گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

توصیه هایی به حافظ ناظری و بهرام تاج آبادی

دیدن یک مصاحبه و یک فیلم از دو دوست اهل هنرم، مرا بر آن داشت تا این یادداشت را به نگارش در آورم. شاید بعضی اعتقاد داشته باشند که رسم دوستی چنین نیست که انتقادهایی که میشود به صورت خصوصی مطرح کرد، در یک مجله الکترونیکی عمومی کنیم اما با توجه به این اصل که هر واقعه ای که از طرف صاحب اثر به انتشار عمومی میرسد، قابل نقد و انتشار عمومی است، به نقد این وقایع می پردازیم.

سالهاست که اهالی موسیقی در ایران برای تحصیل موسیقی کلاسیک به خارج از ایران (مخصوصا غرب) سفر میکنند و در دانشگاه ها و مدارس موسیقی آنجا به سختی مشغول به تحصیل میشوند؛ سخت بودن تحصیل موسیقی برای ایرانیان در غرب به چند دلیل است، اول مشکل زبان، دوم مشکل مکان زندگی و کار و سوم، مشکل اختلاف سطح در سواد موسیقی.

به همین دلیل، هنرآموزانی که در داخل کشور مشغول تحصیل هستند، همواره از طرق مختلف در حال گرفتن اطلاعاتی در مورد همدوره ای هایشان هستند که آیا به موفقیتی در غرب دست می یابند یا خیر. همین پیگیری ها باعث شده که گاهی دانشجویان موسیقی ایرانی در غرب با دادن اطلاعات بی اساس یا شبه انگیز، موقعیتی را هرچند کاذب برای خود بین دوستان فراهم کنند

حافظ ناظری و ماجراهایش

حافظ ناظری را از زمانی که همزمان در کلاس هوشنگ کامکار و مسعود شعاری بودیم، میشناسم؛‌ در همان زمان او به فعالیت هنری مشغول بود و البته او فرزند شهرام ناظری، هنرمند شناخته شده و نامی ایران بود، اما همان زمان هم، از نظر هنری، در جایگاهی بود که بدون داشتن پسوند ناظری، سری در سرها داشته باشد.

حافظ ناظری در همان زمان در سه تار نوازی و دف نوازی آثار ضبط شده ای داشت که نشان از مهارت او میداد. سالها گذشت و شنیدیم که او برای ادامه تحصیل در رشته موسیقی به آمریکا رفته است و پس از مدتی مصاحبه های عجیب وی در روزنامه ها و سایت ها منتشر میشد که بی شباهت به تفکرات و تغییر وضعیت پدرش نبود. در این مصاحبه ها به قدری در مورد تلفیق موسیقی غربی و ایرانی و پیدا کردن راه های جدید این اتصال و همنشینی صحبت میشد که اگر کسی به موسیقی آنها گوش نداده باشد گمان میبرد اثری همسنگ “بیژن و منیژه” حسین دهلوی، “حماسه” احمد پژمان یا “کاپریس” مرتض حنانه مواجه هستیم.

البته غلو گویی یکی از عادت های این خانواده شده است، در جایی حافظ ناظری می گوید”مردم ایران و جهان ۹۸% موسیقی پدرم را نشنیده اند” و ادامه می دهد “او یکی از دو غول موسیقی شرق است در کنار راوی شانکار “(مشخص نیست چرا ایشان با این همه کنسرت که اکثرا هم تکرار مکرارت ساخته شده ده سال اخیر است، به اجرای ۹۸ درصد کارهای باقی مانده نمیپردازند! البته بماند که با توجه به شناختی که از بزرگانی مانند، پایور، شهناز، علیزاده -ی سابق!-، صبا و … داریم، بعید است که ایشان حتی جزو ۲۰ نفر اول موسیقیدانان ایران باشند چه رسد به شرق!)

عکسهای حافظ ناظری در کنار این مقالات، شاید بیشتر ولع او را برای شهرت نمایان می ساخت، تصاویری که تا این زمان حداقل در موسیقی کلاسیک ایران سابقه نداشته است!



شهرام و حافظ ناظری

او در یک مصاحبه خود را مشغول تحصیلی رهبری ارکستر و آهنگسازی در مقطع فوق لیسانس معرفی کرد که این ادعا از این نظر عجیب می آید که یک دانشجوی مقطع فوق لیسانس رهبری باید حداقل ۷ سال مشغول تحصیل رهبری باشید (البته اگر بسیار سخت کوش باشد و اگر نباشد بیشتر) و در این مدت به روش استاندارد دانشگاه ها آمریکا و اروپا باید دوره کامل سمفونی های بتهوون، برامس، شومان، آهنگسازان مکتب فرانسه و مکتب وین مانند مدرنیست هایی مثل شوئنبرگ و برگ را به همراه چندین اپرای مشهور را حداقل در دانشگاه به روی صحنه برده باشد (که حداقل در اینترنت چنین سابقه ای برای آقای حافظ ناظری وجود ندارد)

نیز یک هنرجوی دوره عالی رهبری ارکستر باید بتواند در حد عالی پیانو بنوازد، چنانکه در امتحان ورودی یک دانشگاه معتبر آمریکایی شما نمیتوانید بدون توانایی در اجرای سوناتهای بتهوون و پرلود و فوگهای باخ، وارد دانشگاه شوید.

