پژمان اکبرزاده، شنبه شب، سی اوت ٢٠٠٨ در دانشگاه کُلن رسیتالی برای اجرای موسیقی ایرانی با پیانو داشت. برنامهای که در آن آثاری از هنرمندان معاصر ایران برای پیانو بازسازی شده بودند. این دومین برنامهی پژمان اکبرزاده برای شناساندن روایت پیانویی از موسیقی ایران در اروپاست که در ماههای آینده در دیگر شهرهای آلمان و بلژیک نیز تکرار خواهد شد. در “نیمروز”، محمود خوشنام (منتقد موسیقی) که در رسیتال کلن حضور داشته نقدی درباره آن نگاشته است.
پیشگامان:
در ایران معاصر، چند تن از موسیقیدانان نوآور کوشیده اند راههایى براى آزادسازى موسیقى از اسارت دائمى شعر پیدا کنند و در کنار انبوه موسیقى پیوند خورده با شعر، جایى نیز به موسیقى خالص و بىکلام بدهند.
این کوشش ها را در وهله اول پیروان مکتب وزیرى در اقتداى به مراد خود به کار زدهاند. وزیرى با آن که به پیوند آفریدههاى خود با شعر علاقهمندى نشان مىداد، براى موسیقى خالص نیز اهمیت بسیار قائل بود.
قطعاتى که از او بازمانده، نشان مىدهد تا چه حد مىکوشیده، بر جذابیت ملودىها و تنوع ریتمها
بیفزاید و از این راه مخاطب معتاد به شعر راسَرِحال نگاه دارد.
پس از وزیرى، نوبت به خالقى، شاگرد و مرید او مىرسد که حتى بیش از استاد خود به «موسیقى بىکلام» اندیشیده است. هنگام سرپرستى برنامه موسیقى رادیو، در برنامه «ساز تنها» به نوازندگان سنتى مجال مىداد که بدون قید و بند دست و پا گیر شعر، هنرآزمایى کنند و ببینند آیا مرد میدان بداهه نوازى هستند یا نه! در زمینهی همنوازى و کار گروهى نیز با بنیاد برنامهاى با عنوان «موسیقی بیکلام» آوردگاهى براى آهنگسازانى پدید آورد که مىخواستند بدون تکیه به جاذبهی شعر، موسیقى دلانگیزی بیافرینند.
آثار بى کلام وزیرى و خالقى، الگویى شد که طرفداران بسیار پیدا کرد. آهنگسازان جوان بعدى گذشته از رفتن به سوى موسیقى خالص، در ترانهنویسى و همراهى با خواننده نیز به استقلال عمل موسیقى در برابر شعر اندیشیدهاند و در پاسخ دهى ارکستر به خواننده- و به خصوص در مقدمه سازى موسیقایى بدون کلام به آن میدان دادهاند. در این میان، به ویژه باید از جواد معروفى یاد کرد که با علاقهی بسیار در زمینه خلق «موسیقى بى کلام» کار مىکرد.
در واقع مىشود گفت که او رپرتوارى نسبتاً گسترده براى
پیانوى ایرانى فراهم آورده که با جاذبهاى که دارد، جوانان علاقهمند به موسیقى را به سوى خود جلب کرده است. شاگردان برجستهی معروفى نیز به راه استاد رفته و بر حجم رپرتوار موسیقى بى کلام افزودهاند. این تمایل همچنان در جامعه موسیقى ایران رو به تزاید دارد تا آنجا که در همین سالهاى پس از انقلاب، آهنگسازانى از نوع دیگر چون علیزاده و مشکاتیان را نیز به سوى آفرینش موسیقى جذاب بىکلام برده است. به خصوص که «کلام» پس از انقلاب دردسرآفرین تر شده و «عدمش به زوجود»!
تازه نفس:
مقدمه اى چنین را آوردیم تا هنگامى که پاى نواهاى ایرانی پیانو با اجراى پژمان اکبرزاده مینشینیم نگاهی به پیشینهی اینگونه کارها داشته باشیم. البته پژمان آهنگساز نیست. هنوز نیست! شاید هنوز خود را جوانتر از آن مىبیند که دست به چنین کارى بزند. اگر هم بخواهد چنین کند اتودهایى از این دست که مىکند سخت به کارش خواهد آمد.
