پورقناد: آیا در ضبط هایی که از آثار آقای حنانه وجود دارد، آثاری هست که به رهبری شما ضبط شده باشد؟
– این کارها بیشتر با رهبری آقای حنانه ضبط شده بود و در خیلی از کارها هم من رهبر بودم چون آقای حنانه دوست داشتند من رهبر باشم.
پورقناد: تکلیف آن نوازندههایی که تکنیک ویولون کلاسیک شان زیاد خوب نبود و مثلا در ارکسترهای ۵ و ۶ رادیو بودند چه شد؟
– دو ارکستر را می خواستند تشکیل دهند یکی ارکستر بزرگ رادیو و تلویزیون و دیگری ارکستر سازهای ملی، ولی وقتی دیدند که ویولون ساز ملی نیست، اسم آن را ارکستر مفتاح گذاشتند و آن نوازندههایی که شیوه ساز زدنشان ایرانیتر بودند و زیاد در تکنیک کلاسیک قوی نبودند ولی در تکنیک ایرانی خوب بودند، در ارکستر مفتاح کار میکردند.
بعد از یک دوره آقای مفتاح بازنشسته شدند و آقای همایون خرم به جای ایشان روی کار آمدند و با آن ارکستر کار کردند. در اینجا لازم است بگویم تکنیک بالای کلاسیک نشانه برتری نوازندههای ایرانی نیست. تکنیک خوب است ولی مهمترین مسالهای که در موسیقی ایران وجود دارد، شناخت موسیقی ایرانی است یعنی نوازنده موسیقی ایرانی را باید با شناخت بنوازند و همانطوری که به زبان خودتان صحبت میکنید و زبانتان دارای هویت است، موسیقی هم به همین شکل است.
وقتی میخواهید زبان را تعریف کنید، میگویید زبان عبارت است از پشت سر هم قرار دادن حروفی که کلمات را به وجود میآورد و کلمات هم عبارات را به وجود می آورد و با این تعریف کسی که آشنایی به زبان ما نداشته باشد، نمیتواند حتی کلمهای بسازد و به محض اینکه حرف بزند متوجه میشوید که خارجی است؛ بنابراین داشتن هویت ضروری است.
گاهی وقتی ساز نی را میشنوید می گویید: “این نی است” و گاهی میگویید: “این صدای نی هفتبند ایرانی است” و گاهی هم میگویید: “این صدای نی حسنکسایی است.” همه اینها نشانههایی از هویت ایرانی است؛ موسیقی ایرانی بیش از هر چیز باید دارای هویت باشد و تکنیک نمیتواند جای این هویت را بگیرد.
وقتی نوازندهای، نوازنده موسیقی کلاسیک غربی است و می گوییم یک افشاری بنواز و نمیتواند بنوازد، این ضعف موسیقی ایرانی را دارد و ادیشن را نمیشناسد؛ بنابراین تکنیک لازم است ولی کافی نیست.
پورقناد: آقای مفتاح یک ارکستر سازهای ایرانی داشتند این ارکستر به چه شکلی بود؟
– قبلا آقای خالقی آن را اداره میکردند که سازهای عود، کمانچه و غیره بود و آقای بهاری و آقای حسین یاحقی کمانچه میزد و تار را هم آقای سرخوش میزدند. آقای خالقی رهبر ارکستر سازهای ملی بودند و ارکستر دیگری بود که دکتر مهدی برکشلی تشکیل دادند که کوچک بود.
خادمی: در دوره شما آقای فریدون شهبازیان هم یکی از چهره های نام آور شد، آیا با هم ارتباطی داشتید؟
– آقای شهبازیان با من همدوره و نوازنده ویولون بودند و همزمان با من فعالیت داشتند، با آقای گلسرخی و همچنین با آقای ابتهاج کار میکردند. ایشان در تهیه تدوین برنامه گلچین هفته و گلهای تازه با آقای ابتهاج همکاری میکردند.
