استفاده از ساز سیتار در این مجموعه به چه منظور بود؟ آیا با افزوده شدن یک ساز غیر ایرانی در ساز بندی، این اثر جزو آثار تلفیقی ایرانی-هندی به شمار میآید؟ آیا فکر نمیکنید ورود ناگهانی این ساز، به حال و هوای ایرانی این اثر و همچنین چهارچوب موسیقی ایرانی لطمه وارد میکند؟ چرا که مجموعهی “به نام گل سرخ” در غالب موسیقی دستگاهی ایران عرضه شده و ساز سیتار جزو سازهای اصیل هندوستان به شمار میرود. همچنین لطفا بفرمایید ساز سیتار در چه گوشهای نواخته و آیا برای این ساز هم نت نوشتهشده بود یا نوازنده به صورت آزاد بر اساس حس و حال خود نواخته است؟
حال و فضای تکنوازی سیتار در این مجموعه به نوازنده توضیح داده شده و خطوط در همنوازی ها همگی نوشته شده و از قبل ساخته شده است، از آنجا که سیتار موسیقی هندی خالص اجرا نمی کند و تحت تاثیر نظر نگارنده است، عنوان تلفیقی برای این تقابل مناسب نیست.
اصولا در کار هنر جستجوی منظور و هدف و ضرورت به جائی نمی رسد، نظم هنر با نظم پدیده های دیگر متفاوت است و در ذات هنر “بهم ریختن و در بی نظمی نظم جدیدی پدید آوردن” نهفته است.
انتظار نوپردازی در هنر موسیقی ایران با نگرانی صدمه خوردن به چهارچوب آن سازگار نیست، آنچه متحول می شود تغییر می کند و حتما به چهار چوب گذشته اش صدمه می خورد، البته فقط در آن اثر! در کنار کوچکی همچو من، هستند بسیاری از بزرگان که حافظ چهار چوب قدیمی این هنر اند؛ پس جای هیچ نگرانی نیست.
استعاره و فانتزی در کلام “به نام گل سرخ” مرا به آنجا می برد که بی پروا باشم.
به این فراز شعر توجه کنید:
زین بر نسیم بگذار
تا بگذری از این بحر؛
وز آن دو روزن صبح
در کوچه باغ مستی
باران صبحدم را
بر شاخه اقاقی
آئینه خدا کن.
هنگامی که می توان اینگونه در شعر بی پروا بود چرا در موسیقی نباشیم؟
ساز سیتار در هلند ضبط شده و یا به خاطر ضبط این ساز به کشور دیگری سفر کردید؟
این نوازنده جوان در هلند زندگی می کند و من این بخش کار را در استودیوئی در آلمان ضبط کردم.
آقای سیدهارت کیشنا با موسیقی ایران و کارهای دستان آشنایی داشتند یا خیر؟
تازه آشنائی پیدا کرده اند.
آیا اجباری در کار بود که این اثر فقط با گروه دستان اجرا شود؟ شما در این سی دی از ۳ نوازندهی میهمان دعوت به همکاری کردید، آقای سید هارت کیشنا برای نواختن سیتار – آقای پویا سرائی نوازندهی سنتور و آقای رضا آبائی نوازندهی قیژک.
اگر بخواهیم وجه تشابهی در ساز بندی این مجموعه و سازهای غربی پیدا کنیم به نظر میرسد شما از قیژک به عنوان ویولن آلتو استفاده کردهاید و از سنتور برای رنگ بندی کار به عنوان پیانو. سیتار هم که در واقع سولیست محسوب میشود. پس بهتر نبود این کار برای یک ارکستر غربی تنظیم و نواخته میشد؟ با ورود سیتار این قاعده که حتما باید از ساز ایرانی استفاده شود شکسته شده بود، چرا این کار انجام نشد تا کار کمی روان تر به گوش شنونده برسد و از این سنگینی یا به قولی فلسفی بودن رهایی یابد؟
منظورتان این است که اگر اینگونه می شد دیگر سنگین و فلسفی نبود!؟
یا منظورتان این است که فلسفی و سنگین بودن خوب نیست!؟
یا شاید می خواهید بگوئید که ویلن آلتو و پیانو در ایجاد چنین فضائی مجازند و سنتور و غیژک خیر!؟
منظور از “روان بگوش رسیدن” اگر راحت درک شدن است و اگراشاره ای است به پیچیدگی این اثر، تائیدی است بر “به نام گل سرخ” و تشویقی برای من. چرا که هر آن موسیقی که تازه است، گوش تازه می خواهد و با باورهای مطلق و تنگ نظری هماهنگی ندارد.
در ارتباط با تنظیم این اثر برای ساز های غربی:
تمام این کار هائی که شما می گوئید می توانست انجام بشود، ولی این فقط به صاحب اثر برمی گردد اینکه چگونه کارش را ارائه کند. گروه دستان یکی از بهترین های همنوازی در ایران است و برای من افتخاری است که دستان این اثر را اجرا کرده است و در این ارتباط اجبار کلمه ای است نامناسب.
استفاده کردن از سازهای دیگر نیز در برنامه کاری گروه دستان و بر اساس ضرورت همیشه ممکن است.
