این تغییرات می تواند نشانه توجه، دقت و یا مواجهه ای جالب باشد. اما به بیان ساده باید بدانیم در اساس، آیا این روند با سایر مقتضیات مستقر در پدیده هماهنگ است یا خیر؟ این تشخیص، نیازمند نگاهی بسیط و گسترده تر است، که هنرمند خالق اثر را در مقامی جستجوگر و پژوهشگر واقف می سازد. در نتیجه به نظر می رسد، ضرورت کنکاش و حرکت در ژرفای اثر، باید یک وجه جدایی ناپذیر شخصیت هنرمند باشد.
در ادامه تحلیل نظریه ها و فرضیه هایی که توسط هنرمند سازنده اثر، اندیشه تغییرات جدید را شعله ور می سازد، گامی دیگر از سوی او محسوب خواهد شد. البته باید خاطر نشان کرد، که این موارد چگونه مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرند و با چه سنگ محکی آزموده می شوند؟ چنین روندی به نظر می رسد که بایدها و نباید های بنیادین ادراک را در آدمی مطالبه می کند و این الزام به طور مشخص در گام های اولیه اقدامات هنرمند و همچنین در روند زندگی او آغاز شده و ادامه می یابد.
دور از ذهن نخواهد بود، که اگر این مهم در سرچشمه جریان هنری او به اهمیت ویژه خود نرسد، آنگاه ما در مسیر روند توسعه با توقف ها و تاخیرها و نابسامانی های متعددی مواجه خواهیم شد، که شاید کمتر توان مواجهه با آنرا داشته باشیم؛ در نتیجه، جریان تولید در هنر ساخت به سمت تکرار و تقلید از دیگری بدون روایتی صحیح و یا با تعبیری ناقص شکل خواهد گرفت. نبود مفهوم کافی پژوهش و درک و تحلیل آنچه انجام می دهیم و می سازیم و آنرا بصورت روایتی هنری ارائه می نمائیم، در بازه زمانی گسترده و دریافت آگاهی اجتناب ناپذیر آدمی در مسیر زندگی، ما را دچار بحران ها و در نهایت، سازگار با کوتاهی ها خواهد کرد.
مطلوب به نظر می رسد، که برای آگاهی از میزان محدودیتهای شناختی، بازبینی و شاید بازگشتی دوباره را صمیمانه برگزینیم و مسیر طی شده را به دقت بررسی نمائیم.
ما به عنوان تولید کننده آثار هنری تا چه میزان به موضوع شناخت در فرم ها و بررسی تاریخی آن اهمیت می دهیم؟
تا چه میزان ترسیمات ساده مبتنی بر هندسه و ریاضیات را درک کرده و برای فهم آن به مطالعه می پردازیم؟
چه مقدار در رسم و تمرین طرح ها و اشکال ساده هنری کوشیده ایم و از این هندسه زیبا، هوشمندانه و مبتکرانه استفاده می نمائیم؟
این موارد به نظر می رسند که موضوعات ساده ای هستند و ما معمولا به دلیل سادگی در برداشت به آنها توجه لازم را نداشته و بدان نمی پردازیم، در صورتی که هر بار به تصاویر سازها می نگریم و در جریان تولید آنها از ابزار و ادوات بهره می بریم با آن درگیر شده و در آن ترکیب می شویم، اما این پردازش و زمان طولانی همراهی ما در جریان تولید به چه میزان پویا، پرسشگر و سازنده افکار ما خواهد بود؟
در این راستا می توان اقدامات مهم دست یافتنی را به انجام رسانید، که این موارد می توانند تاثیر قابل توجهی در مسیر رفع موانع و محدودیت های ما داشته و ارتباط معنا داری میان اثر و خلق اثر ایجاد نمایند.
۱ نظر