یک هنرجوی رهبری در مقطع فوق لیسانس، بدون شک باید به راحتی تنظیمهای پیانو و آواز اپراهای معروف را بتواند به همراه خوانندگان

بنوازد و نکات کلیدی را به آنها بگوید (البته رهبرانی هستند که چنین توانایی ای ندارند ولی دارای مدرک فوق لیسانس رهبری هم از دانشگاه معتبری نیستند!) البته لازم به ذکر است که برای نوازندگان سه تار و گیتار که ناخن های بلندی دارند، نواختن پیانو مخصوصا در این سطح تقریبا غیر ممکن است مگر اینکه نوازندگان از ناخن های مصنوعی استفاده کنند. در زمینه آهنگسازی هم یک هنرجوی عالی باید حداقل در هر ترم یک پروژه آهنگسازی ارائه دهد (آنهم در فرمهای مختلف و مخصوصا برای ارکستر سمفونیک) اگر ما یک دوره تحصیلی آهنگسازی را چهار سال و هشت ترم در نظر بگیریم یعنی هر ترم یک قطعه که میشود حداقل ۸ قطعه.

آیا آقای حافظ ناظری این ۸ قطعه را ساخته است؟ چطور اجرا نشده است؟ آیا آقای حافظ ناظری که این دوره های طاقت فرسا را پشت سر گذاشته چطور هنوز در پروژه سمفونی رومی (بگذریم از اینکه بیشتر مفاخر ادبیات ایران تاکید دارند، برای مولانا نباید از پسوند رومی استفاده کرد و بلخی صحیح است) بیشتر ملودی هایش از پدرش شهرام ناظری است (که متاسفانه برخلاف آثار درخشان قبلی ایشان مثل “آتش در نیستان”، “ارغوان” و “زمستان” استادانه و قوی نیست) و همینطور تنظیم معمولی برای گروه کوچکی توسط خودش انجام شده و وقتی هم که در ادامه این کار قرار شده اثری برای ارکستر سمفونیک نوشته شود، باز ایشان دست به دامان لوریس چکنواریان برده اند؟! آیا در توانایی یک فوق لیسانس آهنگسازی آن هم از نیویورک، ساخت یک ملودی معمولی به این صورتی که شنیدیم و یک تنظیم آبرومند برای ارکستر بزرگ، نیست؟!

audio file بشنوید اجرایی از پروژه رومی را ساخته حافظ و شهرام ناظری

البته در مصاحبه های حافظ ناظری نکات شبه انگیز دیگری نیز دیده میشد، مثل اثری که به عنوان “پروژه سمفونی رومی” مطرح شد و اثر، شباهتی به سمفونی نداشت! انتخاب این نام از طرف کسی که موسیقی کلاسیک کار کرده، عجیب به نظر میرسد، آن هم با این توجیه که “سمفونی نماینده غرب و مولا‌نا نماینده شرق است”!



شهرام و حافظ ناظری

با جستجویی در گوگل به این نتیجه میرسیم که همانطور که در بالا گفته شد، این اثر به صورت موسیقی مجلسی اجرا شده و اصلا ارکستر سمفونیکی در کار نبوده و نیز بخشی از ملودی های این اثر ساخته پدر بوده است! در یکی از لینکها هم که مصاحبه ای با لوریس چکنواریان شده است وی اشاره میکند که “بعد از اجرای موفقیت آمیز سمفونی رومی، با تجربه یی فوق العاده زیبا و دلنشین، ۱۲ قطعه را تنظیم کردم که هنوز به اجرا درنیامده و منتظریم دولت، موسسه یا شخصی به عنوان اسپانسر از این اجرا حمایت کند تا بتوانیم آن را ضبط کنیم یا کنسرت بدهیم.” در میان اخبار مربوط به حافظ ناظری و پدرش بارها اخباری از همکاری با ارکستر سمفونیک های مشهور جهان منتشر شده که از شواهد چنین بر می آید که عملی نشده است. یک مورد شبه برانگیز دیگر هم غیر از استفاده واژه سمفونی (که البته بی ارتباط با استفاده از این کلمه به ذهن نمیرسد) استفاده از عنوان “نوازندگان ارکستر فیلارمونیک لوس آنجلس” است که البته میشود این ارکستر را مانند بسیاری ارکسترهای دیگر اجاره کرد ولی متاسفانه همین اتفاق هم صورت نگرفته و فقط چند نوازنده این ارکستر مورد استفاده قرار گرفته اند تا احتمالا شنونده ایرانی با شنیدن خبر “اجرای سمفونی رومی با نوازندگان ارکستر فیلارمونیک لوس آنجلس” دچار این گمان شود که قرار است ارکستر مشهور لوس آنجلس، سمفونی جناب حافظ ناظری را بنوازد.

با این اوصاف کامکارها هم میتوانند تمام کنسرتهایشان را “کنسرت نوازندگان ارکستر سمفونیک تهران” بنامند چراکه دو نوازنده از این ارکستر همنوازشان هستند! آیا این هنرمند جوان و چیره دست ممکن است تا ابد با اینگونه اخبار شبه انگیز مردم را به دنبال خود بکشد؟ استفاده از کم اطلاعی مردم درست است که در کوتاه مدت تاثیرات مثبتی در جذب مخاطب دارد ولی در دراز مدت دامی میشود که خود هنرمند را گرفتار کرده و بی اعتبار میکند.

بهرام تاج آبادی و ماجراهایش
بهرام تاج آبادی را از زمانی که در تهران ارتباط نزدیکی با خانواده حسین دهلوی داشت میشناسم؛ او در همان زمان و پیش از سفر به کشور فرانسه برای تحصیل در زمینه آواز کلاسیک، کنسرتی را به همراه سوسن اصلانی همسر حسین دهلوی و گروه “خجسته” به اجرا گذاشت که اشکالات فاحشی در خوانندگی وی دیده میشد، مخصوصا فالشی های زیاد و ویبراسون های غلط.

