امروز اولین سالگرد درگذشت بهمن پورقناد است. در
“وداع با آقای فاگوت”
گفته بودم که قرار بود مطلبی در مورد غلامحسین غریب گرکانی تهیه کنیم که متاسفانه چنین فرصتی به وجود نیامد. امروز با توجه به شنیده هایم از بهمن پورقناد و دیگران (نگارنده فقط یکبار با غلامحسین غریب ملاقات داشتم) در این مورد مینویسم.
غلامحسین غریب حدود ۱۰ سال مدیر کنسرواتوار تهران (هنرستان عالی موسیقی) بود که با هدف تدریس موسیقی کلاسیک غرب تاسیس شده بود، این هنرستان را باید ادامه دهنده فعالیتهای پرویز محمود آهنگساز و پایه گذار ارکستر سمفونیک تهران دانست.
غریب به غیر از فعالیتهای موسیقایی یک ادیب سرشناس بود و مقالات بسیاری در زمینه ادبیات معاصر و نقد آثار شاعران موج نو، به تحریر در آورده بود و نیز اشعار وآثار قلمی بسیاری داشت.
در واقع صحبت در مورد این شاخه از فعالیتهای غریب (مخصوصا تلاشهای او در انجمن خروس جنگی و ماجراهای مهمی که او با نیما یوشیج ، سهراب سپهری، هوشنگ ایرانی و … داشت که بی شک نقطعه عطفی است در تاریخ ادبیات ایران) مجالی دیگر می طلبد و در حوصله بینندگان این سایت نیست.
امروز اگر نگاهی به نسل غریب بیندازیم، میبینیم انسانهای تاثیر گذار زیادی از آن دوره برخاستند که هنوز با امکانات ما رسیدن به آن قله ها به افسانه می ماند. شاید به این دلیل که در به عمل آوردن ایده هایشان همگی موفق بودند (مثل: نیما، سهراب، دهلوی، حنانه و …) اینها همگی قدرت (یا شرایط ) به عمل آوردن خواسته ها و آرمانهایشان را (تا حد قابل توجهی) کسب کردند ونام خود را در تاریخ این سرزمین ثبت کردند.
پروفسور منوچهر صهبایی (رهبر ارکستر، تکنواز ابوا و استاد برجسته موسیقی که خود از شاگردان همین هنرستان بوده است) در جایی می گوید:” در ایران بهترین مدیرانی که میتوانستند سرپرستی دو هنرستان عالی و ملی را به عهده بگیرند، دهلوی و غریب بودند و انگار این دو برای همین کار ساخته شده اند” (نقل به مضمون)
بهمن پورقناد هم بر همین عقیده بود و بسیار تاکید میکرد که “اگر بخواهیم دوره طلائی موسیقی در دهه ۵۰ را ریشه یابی کنیم، تاثیر گذارترین شخصیتها، استاد غریب و استاد دهلوی هستند.” او بارها از سختگیریها دلسوزانه غریب گفته بود. سختگیری هایی که نوازندگان کارکشته ای تربیت کرد که تا امروز ارکسترها از همان نسل تغذیه میشوند و بسیاری از همین نوازندگان در ارکسترهای معتبر غربی به کار مشغولند.
پورقناد در مورد سالها تحصیلش در هنرستان می گفت “از زمانی که وارد هنرستان شدیم تمرینهای طاقت فرسا هنرستان آغاز شد، گاهی خود آقای غریب وارد اتاق تمرین میشد و در مورد نحوه نشستن و استیل نکاتی را تذکر می داد. به مرور زمان کسانی که علاقه زیادی به موسیقی نداشتند بخاطر سخت بودن دوره های آموزشی از ادامه تحصیل باز می ماندند و شاگردانی که مانده بودند با دقت بسیاری دوره های تحصیلی را طی می کردند. همگی ما از هنرستان حقوق دریافت می کردیم که به خاطر مشکلات هنرستان را ترک نکنیم. در زمان تحصیل ما آقای غریب، ورزشهایی که می توانست برای نوازندگی ما مضر باشد و یا باعث محدودیتی یا مصدومیتی برای ما شود جلوگیری میشد. البته گاهی ما شیطنت می کردیم و فوتبال بازی می کردیم ولی امان از وقتی که آقای غریب میرسید و ما را در حال بازی میدید…!”
