سرآغازی با شکوه، پدید آورنده اثری است جاودانه. در لحظات
نخستین شروع موسیقی با به تحریر درآمدن آکوردهای اوج گیرنده، وارستگی روح آهنگسازی
را شاهدیم که در قالب مفهوم موسیقی و با بهره گیری از سازی تنها و مسحورکننده به
نام ویولن بدیع ترین زیبایی ها را می آفریند.
درآخرین مومان از پارتیتای
دوم باخ، روحانی ترین موسیقی ویولن سولو آفریده شده است، شاهکاری که پس از
بارها و بارها شنیده شدن، شنونده را به دنبال خود کشانده و ذره ای از طراوتش کاسته
نمی شود. تِمها، یکی پس از دیگری نواخته شده و هر یک پیوندی فنا ناپذیر با شنونده
برقرار می سازند.
در این سیر، شنونده مانند ذره ای میان موج لگاتوهای سرکش، به
این سو و آن کشیده می شود و در هر فراز و فرود، واریاسیونی نغز، جای خود را به
دیگری می دهد و جز نسیمی صمیمی از خود حسی بجای نمی گذارد.
در سراسر موسیقی
با گذشتن از هر موتیف به طلوعی مجدد از آکوردها می رسیم که در قله کمال قرارگرفته اند.
لحظاتی کوچک شنونده شادی گذرایی هستیم که یادآورنده دوره خوش زندگی هنرمند در”کوتن”
است. ناحیه ای که در آن این شاهکار آفرییده شد. اما بزودی تمی آرامش بخش آغاز می
گردد که رفته رفته به نهایت احساس رسیده و لحظاتی فرا می رسد که به تحریر در آمدن
آکوردهای پیاپی بیانگرعظمت اندیشه باخ می گردد.
باخ با استفاده از تنها
چهارسیم زهی که توسط آرشه ای از موی اسب به صدا در می آید، توانسته اینگونه رنگ
آمیزی غنی ای بیافریند.
ویولن در کمال زیبایی، بخوبی از پس بجا آوردن ملکوت
هر جمله بر می آید و این نشانگر دانش استاد بزرگ از توانایی های این ساز سرکش است.
درانتهای قطعه، آهنگساز، بنحوی هنرمندانه، شنونده را آماده خداحافظی می
کند. تمی زیبا به آرامی گسترش یافته و ویولن سولو پدید آورنده نوایی می گردد که گویی
از ارکستری از سازها بر می خیزد.
در پایان موسیقی، شاهد بازگشت به سر آغاز
هستیم، سرآغازی با شکوه، با به تحریر درآمدن آکوردهای اوج گیرنده….
۱ نظر