به رغم اهمیت فراوان موضوعاتی که مطرح شد، کمتر به شکل دقیق به آن پرداخته شده است. یکی از معدود نوشتههایی که به مسائل عمومی تاریخنگاری موسیقی میپردازد «نقد تاریخنگاری موسیقی ایران» نوشتهی خسرو جعفرزاده است (جعفرزاده ۱۳۷۹) که نقد خود را به مسئلهی حوزه (البته بیشتر از دیدگاه طولی) معطوف کرده و به شکلی مشروح به مسائل مربوط به آن پرداخته است وی با مد نظر قرار دادن تفاوتهای دیدگاه ما از نام ایران و ایرانی بودن، به نسبت آنچه در تاریخ اندیشه با آن مواجه هستیم، نقطهی چالش برانگیز بحث را همین پرداختن به موضوعی دیروزی از نقطه نظری امروزی میداند (۱۳).
او این چالش را به خوبی دریافته اما تنها بر مسئلهی حوزه متمرکز شده و به موضوعات دیگری که در اینجا مطرح شد نمیپردازد. آنچه او بدان اشاره میکند نکتهای منحصر به تاریخ موسیقی نیست بلکه در تمام مطالعات تاریخی ممکن است رخ دهد به ویژه اگر فاصلهی شرایط اجتماعی، فکری و تعاریف اولیه میان دورهی مورد بحث و زمان انجام مطالعه زیاد باشد.
نوشتهی دیگری که با هدفی متفاوت به کند و کاو در موضوع تاریخ موسیقی در ایران و نقد آن پرداخته، «قدمت و موسیقی سنتی ایران» (دورینگ ۱۳۷۶) است. او در این نوشته قصد نداشته به موضوع تاریخ موسیقی به شکل کلی بپردازد اما جستجویش برای درک تصور استادان موسیقی ایران از مقولهی قدمت، زاویههای پنهانی از درک تاریخی ما را مشکوف ساخته است.
مقولهی وابستگی چیزی است که مطالعات تاریخی کمی به آن پرداختهاند به ویژه که در حوزهی فلسفهی تاریخ یا نظریهی تحلیلی تاریخ نیز کمتر کاری در میان پژوهشگران ایرانی انجام شده (۱۴)، اما به همین نسبت اهمیت زیادی در مطالعات تاریخی ما داشته و نقشی مهم بازی کرده است. اهمیت مشخص شدن وابستگی به حدی زیاد است که بخش بزرگی از نوشتههای تاریخ موسیقی را دستکم برای دورهای از تاریخ معاصر ما (۱۵) واضح یا پنهانی به خود اختصاص داده.
درست است که بخشهایی از تاریخ حاوی اطلاعاتی در مورد نسب پدیدهها و وابستگی سرزمینی آن و نیز تقدم و تاخر رخ دادن (که در اینجا معنای تشرف میدهد) است اما این بدان معنی نیست که تنها وظیفهی آن محدود به همین باشد. در سایهی چنین تفکری گاهی نیز شکل استدلالها معکوس میشود. در این موارد جریان بیشتر شبیه تاریخسازی است تا تاریخ نگاری یا مطالعهی آن. به هر روی وابستگی که تا این حد اهمیت دارد کمتر به شکل مفهومی دستمایهی کار متفکران ما قرار گرفته و اگر هم به احتجاجاتی در این مورد برمیخوریم مسائلی است که در خلال مطالعات موردی پیش آمده و به آن توجه شده است (۱۶).
پی نوشت
۱۳- او به درستی معتقد است که تولد واحدهای ملی پدیدهای مدرن است و ممکن است نتوان همهی مشخصات آن را به دورهای که این مفهوم در آن وجود نداشته تعمیم داد.
۱۴- به نظر میرسد که در کل دنیای موسیقی نیز نظریهی تاریخی مستقلی که منحصرا مختص تاریخ موسیقی باشد، موجود نیست. حتا نمونهای از دگرههای نظریات تاریخی ویژهی تاریخ موسیقی، به چشم نمیخورد. یادآوری میکنیم که تاریخ موسیقی بیشتر مربوط به رشتهی موسیقی است تا بخش تاریخ دانشگاهها، در حالی که زیرشاخههایی مانند تاریخ کشاورزی و تاریخ علم را بهترتیب جزئی از تاریخ عمومی میدانیم یا رشتهای جداگانه میپنداریم.
۱۵- تقریبا از کمی پیش از دورهی مشروطه توجه ایرانیان به موضوع ملیت به شکل مدرن و امروزی آن جلب شد و در همهی جهات نوشتههایی با گرایش به بازیافتن (یا نشان دادن) عظمت و شکوهی که نویسندگان در آن دوره معتقد بودند ایران روزگاری صاحب آن بوده، ظاهر شد. در این نوشتهها کم و بیش گرایشهای ملی گرایانه به چشم میخورد، بیشتر آنها ابایی از این ندارند که همهی چیزهای خوب خاورمیانه (و گاه جهان) را به ایران و ایرانی نسبت دهند. این گرایش ملیگرایانهی افراطی که بیشتر پاسخی به ناکامیهای طولانی مدت ما در عهد قاجار بود با ریشهها و دلایل متفاوتی از دورهی پهلوی اول به گرایش رسمی تبدیل شد و تا دورهی پهلوی دوم نیز ادامه یافت. مثال خوبی از اشتباهاتی را که چنین دیدگاههای میتواند به وجود آورد در یک مقاله که سالها به فارمر (فارمر ۱۳۸۴ الف و ب) منسوب بوده است، میشود دید. محتوای این نوشته صرفا به دلیل تاکیدش بر برتری ایرانیان در بخشی از تاریخ موسیقی آسیای جنوب غربی، بیتوجه به دیگر قراین و شواهد نقل شد و به کتابهای تاریخ راه یافت و تبدیل به مادهی تاریخ گشت.
۱۶- برای مثال اخیرا در مورد وابستگی سرزمینی عبدالقادر مراغی بحثهایی در جریان است. این بحثها معمولا بر این محور تمرکز دارند که اثبات (یا رد) کنند که وی را باید دانشمند-هنرمندی متعلق به این یا آن کشور دانست، به این معنی کمتر بحثی مییابیم که اصل موضوع یعنی اهمیت سرزمینی-نژادی وابستگی را به چالش طلبیده باشد.
۱ نظر