Audio File
قسمتی از اجرای بهرام تاج آبادی را همراه گروه “خجسته” ببینید

بعدا شنیدیم که او به فرانسه رفته است و مشغول تحصیل آواز است. کم کم اخباری در مورد فعالیت های او و کنسرتهایش به انتشار رسید که با پخش فیلم اجرای کوتاهی از او در یک برنامه دانشجویی همراه بود. در این اجرا هم با اینکه پیشرفتهایی نسبت به گذشته در آواز او دیده میشد، تفاوت چشمگیری بوجود نیامده بود، البته بعید است این برنامه برای پایان نامه لیسانس اجرا شده باشد چراکه برای برنامه پایان نامه خوانندگان کلاسیک باید یک ساعت کنسرت از دوره های مختلف موسیقی آوازی کلاسیک را به اجرا گذاشت و نمیشود با یک آریای دو دقیقه ای از نقش کولین (Colline) اپرای مشهور لا بوهم پوچینی آن هم با این کیفیت بسیار نازل، مدرک لیسانس دریافت کرد.

Audio File
قسمتی از اجرای بهرام تاج آبادی را از اپرای لابوهم ببینید

در این مدت کم و بیش فیلم ها و اخباری نیز در زمینه برنامه های اپرا و همکاری با خوانندگان بزرگ از ایشان منتشر میشد که اخیرا با تحقیق در این زمینه متوجه غلو گویی هایی در این زمینه و گاهی کذب بودن آنها شدم که متاسفانه میتواند، سابقه یک هنرجوی ایرانی که رنج سفری اینچنینی و تحصیل در کشوری غریب را به خود داده است را خدشه دار کند.



بهرام تاج آبادی

در آخرین فیلمی که از بهرام تاج آبادی در یوتیوب گذاشته شد، به نظر میرسد او نیز در حال وارد شدن به دامی است که در بالا ذکر شد. در این فیلم بهرام تاج آبادی را میبینیم که در یک کلیسا همراه با یک پیانو آکومپان در حال اجرای قطعه ای است که به گفته خودش، “ماریا” نام دارد و ساخته حسین دهلوی است! کسانی که با ساخته های حسین دهلوی آهنگساز نامدار ایرانی آشنا هستند، بی درنگ میگویند، ایشان چنین اثری ندارند، چراکه هیچکدام از ساخته های این آهنگساز با تیترهای مذهبی (مخصوصا مسیحی) نبوده و بیشتر افسانه ها و حماسه های ایرانی را در برمیگیرد.

پس از شروع شدن قطعه توسط تاج آبادی شنونده در شگفتی شدیدی میرود؛ او در حال خواندن ترانه “نازنین مریم” به صورتی کاملا خارج و با حرکاتی عجیب میشود! انتشار این فیلم روی شبکه اینترنت و در سایتی مثل یوتیوب، این گمان را تشدید میکند که تاج آبادی قصد ندارد این اتفاق را حداقل علنی نکند که این اشتباه بزرگ تا حدی خطرناک است.

Audio File
قسمتی از اجرای بهرام تاج آبادی را از ترانه “نازنین مریم” ساخته کامبیز مژدهی ببینید

تاج آبادی که هنوز در ابتدای راه آموزش آواز است و اینطور که از شواهد برمی آید راه درازی در پیش دارد که مقصد برسد، به هیچ وجه نباید امروز مشغول تبلیغ برای فعالیت های خود باشد، آن هم این نوع تبلیغات که به زودی چیزی جز بدنامی برای هنرمند ندارد. در هنر ره ۱۰۰ ساله را یک روزه رفتن امکان پذیر نیست حتی برای استعداد های درخشان؛ تبلیغ بیش از حد آن هم در ابتدای راه هیچ کمکی نمیکند حتی اگر “عطار خیلی بگوید!”

این مطلب نه فقط توصیه ای به دو دوست خودم، بلکه توصیه ایست به تمام دوستان جوان، مخصوصا آنها که در خارج از کشور و در فضایی اشباع شده از جوانان با استعداد و هنرمند -که از کودکی مشغول کار موسیقی شده اند- می خواهند سری در سرها در آورند.

این نوع تبلیغات به جز گذاشتن خاطره ای بد در دراز مدت در اذهان اهل موسیقی هیچ تاثیری ندارد، فراموش نکنید که بسیاری از هنرمندان بزرگی که امروز به بزرگی و نیکی از آنها یاد میشود تا سالها در کشور شناخته شده نبودند و تنها به دلیل آثار ارزشمندشان امروز مورد تحقیق اهل موسیقی قرار گرفته و پس از سالها خاموشی به شهرت رسیده اند، بزرگانی چون، پرویز محمود، ملیک اصلانیان، علی رهبری و هرمز فرهت. به تاریخ کشور ایران نگاهی بکنیم و به ارزش اعتبار بیشتر بی اندیشیم.