غلامحسین غریب گرکانی همیشه در تماس با ارکستر سمفونیک تهران بود و در واقع با توجه به نیازهای ارکسترها به تربیت نوازنده میپرداخت. او تا حدی که ممکن بود از نوازندگان و معلمان ماهر در هنرستان استفاده میکرد و در صورتی که نوازنده ایرانی نبود از استادان چک، روس و اتریشی استفاده میکرد.
پورقناد در مورد حساسیت غلامحسین غریب روی بچه های هنرستان میگفت: “من در درسهای موسیقی در هنرستان موفق بودم و نمرات خوبی میگرفتم؛ روزی به خاطر بگو مگویی که بین من و معلم دروس عمومی هنرستان بوجود آمد، آن معلم نمره من را در امتحان پایان سال ۹ داد و من تجدید شدم؛ چون تحمل تجدید شدن نداشتم به دفتر آقای غریب رفتم و از ایشان خواستم که با ترک تحصیل من موافقت کند. آقای غریب بی درنگ معلم مربوطه را از هنرستان اخراج و نمره من را ۲۰ رد کرد! این عمل از آقای غریب که همیشه جدی و سختگیر بود غیر منتظره به نظر میرسید! ما با این برخورد آقای غریب فهمیدیم که هنرجویان هنرستان برای ایشان بالاترین اهمیت را دارند.”
استاد غلامحسین غریب نوازنده کلارینت، آهنگساز مدرن و ادیب بزرگ ایران در آذر ۱۳۸۳ در تهران درگذشت و متاسفانه موسیقیدانانی که در مراسم ختم او شرکت کرده بودند کمتر از تعداد انگشتان یک دست بودند! از این همه شاگرد هنرستان عالی که بسیاری از آنها هم در تهران زندگی میکنند هیچ خبری نبود و تنها چهره آشنای آنجا حسین دهلوی دوست قدیمی او و چند تن از اهل ادب بودند.
بهمن پورقناد بخاطر ضعف جسمانی قادر به راه رفتن نبود و از ما که در مراسم شرکت کرده بودیم از نحوه اجرای مراسم میپرسید، ما هم ماجرای سخنران مجلس که تفاوت کنسرواتوار و کنسرو را نمیدانست را برای او گفتیم! و بهمن گفت دریغ از این سالها تلاش و مرگ غریب در غربت!
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق،
روحش شاد.
من قبلا در مورد آقای غریب مطلبی نخونده بودم، متشکرم که دربارشون نوشتید اما اشاره نکردید که از ایشون چه کارهایی ضبط و منتشر شده. ممنون می شم اگر در این زمینه هم راهنمایی هایی بفرمایید.
غریب یا قریب؟کدام نگارش درسته؟
من به هر دو صورت دیدم، ولی من در این مقاله قریب نوشته بودم که یکی از دوستان اشاره کرد که خود ایشان قریب را با “غ” می نوشتند. پارسال هم زمان فوت شان در بعضی روزنامه ها چنین بحثی پیش آمد که البته اعتراض به این بود که چرا غریب را با “ق” ننوشتید؟! ولی چون خود ایشان اهل ادب بودند ما از پیشنهاد خودشان استفاده کردیم.
از آنجایی که من هم نیمه “قریب” هستم میتوانم یک توضیح اضافه کنم،غریبها و قریبهای گرکان، همه یک خانواده هستند که به یک دلیل ساده به نام “شیوه نگارش مامور ثبت احوال”، ظاهرا به دو خانواده تبدیل شده اند و جالب اینکه گاهی دو پسر عمو نگارش فامیلهایشان متفاوت است. اما با همه اینها، آنچه مهم است خود آدمها هستند و نام نیکی که باقی میگذارند، حالا چه این نام با “غ” باشد و چه با “ق”.
به هر حال نام ایشان غریب گرکانی است. روحشان شاد
روحش شاد ……چه میتوان گفت…