به هر حال اجراى دقیق و درست، اهمیتى کمتر از خلق اثر ندارد. حتى شاید مهمتر باشد. مجرى است که رابط میان آهنگساز و مخاطب است و در داورى مخاطب، نقش اصلى را ایفا مىکند. از آن گذشته معمولاً در ایران، آهنگسازان، خود مجرى آثار خود هستند. حالا جوانى تازه نفس، با همت و پشتکار، پیش از
آن که خود آهنگ بسازد و دیگر فرصت پرداختن به کارهاى دیگران را نداشته باشد، آستینها را بالا زده و مجموعهاى رنگین از موسیقى بى کلام ایرانى در کنسرتى در دانشگاه کلن به علاقهمندان عرضه کرده است.
پژمان اکبرزاده در سال ۱۳۵۹ در شیراز زاده شده و از خردسالى توجه و علاقه ویژه به موسیقى داشته است. از ۱۵ سالگى حتى به فکر گردآورى زندگینامه موسیقیدانان پیشرو مىافتد. آنها که نقش اصلى را در پیشبرد موسیقى برعهده دارند و همیشه سرشان بى کلاه مانده است! دو سه سالى سر در منابع اندک و ناقص موجود فرو مىبرد و در ۱۸سالگى موفق مىشود، نخستین جلد از مجموعهی چهار جلدی «موسیقیدانانایرانى» را منتشر کند. در سالى که در آنیم، نوبت به انتشار جلد سوم رسیده است.
پِژمان در عنفوان جوانى تنها به کتابت موسیقى سرگرم نبوده، به آموختن آن نیز پرداخته است. پیانونوازى را از فرمان بهبود و قانون را از ملیحه سعیدی فرا گرفته است. پژمان از سال ۲۰۰۶ که در اروپا اقامت گزیده دریافته که «بى کار نمى توان نشستن»، پیانونوازى را پى گرفته و به فکر عرضهی موسیقى بىکلام افتاده است. براى این کار، قطعات دلانگیزى را از میان آفریدههاى موسیقیدانان ایرانى برگزیده و با تنظیم تازهاى آنها را آمادهی اجراى با پیانو ساخته است.
نخستین رسیتال پیانوى پژمان در ماه مارس گذشته در آمستردام برگزار شد و دومین رسیتال او همین شنبه گذشته (۳۰ اوت ۲۰۰۸) در تالار دانشگاه کلن، در آلمان. نگاهى گذرا بر برنامهی پژمان و نیز
شیوهی تنظیم و اجراى او مى اندازیم:
برگزیده ها:
پژمان در گزینش قطعات براى رسیتال خود، تنها به سراغ «بیکلامها»ها نرفته، بلکه بعضى از ترانههاى معروف را نیز «خلع شعر» کرده و براى اجراى بدون کلام آمادهشان ساخته است. رسیتال با یکى از همین «خلع شعر شدهها» آغاز میشود: «داد دل» از جواد بدیعزاده که ذوقى غریب در یافتن ملودى داشت. حالا که تنظیم تازهی پژمان را مى شنویم، مى بینیم که این ملودى ظریف تا چه حد از پیوند نحیف با شعر آسیب دیده است!
بعد نوبت به «اورتور شوشترى» از مصطفی کسروی میرسد. آهنگسازی که عمرى را در فضاى موسیقى پیشرو- و در ارکستر سمفونیک تهران- به سر آورد ولى با همهی استحقاقى که داشت، نام آور نشد. «شوشترى» کسروى، یکى از بهترین قطعات رسیتال را مى سازد؛ گوئى غزلى را در قالب حماسى مى سرایند! ملودىهاى نرم روى آکوردهاى سخت درهم تنیده مىشود و شورى مىآفرینند.
«میهن» آفریدهی شهداد روحانى نیز ملودىهاى ظریفى را در خود مى پروراند. به نظر مىرسد اعضاى خانوادهی روحانى، همه دستى توانا در ملودىسازى دارند.