سجاد پورقناد

سجاد پورقناد

سجاد پورقناد متولد ۱۳۶۰ تهران
نوازنده تار و سه تار، خواننده آواز اپراتیک و سردبیر مجله گفتگوی هارمونیک
لیسانس تار از کنسرواتوار تهران و فوق لیسانس اتنوموزیکولوژی از دانشکده فارابی دانشگاه هنر تهران

دیدگاه ها ۹۸

  • جناب پور قناد
    سخنی در باره این مقاله ندارم ؛ زیرا که اگر دفاع نمایم ممکن است یاوه گویی کرده باشم و اگر محاکمه نمایم حق را تضییع .
    اما آنچه که مشخص و مبرهن است آنکه در تبحر حافظ و تسلط ایشان در نوازندگی شکی نیست و نیز در هنر پدرشان .
    در ابتدا به نظر بنده درست نیست که هنرمندی همانند شهرام ناظری به دلیل ایراد سخنانی از جانب فرزندش که به واقع درست یا نادرست بودن آن را نیز خود نمیدانیم مورد سرزنش قرار گیرد .
    در مورد قسمتی از اجرای رومی نیز که بدان اشاره نموده بودید بنده اشکالی در آن مشاهده نکردم و آنطور هم که شما بیان نموده بودید ناخوشایند نبوده است . البته این اثر به هیچ وجه قابل مقایسه باآثاری که در سطور نگاشته شده بدانها اشاره نموده بودید نیست و نباید هم باشد .
    شرایط زمانی و نیز استفاده از اشعار مولانا در این موسیقی میتواند دلیلی باشد بر متفاوت تر بودن این آلبوم موسیقی .
    کما اینکه بسیاری از بزرگان و هنرمندان هستند که با مقایسه آثار جدیدشان با آثار ارائه شده قبلی میتوان ارزش آثار ارائه شده قبلی را بهتر لمس نمود .
    البته با تمام این تفاسیر شور رومی که تنها؛ کاستی از آن در دستان ماست و خود بهتر از من بر این نکته واقفید که تمام آنچه در کنسرتها و برنامه های مشترک شهرام ناظری و فرزندش حافظ برگزار گردیده است نیست ؛ اثری است قابل تامل و تعمق .
    و اما در مورد بخشی از سخنانتان که فرموده بودید این نوع تبلیغات باعث برجا گذاشتن خاطره ای بد در دراز مدت بر اذهان علاقه مندان میگردد ؛ بنده نیز با سخنان شما کاملا موافقم اما در زمانیکه سایرین از اینگونه تبلیغات های منفی مبرا باشند . متاسفانه بیشتر اهالی هنر و هنرمندان در دوره ها و بازه های زمانی ای اینگونه تبلیغات ها را برای مطرح تر نمودن خود انجام داده اند و در مواردی نیز توانسته اند آن مقبولیتی را که مد نظرشان بوده ؛ بدست آورند .

    مع الوصف از شما متشکرم .
    با مهر و احترام ,
    محمد جواد صحافی

  • بسیار جالب نقد و بررسی شده بود. به نکته ی ظریفی اشاره کرده اید.
    با دیدن ۳ ویدئوی جناب تاج آبادی به این نتیجه رسیدم که ایشون از این هنر ظریف زیبا، فقط تنوره کشیدن و حرکات بی معنی دستانشون رو به هوا رو جدی درک کرده اند و به نظر میاد بعد سالها تحصیل این هنر هنوز از خیلی از هنرجویان اواز کلاسیک در ایران( با در نظر گرفتن شرایط و نبود معلم و امکانات ) عقب تر هستند…
    در مورد اقای حافظ نلظری هم موشکافانه عمل شده و ادم به فکر فرو می رود… حق کاملا با شماست.
    متاسفم که هنوز هم در روزگار ما کسانی هستند که اگاهانه یا سهوا همه رو خواب به حساب می اورند.

  • متاسفانه فقر زیادی نسبت به شناخت پروسه های بسیار واضح و مشخص موسیقی در کشور ما وجود دارد. هنوز همانند گذشته مخاطب ایرانی در آثار موسیقی بدنبال آواز و خواننده است و نفس موسیقی بدون آواز که مهم ترین بخش این هنر است برای او جذابیت چندانی ندارد. این آسیب از دو ناحیه مهم یکی عدم وجود آموزشهای سیستماتیک در دوران مدرسه و دیگری عدم وجود یک سیستم اطلاع رسانی و صحیح برای موسیقی نشات می گیرد.

    مخاطب ایرانی هیچ توجهی به خالق و سازنده اثر ندارد و گویی هیچگاه این پرسش برای او مطرح نمی شود که این اصوات و ترکیبات صوتی و این ملودی ها و نحوه چینش سازها و نقش آنها در ارکستر از کجا می آیند و اصولا امکان دارد مغز متفکری پشت این ترکیب موسیقایی (البته اگر موسیقی تفکر برانگیزی باشد) وجود نداشته باشد؟

    حتما همه ما عبارات “زود تر بزن بره جلو خواننده ش بیاد” یا “اینکه همه اش آهنگ خالیه خواننده نداره” را شنیده ایم. این عدم توجه به ساختار موسیقایی یک اثر معضلی عام است و صرفا محدود به مخاطبان ایرانی هم نیست. اما اگر یک پله جلوتر برویم در میان مخاطبان خاص تر این خود آهنگسازی است که مفهومی سطحی، مغشوش و دم دستی دارد. مخاطب خاص ما هر قطعه موسیقی را اثری آهنگسازی شده تلقی می کند و در حقیقت جمع و جور کننده و سر هم کننده یک سری اصوات سردرگم و فاقد ترکیب و ساختار و زیبایی شناسی را آهنگساز می داند و می نامد.