تکنیک ارتباطی با هویت ندارد.داشتن تکنیک صحیح دانستن اصول اولیه یک ساز به شما کمک خواهد کرد با کیفیت بهتری نوازندگی کنید.(چیزی که در ایران وقتی به یک هنرجو یا استاد موسیقی ایرانی بگویید جوابهایی به ظاهر توجیه کننده مانند ملاک موسیقی ما حس است یا من برای دل خودم ساز می زنم جواب میدهند)
نوازنده ی ویولن کلاسیک (که از قضا اکثر نوازندگان ویولن یک ارکستر ملی هم نوازندگان این سبک هستند و تازه اقای بهرنگ ازاده ویولن ۲ مینوازند)با تمرین و اشنایی با فواصل و شناخت ردیف و دستگاه به راحتی خواهد توانست در این سبک فعالیت کند.اما فکر نمی کنم اگر به نوازنده ی ویولن ایرانی بگویید یک سال تمرین کن و کنسرتو ویولن شماره ۳ موتزارت را بنواز بتواند اجرایی با کیفیت همان نوازنده ی کلاسیک که به تازگی موسیقی ایرانی را فرا گرفته تحویل شما بدهد.
در صحبتهای اساتیدی چون اقای فخرالدینی (مصاحبه ای که در زمان دور دوم علی رهبری انجام داده بودند دال بر تفکیک نوازنده های سمفونیک و ملی و اینکه انها موسیقی مردم دیگری را می نوازند و تکرار مکررات می کنند) یا مثلا اقای امیر علی حنانه که گفته بودند ارکستر موسیقی ملی خلق می کند اما ارکستر سمفونیک را نمیفهمم(که خود ایشان فا مینور باخ را با همین ارکستر اجرا کرد) نوعی ضدیت و مقابله با موسیقی کلاسیک در مقابل موسیقی ایران مشاهده میشود.
من هیچوقت متوجه نشدم چرا چون (ما ایرانی هستیم) محکوم هستیم که گوشمان به موتزارت و شوستاکوویچ Eror بدهد.مگر کشورهای اسیای شرقی که یکی دو دهه ی اخیر اینقدر نابغه به عنوان مثال در زمینه ی نوازندگی ویولن در مسابقات بین المللی یا نوازنده پیانو به دنیا معرفی کرده اند موسیقی ملی و فولکلور ندارند؟
المان_لهستان_چک یا مجارستان رقصهای محلی یا موسیقی فولکلور خود را ندارند؟
این نحوه ی نگرش ضدیت بین سبکها و اینکه صرفا به افرینش در موسیقی ایرانی پایبند باشیم چرا اینقدر بازار گرمی دارد؟
این نوع نگرش من را یاد همین صحبتهای رهبران و مدیران کشورمان می اندازد که می خواهند با مرزهای بسته و تا حدودی مقابله و تحریم کالای خارجی هم طراز با جامعه ی جهانی عمل کنند.ژاپن با مهندسی معکوس همان کالاها و تولیدات غربی خود کفا و غول اقتصاد شد اما شوروی با نگرش رقابت و بستن مرزها صاحب صنعتی زمخت و پر خرج.
ای کاش به جای اینکه از ویولنیست کلاسیک بخواهید افشاری بنوازد و چون نمیتواند دال بر ضعف وی بگذارید
کمی هم به جوانان توصیه کنید موسیقی های مختلف را گوش دهند و فقط با موسیقی ملی خودشان که انهم فقط در مرحله ی احساس و نه تعقل و مو بر بدن سیخ شدن از ان استفاده ی مخدر گونه گونه ی چند دقیقه ای و به حد نیاز شخصی می کنند ذهن موسیقایی شان رشد نکند.یکی از دلایلی که ما در ایران از بسیاری از سبکهای موسیقی که می شنویم لذت نمی بریم عدم شناخت و درک صحیح است.در نتیجه استراوینسکی_بارتوک_وردی همه در یک کلام (خشک!) هستند و فقط موسیقی ما لذت بخش است.
ای کاش ان اندازه که یک گروه خنیاگران فلان و بهمان میرود یک کنسرت رایگان برای دانشجویان موزیکولوژی هلند برگزار میکند (که چنین کنسرتهایی همه روزه و به طور رایگان برای عموم در کنسرواتوارها برگزار میشود)غرورمان سر به فلک می کشد ما هم کمی برای سایر فرهنگها و موسیقی شان احترام قائل بوده و برای موسیقی مرزبندی و جغرافیا قائل نشویم.
جناب استاد فخرالدینی زین پس به جای اقای حبیب جدیری برای اجرای سولوی ویولن از نوازندگانی که متدهای ناقصی چون خالقی را فرا گرفته اند استفاده کنید.