عجیب است که قطعاتی که با ارکستر فارابی اجرا شده با وجود اینکه از کیفیت آهنگسازی بالایی برخوردار است، به آن صورت که باید مورد توجه قرار نگرفته و من فکر میکنم یکی از دلایل آن هم موضع گیری خود استاد در مورد این آثار است که به نوعی آنها را آثار متوسط یا حتی تعلیمی میدانند، به نظر شما دلیل این اتفاق چیست؟
دوست عزیز، شما نمی دانید که در سال ۱۳۴۳ چه کسی توجهی به ارکستر فارابی داشته یا هر شب در رادیو به اجرای پولیفونیک این ارکستر گوش می داده است. پس بهتر است احساسی برخورد نکنیم. حتما آنجا نیز ناراحتی هایی برای موسیقی دانهای آن زمان پیش آمده که احساسشان را آزرده است.
وقتی که یک آهنگساز اثر خودش را اینقدر پائین می آورد و میگوید میخواستم گوش مردم را تعلیم بدهم حتما بدانید مردم در حد گوش دادن به پولیفونی ایرانی نبوده اند، پس این حرکت، فرهنگی بوده است اینها آثار خیلی بالایی بودند ولی آن زمان هم مثل امروز نارضایتی هایی وجود داشته است.
پدر من که سومین رهبر ارکستر سمفونیک تهران بوده باید می رفت و در رادیو کار می کرد!
قصد این را ندارید که با همکاری ارکستر های خارجی و ارتباط با رهبرای ایرانی مقیم اروپا، آثاری مثل کاپریس را اجرا کنید؟
من اصراری به رهبری شخص خاصی ندارم، چه بسا شخصی مثل طالب خان شهیدی که آهنگساز هم هست و در روسیه تحصیل کرده بهتر بفهمد من چه میگویم تا یک رهبر هموطن مقیم اروپا!
ما نباید در کار هنری رئیس داشته باشیم، باید با همبستگی یک مجموعه این کار را انجام داد.، در غیر این صورت من ترجیح می دهم این کار اصلا اجرا نشود مثل ضرب المثل “تهی پای رفتن به از کفش تنگ”.
در مورد تاسیس ارکستر سمفونیک، سالهای مختلفی ذکر میشود ولی با سال ورود آقای پرویز محمود به ایران سازگاری ندارد، تاریخ تاسیس ارکستر را باید چه زمانی بدانیم؟
شما توجه کنید که آن زمان افراد خیلی کمی حتی شناسنامه داشتند و خیلی از مردم در سن هفتاد سالگی فکر میکردند پنجاه سالشان است، در مورد تاریخ دقیق تولد پدرم که سال ۱۳۰۱ بوده هم اطلاعات غلطی دیده میشود که تاریخ های دیگری را ذکر کرده اند، همینطور تاریخ ورود پرویز محمود به ایران که سال ۱۳۱۹ بوده و تاسیس ارکستر سمفونیک که تاریخ دقیقش ۱۳۳۰ است که در سومین کنسرت، ارکستر به صورت رسمی در می آید و با نام ارکستر سمفونیک تهران فعال می شود.
یعنی ۱۳۳۰، ارکستر سمفونیک تهران دیگر زیر پوشش وزارت فرهنگ و هنر می باشد و نوازندگان آن از دولت حقوق می گیرند و نه از یک اتحادیه آزاد مانند انجمن موسیقی آن زمان که ارگانی غیر دولتی بود. مرتضی حنانه اولین رهبر ارکستر رسمی ایران می باشد.
از اینکه پسر این موسیقیدان بزرگ ایران هستید چه احساسی دارید؟
پسر مرتضی حنانه بودن چیز سختی بود و هیچ کس نباید بخواهد جای من باشد! همه از خانواده ما چیزهایی میخواهند ولی حقوق مادی و معنوی این خانواده را در نظر نمی گیرند. بعد هم یا می گویند: “پسر نوح با بدان بنشست…” و یا “از فضل پدر تو را چه حاصل”! این ها حرفهایی بود که من در بچگی هر روز می شنیدم اما من به هیچ کدام اهمیت ندادم.