    این فرهنگ نازل در کنار سوء استفاده نهاد های بی مسئولیت و ابن الوقت موسیقی باعث مانور هرچه بیشتر خواننده و حاکمیت او بر دنیای موسیقی می شود. خواننده ایرانی هم با سوء استفاده از این موقعیت تا می تواند اسمی از صاحب اثر نمی برد تا مردم عامی متوجه سهم شخص دیگر در یک قطعه موسیقی و خواننده باهوش تر هم متوجه سهم واقعی و اصلی یک آهنگساز در یک قطعه نشوند. وقتیکه سکان موسیقی در دست چنین خوانندگانی و اصولا خواننده قرار می گیرد چون به زعم ایشان “مردم نمی فهمند” عملکرد های غیر اخلاقی ازین دست دیگر دور از ذهن بنظر نمی رسند. یعنی:

    آقای حافظ ناظری که یک نوازنده سه تار است و دانشی در زمینه موسیقی ارکسترال ندارد مدعی تنظیم قطعه ارکسترال می شود. آقای تاج آبادی آهنگ نازنین مریم می خواند و با گستاخی آن را به پدر و خالق موسیقی ارکسترال مدرن و نظام یافته ایرانی یعنی حسین دهلوی نسبت می دهد. محسن نامجو که در حد همان حافظ ناظری هم نوازنده نیست روی قطعات آبکی راک و بلوز شعر فارسی می گذارد و خود را مافوق آهنگساز، صاحب سبک و ساختارشکن معرفی می کند! بسیار جالب توجه است تنها استفاده ایشان از سازهای ارکستری که مدعی ساخت چندین اثر ارکسترال در زمان دانشجویی هم هست فقط اجرای همصدای ملودی خواننده بوسیله یک ویولن بوده است. و یا گروه همای مستان تصنیف های بی معنی و جلف خود را که فاقد کوچکترین نکته ای در آهنگسازی ست تحت عنوان شیوه ای نوین در تصنیف سازی ایرانی معرفی می نماید و …

    خوشبختانه جامعه ما در حال حرکت بسمت نهادینه کردن ارزشهای انسانی و اخلاقی ست و انزجار صعودی از دروغگویی و بی اخلاقی در مسائل فرهنگی و هنری هم ریشه خواهد یافت تا بخش مهمی از این معضلات که ریشه در فشارها و دستکاریهای نهاد های سیاسی ضد فرهنگ دارند محو شوند.

  • ممنون از مقاله جالبتون!
    به یاد این شعر افتادم:
    گر حکم شود که مست گیرند…!
    از این دست موسیقیدانان ایرانی کم نیستند متاسفانه ! ای کاش امکان دست رسی به اون ور آب آسان تر بود ، خود به خود حنای خیلی ها دیگر رنگی نداشت… متشکرم

  • سلام

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر که در این جا به (رهبر ارکستری) اشاره شد و اینکه ÷شت این رهبر شدن چه تجارب و مدارج و مراحلی نهفته است.

    من هماتن طور که قبلا گفتم
    پسران اساتید نام آشنا خوب نون دانی باز کردند با نام پدرانشان و از خود رد پاهایی به جا میگذارند که با یک موج از بین میرود
    و اصولا خود دهم موج سواری میکنندو
    آموزگاه باز میکنند….به دیگران پز میدهند…..پول در میاورند.در این اوضاع تنها کسانی که خوب و در رفهاهند همین پسران اساتید است که اگر فامیلیشان ر ا ازشان بگیر ی چیزی ازشان نمیماند.

    خیلی ممنونم (به شیوه ی مرسوم )

    میس شانزه لیزه

  • Maghale jalebi boud
    ama chand eshkal assasi dasht,
    ۱. be esme Symphony irad gereftid, bayad behetoun begamn ke dalil in kar ro ghablan Hafez gofteh
    ۲. HOnarmandayee ke ba hafez concert dadan, yani dar hamoun tour US, hamegi az behtarin ostadaye donya hastan (albate in shayad baraye shoma jaleb basheh), kafye esmeshouno touyey Wikipedia search konid

    ۳. hamin serie concertyuahe ishoun ba ostadani hastan ke dar behtarin daneshgah’haye donya tadris mikonan va az saz’haye estefade mikonan ke barkhishoun az gharn pish hastan, agar in assatid music classic fekr mikardand ke esme Symphony nabeja st, hatman dar in project sherkat nemikardand.

    ۴. dar morede navazandegi hafez nazeri va tassalot ishoun bar Setar hich shakki nist

    ۵. albate man ghabukl daram ke ishoun bana be khosiat shakhsi ke daran, aslan ahle taa’rof nistan, VA IN FEKR KONAM YE KHOSOSIYAT KHOUBEH

    ۶. DAR MOREDE KAR “THe passion of Rumi”
    ham ke shoma migid kar jalebi nist, bayad begam nazar nazar behtarin karshenas’haye donya mesle “Don Heckman” ke motmaennan be andaze’ee ke shoma ahang goosh dadid, az ishoun naghd dar morede asar jahani montasher shodeh, aghideh daran ke ye kar e binazir e.

