اگر رپرتوار اجرایی امروز موسیقی کلاسیک مخصوصا در برنامه های ارکسترهای معتبر را هم نگاه کنیم می بینیم که در آنجا هم وضعیت مشابهی داریم با این تفاوت که بعد از شوپن، راخمانینف تا شوستاگویچ را هم اجرا می کنند و آوانگاردها هم که بسیار بسیار کم آثارشان اجرا می شود و به جز چند چهره معاصر مثل گلس و اشنیتکه، کمتر نام دیگری در فهرست برنامه ارکسترها دیده می شود.
وضعیت غرب بسیار بسیار با ایران متفاوت است. ما در ایران تسلط دولت و بودجه دولتی را بر برنامه ارکسترها داریم ولی در غرب به جز معدود مواردی، همیشه بخش خصوصی پشت ارکسترهاست؛ حتی در ارکسترهایی که نام فیلارمونیک ندارند. شما اگر بروشور یکی از ارکستر سمفونیک های انگلیس را باز کنید می بینید چقدر آیکون حامیان مالی از بانکها و شرکتهای خصوصی، در آنها دیده می شود. آنجا دنیای دیگری است و اینجا دنیایی دیگر با مشکلاتی دیگر و در این زمینه مقایسه غلط است.
اقتصاد هنری یک مقوله بسیار مهم است و باید بسیار در مورد آن صحبت کرد و از تجربه دیگران استفاده کرد و بسیاری از راه ها را نرفت!
یک مثال میزنم از تجربه ای که خودم داشته ام از ملاقاتی که با مدیران ارکستر فیلارمونیک لندن داشته ام؛ کار را شنیده و پارتیتور آن را دیده و عاشقش شدند، اما می گویند ما به خاطر بلیط فروشی پایین این کار نمی توانیم آن را اجرا کنیم. کسی که بلیط این کنسرت را میخرد، کسانی هستند که موسیقی دوست های پر و پاقرص هستند؛ اگر آهنگسازی کارش درجه یک باشد ولی برای این افراد نامش شناخته شده نباشد، سرمایه گذار ریسک اجرای آثارش را نمی کند چراکه باید پولش برگردد.
الان بهترین کیفیت سی دی ها با بهترین وسایل پخش صوت در اختیار این موسیقی دوستان است، وقتی او می خواهد یک شب ۶۰ یا ۷۰ پوند پول بلیط کنسرت بدهد، شام بیرون بخورد، پول پارک بدهد، نهایتا ۲۰۰ پوند باید خرج کند، چرا بیاید کاری که نمیداند چگونه است یا نیست را با این وضعیت مالی ببیند؟! اما چایکوفسکی هر شب اجرا شود سالن پر می شود، بتهوون هر شب در رویال فستیوال هال اجرا می شود… برای اینکه چرخه مالی ارکستر به پر شدن سالن وابسته است. ارکسترها فقط روی افراد شناخته شده کار می کنند و بیشتر بیننده آنها موسیقی دوستان هستند و نه موسیقیدانان.
اگر روزی هم کار یک آهنگساز جدید را اجرا کنند، کار کسی را اجرا می کنند که از قبل رادیو و یا تلویزیون ها آثار او را پخش کرده اند و تبلیغات وسیعی را داشته است و لذا از پخش مجدد استقبال خواهد شد و…
آنجا به خاطر حضور بخش خصوصی وضعیت کاملا با ایران متفاوت است. بر خلاف بخش خصوصی، بخش دولتی نباید به برگشت پول فکر کند. دولت خوب است در اقتصاد هنر حضور داشته باشد. خصوصی سازی در حالت خالصش بسیار برای هنر خطرناک است، همانطور که دولتی سازی در حالت خالصش خطرناک است.
هردوی اینها دیکته می کنند، بخش خصوصی می گوید جوری بنویس که درآمد داشته باشد، دولتی هم می گوید آنچه که من می خواهم بنویس! نسبت درست را باید با فکر پیدا کرد هر دوی اینها باید حضور داشته باشند با درصدی خاص و متناسب.
۱ نظر