پس از شهداد، نوبت به برادر بزرگ او، انوشیروان روحانی مىرسد که خود او از جانبداران و و ترویج کنندگان موسیقى بىکلام به شمار مىرود، ولى آنچه پژمان از او برگزیده از «بیکلام»های او نیست. گمان مىکنم آهنگى باشد که با غزلى از مولوى درآمیخته و با صداى هایده خوانده شده است. اینک که جدا شدهی آن را از شعر مولوى مى شنویم، مىبینیم که به تنهایى نیز سرشار از جاذبه است.
بخش دوم رسیتال با «میکده» و مقدمهی بلند آن از پرویز یاحقى آغاز مىشود. ترانهاى که بدون متن زیباى بیژن ترقى هم زیبا باقی میماند. موسیقى یاحقی براى ماندگارى نیاز مُبرمى به شعر ندارد! همین داورى را مى توان دربارهی «افسانه شیرین» از همایون خرم داشت که او نیز ملودىساز توانایى است. البته او آهنگهاى زیباتری از «افسانه شیرین» هم دارد که احتمالاً پژمان آنها را براى رسیتالهاى
بعدى خود ذخیره کرده است!
پس از همایون خرم به یکى از برجستهترین پرورندگان موسیقى بىکلام مى رسیم: جواد معروفى که در مقدمهی این بازتاب نیز به نقش کارساز او اشاره کردیم. پژمان اکبرزاده براى رسیتال خود «فانتزی ژیلا» شهرهترین بى کلام او را برگزیده است. معروفى این اثر را برای دختر خود، ژیلا ساخته است. ظریفکارىهایى از شیوهی معروفی که بعدها و تا امروز الگوی آهنگسازیهای بیکلامی برای جوانترها بوده است.
رسیتال با «یار رمیده» از روحالله خالقی پایان میگیرد که از نقش راهگشای او نیز در مقدمه یاد کردیم.
پژمان اکبرزاده به روایت بروشور برنامه، قطعات انتخابی رسیتال خود را پیش از اجرا بازسازی کرده است. نمیدانیم این بازسازی چه معنایی میدهد. آیا در حد آکوردگذاریهای تازه است یا پس و پیش کردن خط ملودیها و یا….؟ هر چه هست نه تنها به نغمهها آسیبی نرسانده که آنها را برجستهتر نیز جلوه داده است.
پژمان در اجرا نیز خود را از یک سو، نرم و حساس و از سویی دیگر، قاطع و معتمد به نفس نشان میدهد. ویژگیهایی که برای یک «نوازندهی مفسر» از ضروریات است. از یاد نبریم این دومین رسیتال اوست. بیتردید در رسیتالهای بعدی تواناییهای بیشتری از او خواهیم دید. کارش را میستاییم نه تنها برای آنکه شبی شنیدنی فراهم آورد بلکه به این سبب نیز که موسیقی بیکلام را از نو برکشیده و ارزش خالص آنرا نمایان ساخته است.
خواهش میکنم اگه ویدئوی از برنامه دارید حتما برای دانلود بذارید حداقل فانتزی ژیلا رو!!!
فوق العاده بود .
اگر امکان دارد قسمتی از اجرا های آقای اکبرزاده را بگذارید .متشکرم
از سال ۱۳۵۲ که مشتری پاقرص تالار رودکی شدم، در هر برنامه گروه استاد پایور، دو کلام میآموختم از نوشتههای دکتر خوشنام در بروشورهای برنامهها. از همان موقع سلیقهای بدیع داشت دکتر در واژه و ترکیب سازی، مثل همین “خلع واژه” که در این مطلب ساخته. باری، آرزوی فرصتی داشتم برای ادای دین، اینک آن فرصت: مدیونم به شما و قلم شما و ممنونم از شما، دکتر خوشنام. از اولین معلمهای غیابی من بودید وقتی در کلاس دهم نوشتن را جدی آموختم و جدی نوشتن را آموختم.
راستی، اگر حافظه یاری کند، بروشور جشنواره فیلمهای اپرا را هم شما تهیه کردید، همان که کارل ارف هم دعوت داشت، بیمار شد و نیامد. باز هم ممنون.
با درود به شما
سوالی دارم …
اینکه دوستان آهنگساز ما دیگر رقبتی به ساخت آثار بی کلام خویش ندارند در راستای کدام کنش است ؟ عدم پذیرش مخاطب … عدم پذیرش بازار … عدم حمایت رسانه ها … شعار محور و منفعت باوری … ؟