    ۷. mercy

  • سلام
    در جواب میرا
    ۱- بله شنیدم دلایل ایشان را ولی همانطور که عرض کردم استفاده از این واژه به بهانه غربی بودن و … دلیل کافی نیست که از چنین عنوانی بهره ببریم و بسیاری را در شبیه بیاندازیم که سمفونی ساخته شده.
    ۲- بله این افراد همگی از نوازندگان خوب دنیا هستند، خود جناب حافظ هم از نوازندگان بسیار خوب هستند ولی دلیل نمیشود که اثر بوجود آمده از قدرت هنری لازم برخوردار باشد، نوازنده خوب فقط یکی از پارامترهای اثر خوب است.
    ۳- نه اشتباه نکنید! شما می توانید نام قطعه خود را سمفونی چهارم مالر بگزارید و به بهترین نوازندگان پول بدهید که بنوازند! مسئولیت این عنوان با صاحب اثر است، حالا اینجا که چنین اتفاقی هم نیافتاده و شهرام ناظری هم که قبلا از موسیقیدانان معتبر موسیقی ایرانی بوده در این پروژه حضور دارد و تبلیغاتی که پشت این کار است و موج مولانا خواهی هم که در دنیاست به راحتی میتواند موسیقیدانانی معتبر تر از اینها را هم با خود همراه کند. شما هیچگاه به نامها بسنده نکنید، بزرگترین آهنگسازان دنیا هم آثار بسیار ضعیفی دارند که به مرور فراموش شده است با اینکه در آن زمان بهترین ارکسترها و نوازندگان و رهبران آنها را به اجرا گذاشته اند.
    ۴- بله کاملا موافقم و در مطلب هم چند بار تاکید کردم
    ۵- ایشان اهل تعارف که نیستند هیچ! گویا اهل غلو گوی هم هستند!
    ۶- دوست گرامی این کار با یکبار گوش کردن نشان میدهد که در چه سطحی است، هیچوت هم نمیتوانم باور کنم که آقای دون هکمن بیشتر از من که خودم نوازنده هستم موسیقی ایرانی را شنیده و میشناسد! اگر ایشان یک قطعه را شنیده من صدها بار شنیده و چندصد بار زده ام تا آن را با کیفیت خوبی در اجرا کنم. شما هم نه از روی نام حرف ایشان را قبول کنید نه من نه هیچ کس دیگر! شما گوش کنید و با گفته های ما بسنجید، همانکه با منطق جور در آمد آنرا قبول کنید. ما ملودی های قوی کم نشنیده ایم از همین آقای شهرام ناظری، حتی با تئوری هم میتوان ضعف این آثار را ثابت کرد به حدی ابتدایی است؛ البته ممکن است برای یک غربی بسیار جدید باشد چون با کلیشه های ما چندان آشنا نبوده.

    در پاسخ به جناب آقای صحافی عزیز!
    بنده هم منظورم غلو گویی حافظ عزیز بود و به هیچ وجه قصد پائین آوردن سطح هنری ایشان و پدرشان را نداشتم و چیزی که عنوان کردم در واقع سطح واقعی آنها به زعم خودم بود.
    در مورد این اثر هم همانطور که شما گفتید قابل قیاس با کارهای سابق ایشان نبود و بنده هم منظورم از افت کیفیت همین است، این خود دلیل کافی برای اشکال داشتن این آثار است.

  • salam mojaddad

    ba sepas bara javab be harfayeman

    ۱. in tike’e audio ke be esme symphony rumi gozashtid, aslan be in kar marbout nemisheh va hamun concert kaakh sa’dabad hastesh. albate hamin melody ba tanzim jadid va estafade az saz’haye classic dar chan concert az tour “in the path of rumi” saal 2004, 2005 ejra shodeh.

    ۲. khob bayad behetoun begam ke oun kar symphony Rumi 2 saal pish zabt shodeh, va hatta amadeh enteshar hastan; montasher nashodan dalil bar zabt nashodan nist (albateh ba orchestr samphnic ham zabt shodan).

    ۳. dar moredeh priject daneshgah sohbat kardid, bayad begam ke bakhshhaye az symphony shahnameh (ke hanuz ejra nashodeh) 3 saal pish tavassot orchestr symphonic NY ejra shod (albateh ne ejra be sourat concer omoumi)

    ۴. va albate be shoma navid bedam, kari be esme

    “the night of angel” ham be sedaye khod e “hafez” ba orchestr symphonic dar kharej az iran zabt shodeh va kamelan amadeh enteshar hast.

    ۵. dar morede khod e ostad nazeri ye moshkel assasi hast va oun be azar man bibarnamegi ishoun dar kar e entesharati va eghtesadi hastesh, bebinid aghaye nazeri khayli az karhash ya mojavvez nemigireh (masalan “concert rastpanjgah morakkab”, “concert gorouh e aref” , “doud e del”, “the bok of austerity”, “nowruz” ..) va khayli az karash ham inghadr ba ta’khir montasher misheh ke aslan digeh oun be mo’ghe’ boudanesh az beyn mireh, be khatere hamineh ke migam: “inkeh ma chizi az karhaye ishoun ya hafez nashenidim , dalil nemisheh ke ina kari nakardan ya asari zabt nakardan”

    man etafaghan emroiuz dashtam navazandehaye in tpour e emsaleshouno touyeh amrica check mikardam, 3 nafareshoun az khod e daneshgah e Mannes NY hastan, yani hamunjayee ke hafez dars khundeh.