منظور من این نبود که اگر از ارکستر سنفونیک استفاده میکردید دیگر کار سنگین و فلسفی نبود یا این که سنگین و فلسفی بودن خوب نیست. منظور من ارتباط برقرار کردن سریع مخاطب با اثر است. ببینید گوش مردم ایران سالها است که با ارکستر های بزرگ آشنا شده ارکسترهایی چون گلها – رادیو و… گرچه از دههی ۵۰ به بعد آنسامبلهای سازهای ایرانی بسیاری تشکیل شد و خوش درخشیدند اما هنوز مردم با ارکستر بزرگ راحت تر ارتباط میگیرند و جالب است بدانید که به تازگی در ایران هر آنسامبل جدیدی که تشکیل میشود اکثرا ارکستر بزرگ هستند و سبک و شیوهی ارکستر گلها – ارکستر ملی و … را دنبال میکنند و تنها ارکستر بزرگی که تشکیل شده و راه جدیدی را پیش گرفت ارکستر ملل بوده با این که هزینه کار ارکستر بزرگ بیشتر از یک ارکستر ۸ نفره است و عملا کار با ارکستر بزرگ کاری است دشوار چون المانهایی را میطلبد که در ایران زیاد در دسترس نیست از جمله مکان تمرین خوب، رهبر ارکستر خوب و… شخصا معتقد هستم که ادای مطلب با یک ارکستر ۸-۹ نفره بسیار سختتر از یک ارکستر مثلا ۵۰ نفره است اما در بین مخاطبین چنین برداشتی وجود ندارد. اگر در این باره توضیحی دارید بفرمایید؟
من به این اعتقاد دارم که هنر باید در لحظه تاثیرگذار باشد، لیکن هنرمند نباید کیفیت های کار خودش را تحت تاثیر این نظریه قرار بدهد.
حجم ارکستر نشان کیفیت کار نیست و هر اثر موسیقائی فرم و سازبندی خود را می طلبد و هم از این روست که پدیده های تکنوازی، دو نوازی، تریو تا ارکسترهای مجلسی و سمفونیک و غیره به وجود آمده است.
سنگین و فلسفی اگر عناوین درستی برای “به نام گل سرخ” باشد! هدف آهنگساز نبوده، بلکه به ذات کار مربوط است و اجتناب ناپذیر.
شاید بهتر است بجا ی سنگین یا فلسفی بگوئیم که این کار متفاوت است.
این درست مانند این است که شما یک غذای سنتی طبخ کنید که تکلیف طعمش برای همه مشخص است و آشپز اگر از دستور مرسوم طبخ آن غذا عدول کند مورد سئوال قرار می گیرد، نه در مورد اصل آن!
در این مورد ولی، متریال های شما سنتی است و غذا سنتی نیست و نمی خواهد باشد.
حال باید دید، آنکه این غذای تازه را ارزش گذاری می کند ذائقه ای سلامت دارد؟ یا اساسا برای چشیدن طعم دیگری آماده است؟
در هر حال، من به عنوان پدیدآورنده و مسئول این اثر، به سلیقه مخالف همه آنهائی که با گشاده قلبی و تامل و نه با پیش داروی و معیار های سنتی “به نام گل سرخ” را می سنجند، احترام می گذارم و برای شنیدن سخن شان همه گوشم.
دوست دارم کمی به مسائل فنی کار بپردازم، ضبط آلبوم “به نام گل سرخ” چند ساعت زمان برد؟
درست بخاطر ندارم ولی فکر می کنم مجموعا چهار روز.
آیا سازها تک تک ضبط گردیده (گروه دستان) یا به صورت گروه نوازی نواخته و ضبط شد؟
ما معمولا سعی بر اجرای گروهی در استودیو داریم و بسیاری از آثار دستان اینگونه ضبط شده اند، در ارتباط با این کار ولی در گروه های مضرابی، کششی و کوبه ای به استودیو رفتیم.
همان طور که میدانیم اعضا گروه دستان به جز آقای فرج پوری هیچ یک در ایران ساکن نیستند و شما فقط برای اجرای کنسرت به ایران سفر کردید، با این توصیف، این آلبوم چه موقع ضبط گردید؟
شما می دانید که ما در چند سال اخیر زمان زیادی در ایران بودیم و کنسرت های متعددی دادیم، به علاوه، سفر های مشترک ما به نقاط مختلف جهان به ما این امکان را می دهد که باهم باشیم و به برنامه های آینده مان بپردازیم و تمرین کنیم.
برنامهی آینده شما چه خواهد بود؟
دو کار قدیمی ام “ونوشه” برای سه تار و ارکستر سازهای ملی و “رقص ناز” برای تار و ارکستر سازهای ملی را که قبلا با قلم و دوات نوشته شده بود را در کامپیوتر به نگاری کردم و امیددارم که در پائیز آینده با کمک موسسه “نقطه تعریف” تقدیم علاقمندان کنم.
در حال حاضر با گروه دستان مشغول تدارک کنسرت با همایون شجریان و اجرای دو اثر “خورشید آرزو” و “غژک کولی” در اروپا و آمریکای شمالی هستیم.
برای سال ۲۰۱۰ ارائه صحنه ای “به نام گل سرخ” را در نظر داریم و کارمان با همایون شجریان را نیز دنبال خواهیم کرد.
پروژه موسیقی “سیمرغ”- اپرتی برای ارکستر بزرگ ساز های ملی و پنج خواننده- کاری که از سال ۱۳۷۵ روی داستان زال از شاهنامه فردوسی در دست دارم، بزودی به پایان خواهد رسید و بطور رسمی فعالیت و تمرین هایش را آغاز خواهیم کرد.
به طور قطع میتوان حمید متبسم را یکی از بزرگترین آهنگسازان عرصه موسیقی ایرانی دانست .
بنام حمید متبسم با گل سرخ
آثار این هنرمتد توانا را بایدشنید.او نه تنها موسیقی را به زیبایی برای هوش و گوش شنونده هایش میسازد بلکه با درکی عمیق ازشعردر گفته هایش مفاهیم ونکته های نهفته در شعر و موسیقی را بازگو میکند.آثارو
نظرات اورا در مورد هنرش همچون گنجینه یی باید ضبط و ثبت کرد