیده در تمام زمینه ها هستند. سوای نفس عمل اصلاحات، که می تواند پیامدهای مثبت یا منفی داشته باشد، نوآوری، نوآفرینی و نو آرایش دهی در تمامی عرصه ها از فن آوری گرفته تا هنرها توسط مخترعین و مبدعین جوامع در حال توسعه و توسعه یافته موضوعی است که دائماً دنبال می شود و شاید ناگزیر و نیکو هم باشد.
در این گرد و غبار بسیار دیرنشین نواندیشی و مرزشکنی ها، میلیاردها ایده به اذهان رسیده و میلیون ها از این ایده های “به ظاهر نو” و کاربردی حداقل یکبار جامه عمل می پوشند و حیات مادی می یابند.
به زعم من اما دو نکته ی اساسی را نباید فراموش کرد و حتی دائماً مد نظر قرار داد. اول اینکه اگر کسی تاریخ علم-هنر و ابداعات گذشته را نداند و نخواند، ممکن است ایده ای را که نو می پندارد بسیار هم کهنه باشد، مانند حکایت اختراع مجدد چرخ. در چنین وضعیتی هنرمندِ “نوخواه” عامداً به وقت کشی و تلف کردن نیروی خلاقه ی خود می پردازد، در حالی که با کمی مطالعه می توان نیروی خود را صرف تولیدات واقعاً مبدعانه کرد.
دوم اینکه شخص نوآور بایستی به تداوم و ماندگاری ابداعش اندیشه کند، زیرا دستکاری و ایجاد تغییر مدامِ محصول، اگر چه در حوزه ی فن آوری مطلوب است و به بهبود نتایج خواهد انجامید، لیکن در حوزه ی هنر یحتمل به فراموشی اثر یا آثار می انجامد. از این روست که مداومت در ایجاد سبک و مکتب در هنر و تولید آثار هنری، با وجودی که بسیار هم نوآورانه و ساختارشکنانه باشند، می تواند فرض معقولی باشد.
اگرچه من شنونده ی دائمی و هوادار آثار برخی از موسیقی دانان مدعی نوآوری در عرصه ی موسیقی ایران از جمله آقایان علی قمصری، برادران پور ناظری و حافظ ناظری نیستم، اما به لحاظ فعالیت تخصصی در حوزه ی موسیقی شناسی آثار ایشان را جهت تجزیه و تحلیل به دقت و به قدر کفایت شنیده ام. پس توجه این هنرمندان پرکار و هوادارانشان را به نکات پیش گفته جلب می کنم. یادآوری می کنم که نقد و بررسی تک تک آثار ایشان مجالی فراخ و مکانی وسیع می طلبد.
در نهایت پیشنهاد می کنم، هر علاقه مندی به موضوع خلق، ابداع و مخصوصاً موضوعی بسیار پر طرفدار و مرتبط با بداعت یعنی “بداهه نوازی” و “بداهه آفرینی” به این منابع نگاهی عمیق انداخته و پس از مطالعه ی اینها درباب بدعت و آفرینش مواد موسیقیایی ای که آنرا نواورانه می داند باز اندیشی کند. اول: کتاب “روانشناسی خلاقیت” نوشته ی ماکسول مالتز، ترجمه مهدی قراچه داغی؛ دوم کتاب “خلاقیت (روانشناسی کشف و اختراع)” نوشته ی میهای چیکسنت میهای، ترجمه ی علی کتیرایی و سوم: شماره ی سی و هفتم از فصلنامه ی موسیقی ماهور که “ویژه ی بداهه پردازی است؛ این منابع حداقلِ شناخت از موضوع را ایجاد می کنند.
* توضیح: این مطلب پیشتر در روزنامه ی فرهیختگان به تاریخ بیست و پنجم مرداد ماه ۹۵ چاپ شد و اکنون با اندکی افزوده در اینجا باز نشر می شود.
۱ نظر