    & bar khalaf nazar shoma, man be in aghide daram ke ostadhayee dar in hadd be khatere oul hazer nistan dar proje’ee ke ye javoun irani ‘ ke shayad shagerde khodeshoun boudeh’
    hamkari konand.

    bebinid yaki az karheye Cycle2 az majmoue “Rumi symphony project” ke shoma azash esm bordin ro hazer shodan be mabklagh bish az 300,000 Euro bekharan ke dar tarikh music iran sabegheh nadasht. in ahang 3 saal pish ba sedaye khod e hafez zabt shodeh, va tavassot behtarin agent e world music donya ke esmesh yadam nist khasteh shodeh.

    ba sepas faravan
    agar jaee az harfam moshkel dareh ya dorost nist litfan javab bedin ta az eshtebah birun biyam
    shayad vaghean in etteka’at ke mannkhundam ghalat basheh

  • دوست گرامی میرا
    ۱- فرمایش شما صحیح است، من یک نمونه تصویری میخواستم از قسمتی از این برنامه بگزارم که به علتی نامعلوم تبدیل به فایل WMV نمیشد و وقتی به این اثر که در این مقاله هست رجوع کردم دیدم تا ۸۰ ۹۰ درصد همان کار است فقط دو سه ساز غیر ایرانی در این کار جای خود را به سازهای ایرانی داده اند و با توجه به این مسئله چندان تفاوتی ندیدم با آن “سمفونی” کذایی که شما را از شنیدنش محروم کنم.
    ۲-ما که نشنیدیم و اگر هم بشنویم فرقی نمیکند چراکه مهم این بود که کار یک فوق لیسانس جوان آهنگسازی را در مواجهه با ارکستر سمفونیک بشنویم نه پیر آهنگسازان سمفونیک لوریس چکناواریان را
    ۳- در مورد این کار توضیح بیشتری بدهید، آیا تنظیم از خود ایشان بوده؟ آیا شما شنیده اید این کار را؟ آیا تنظیم ارکستر در حد مطلوب بوده یا در حد فیه ما فیه نادر مشایخی؟! این ارکستر، ارکستر بسیار معتبر است و بعید میدانم بدون حضور مردم کنسرتی بدهد، اصلا چرا بدون حضور کسی کنسرت بدهد؟!
    ۴- ما هم آماده شنیدنیم و امیدوارم کار خوبی باشد تا امید ما به نسل جوان و مخصوصا حافظ ناظری از بین نرود
    ۵- برای بنده بیشتر کیفیت اهمیت دارد تا کمیت، من بسیار علاقه دارم کاری با کیفیت “شورانگیز” تولید شود، حالا هر ۵ سال هم یک کار در این حد داشته باشیم کافی است تا هر سال، ۱۰ اثر مثل سمفونی رومی داشته باشیم.
    ۶- درست است این نوازندگان، نوازندگان خوبی هستند ولی خودتان میدانید نوازندگانی معروفتر از ایشان هم گاهی آثار نازلی اجرا میکنند، گاهی به خاطر پول، گاهی شهرت، گاهی قرار گرفتن در تبلیغات کاذب؛ شما به جای اینکه بگویید چه کسی اینها را زده است بگویید اینها چه زده اند! اینها که تصوری به آن صورت از موسیقی ایرانی ندارند و فرق شهناز و شریف را هم نمیتوانند از هم تشخیص دهند، خیلی بزرگتر از این ها که مثلا جناب شجریان باشد در کارنامه اش، “اشک مهتاب دارد”، “ساز خاموش
    ” هم دارد!
    ۷- در مورد این پول هم عرض کنم، مدرکی در این مورد پیدا نکرده ام، ولی اگر مدرکی هم وجود داشته باشد همانطور که در شماره قبل گفتم، فرقی نمیکند، باید به اثر گوش کنیم و قضاوت کنیم. آیا شما میتوانید از “پپپپپپپپیدااااا ششدم” دفاع کنید؟ آیا این اثر را جزو آثار خوب میدانید؟!

  • fekr konam hich khanande ee too iran nadashte basheem ke andazeye taj abadee falsh bekhune
    jaleb injas ke akhare concertasham barash dast mizanan kolee!!!! malume ke hameye dustasho borde concert

  • salam dobareh

    darbare ahang “shayda shodam” be nazar khakhs khodam bedun e shak behtarin kar e musighayee’ee hast ke touyeh iran sahenidam
    bedun e gholov migam

    tou keshvari kehame faghat be donbal e kalam va she’r ya behtar begam khanandeh hastans, aghaye in gorouh moshakhkhas kardan ke ba kamtar az 10 kalameh ham misheh ahang sakht, motmaennam ke shoma ham ez’aan darid ke az nazar technic avazi shayad kasi touyeh iran peyda nasheh ke betuneh tehrir’haye zarifi ke hatta dar ghesmatyahee ouj-e seda hast ejra koneh.

    in bayan minimalist ee ke az sher & musighi touyeh in ahang ejra shdeh be nazare man touyeh tarikh musighi iran binazir hastesh

    man etefaghan az kassani ke in ahang ro goosh kardan , hame soal kardan ke nazareshoun chiyeh; shayad bavar nakonid avvalin kasi hastid ke ke migid jaleb nist

    man hamiusheh touyeh khuneh ahanghaye alizadeh, meshkatian, lotfi & khanandehaye mese ostad nazeri & ostad shajarian ro goosh midam; yani az kasani ke hanuz fa’aliat mikonand. Khaharzade va baradarzade’ee daram ke har kodumeshoun shayad hodoud 3 ,4 saal sen daran.
    bavar konid tanha ahangi ro ke tekrarmikonan hamin “Enchanted” ya “shayda shodam ” hast.