جای من بودن جای سختی است. دیگر من نه پسر مرتضی حنانه هستم و نه او پدر من است. سال گذشته ما از هم جدا شدیم تا هر کداممان مسیر خود را به خواست خداوند متعال طی کنیم.
kheyli baraye khodam moteasefam ke dar dorani zende hastam ke arzeshi baraye mardomane zende ghael nistand
!
agar fanoos gerefteyid va donbale HONARMANDane morde hastid…ke hich
amma agar zendeyi ra mitalabid ta az noore vojoodash barkati ayedetan shavad,
befarmayid…
in yeki hanooz namorde!!!!!!!!
albate omidvaram!!!
جنگ هفتادودوملت همه راعذربنه
چون ندیدندحقیقت ره افسانه زدند
salam ostad.man natonestam zahamate shmoro be onvane yek honarmande faal va ostade injaneb jobran konam.vali hamishe ba say va talasham say kardeam zarei az mohabathaye shomaro jobran konam.va khodaye bozorg faghat midone ke man be shoma zarei bad fekr nakardam va belaks hamishe ba andoh az nabodane shoma dar kenaram zajr keshidam.man barha va barha be ertebati hatta kochak ba shoma niaz dashtam,vali motaham be tanha bodan,tasbit shode,va baram esbat shode bod.pedare man adame bozorgi nabod dar honar ya shakhei dige,vali man be rohe on ghasam mikhoram ke ashegheton bodamo khaham bod,bainke shoma be eshghe man niaz nadarin,vali asheghe shakhsiato vojodetonam, ,
merci mehdi jan az mohabbatet .az inke alan tanhayi be jange music rafti khoshhalam . az matlabe bala ham mamnoon … A .
متاسفانه بعضی از دوستان با داشتن طینت خوب بلد نیستن هنوز فارسی حرف بزنند.اولین نظر را تصحیح میکنم..یعنی هر چیز به جای خود نیکوست.
دومین نظر هم که در تینت خوبش شکی نیست فقط زبان فارسی را باید بهتر فر گیرند.
در مورد جنگ ۷۲ ملت همه را عذر بنه….از نویسندشون نهایت تشکر را دارموواقعا توی این دو سال کار مداوم حتی یک کلام زیبا کسی از دوستان نگفت و آدم آرزو به دل میمونه که چرا…ولی بازهم انسانهی فهمیده هستند .ازشون ممنونم/.
بله امروز پس از گذشت ۷ سال میتوانم بگویم که پسر حنانه بودن نه تنها سخت بود بلکه بسیار آزاردهنده نیز بود.تا آنجایی که مربوط به روابط من و پدرم میشد همه چیز بسیار زیبا و رویایی بود.ولی پس از مرگش و بخصوص پس از برگشت من از مسکو به حقایق تلخی پی بردم که واقعا شنیع و ناراحت کننده بوده.هنوز هم میگویم پسر او بودن بسیار سخت بود چونکهکسان دیگری توهم برشان داشته بود که آنها پسر حنانه هستند و در صدد نابودی من ناخودآگاه یا خودآگاه گام برداشتند ولی بلطف خداوند بزرگ نتوانستند به من آسیبی بزنند.اینها همان کسانی هستند که به اشتباه وارد این هنر شدند و ای کاش پدرم آنها ر ا زودتر شناسایی میکرد…
بله با دیدن سریالهای ترکی زیاد این عزیزان دقیقا به همان صورت دوران عثمانی و همان فوت وفن ها در صدد از بین برداشتن پسر حنانه بودند.و اگر من از بچگی قوه هوش نداشتم مطمئن باشید که الان باید به سر مزار من می آمدید تا اینکه با خودم صحبت کنید.