    shoima agar be mosahebe’ee az Bijan Pakzad moraje’ee konid mibinid ke ishoun goftand vaghti in ahang ro touye khuneh pakhsh mikonand 2 ta bolbol sefid daran ke faghat be in ahang shorou be khundan mikonan

    agar az nazar melody va ya tanzim moshkeli hast, be man ebgid, choun ta jaee ke man az music classical iran shenakht daram hichguneh noghte za’fi toush nadidam

    bazam mercy, montazer javabetoun hastam

  • Dar zemn
    man yek nazari daram va ounam ineh ke vaghti ma dar zamani zendegi mikonim ke khanandehaye khou e ma shajarian & nazeri hastand; bayad entezar dasht ke Homayoun shajrian beyad begeh pedar manbehtarin sabk avazi iran ro dareh, va behtarin khanandeh music classic iran te be haal hast, aghaye shajasrian biyad begeh agar man ba navazandehaye “meydoun e shoush” concert bedam ham mardom myan
    hatman shoima jaryan ghesmat shodan poul concert gorouh ava va foroukhteh shodan belit mehmanhaye yeki az navazandeha ke nemikham emsesho bayaram baraye poul ro shenidid.
    Ay kash alan ostad صدیف ke shayad khaylia nemishnasan
    mikhundand va ghaeyr az tadris concert midadand ke mardom befahmand khananadeh yani cheh.
    maagr ma nemigim ke “dastan” yeki az shahkarhaye music iran hast , khob shoma ouno ba nemuneh tashih shodash tavassot aghaye صدیف moghayese konid
    shoma kafist be CD zemestan ast alizadeh o kalhor o shajarian moraje’e konid va
    in bakhsh az sher ro be deklame khod e sha’er ke mojoud hast moighayese konid
    مسیحای جوانمرد من ای ترسای پیر پیرهن چرکین “آی”

    Bh CD gheychak koli moraje’e konid bebinid dar hamun ebtedaye avaz che eshtebahe ashkari dar khundan sher anjam shodeh
    be CD doud e oud morajee konid bebinid touye tesnif “Ey yousof khoshnam ma” yaghean az nazar khundan sher moshkel hast
    be navar concert assatid nazeri va gorouh payvar moraje’e konid va bebinid ke jenab aghaye nazeri BADEH ro mikhunan badeH
    khob vaghean vaghti hame miyan migam ma behtarinim, hafez ham miyad khodesho ba ham sathash moghayese mikoneh
    vagti mibineh Homayou Shajarian ba in eshtebah khuniyash kam kam tavassot in jav-e masmoum khabri iran shodeh “hamsath” e pedaresh fek mikoneh khob manam hatman az oun behtaram digeh

    ini ham ke man goftam Taarof ndareh ine ke be nazaram Hafre delesho zadeh va in khoubeh. 00% be nazar man hammharfesh gahlateh; amma ma iraniya bayad yad begirim be jaye posht sare ham harf zadan joloye hamdigeh garfmouno bezaniom
    hafez aghide’ee dareh (har chand ghalat) amma inghadr mard hast ke poust kandeh bezaneh
    yademoun nareh Harfeyee ke kayhan kalhor bad az jodayee az shajarian va alizadeh be kenaye dar morede HOmayoun va khod e Shajarian zad (mitunid be mosahebe’ee ke be onvan e moghaddameh bar enteshar album “the silent city” dar alman anjam shodeh moraje’e konid

    man az hafez va harfesh dar morede pedaresh de’fa nakardam (har chand be eteghad khodam dar myan khanandeha alan aghaye nazeri hatta az nazar entekhab ahang va gorouh e ejra behtar az hame amal mikoneh)faghat khastam begam khubeh ma yad begirim harfemouno dorost bezanim

    dar morede shahname ham bayad begam areh, tanzim kho e hafez boudeh, va choun ghesmati az payanname tahsilish boudeh be sourat omoumi ejra nashodeh.

  • آقا دوستان شنیده اند که باید آپدیت بود اما چجوریشو نمیدونن .
    از اون عکسی که شبیه عکسهای تازه به دوران رسیده های دهه ۵۰ تهران زیر پل مخبر الدوله است همه چیز دستگیرمان میشود . حالا ماریا را نشنیده میگیریم .
    بابا :
    هر مرغی انجیر میخوره نوکش کجه.

  • سجاد عزیز.

    همین که به این پرده از نمایش ترازی کمیک (جعفر خان در فرنگ) اشاره ای کرده اید, باید از شما سپاسگزار باشیم,

    که هستیم.

    یقین دارم روزی نه جندان دور ,این فرهنگ فعلا مظلوم و زبان فارسی تاکنون محروم, (سروانتس) خود را خواهد یافت و همو سرگذشت غم انگیز , مضحک و در عین حال سخت عبرت آموز دن کیشوت های وطنی رابرای تاریخ و نسلهای آینده, روایت خواهد کرد!
    تردیدی نیست که در آن ورسیون فارسی( مردی از لامانچا) که نمیدانم چرا, ولی نام فارسی آن احتمالا می تواند ( مردی از کارمانچا) باشد…

    آری در آن کتاب یقینا فصلی به سانچوپانزا اختصاص خواهد یافت!
    در آن روز……بعله …..در آن روز….فضل تقدم در تذکره نویسی و گشودن مبحث سانچوپانزائیسم در موسیقی معاصر ایران بی گمان ازآن شما خواهد بود.
    هنیئ لک!

    پ.ن و نصیحتی:

    حرف خود به شایستگی گفته و متن خود به بایستگی نگاشته اید!
    جدل جویان و بسیارگویان را یه خود واگذارید!
    چرا که,
    بس نبودن یک حرف در میانه…. غالبا برهانی ست آشکار در نبودن کس در خانه

  • به شدت با نظر آقای پور قناد موافقم . دقیق و مو شکافانه بود و صد البته به مذاق خیلی ها خوش نخواهد آمد. شنیده شده بود ایشان اثر خود را به قیمت ۷۰۰ هزار دلار نفروخته بودند … من را به یاد کار رضا زاده انداخت و روحیه وزنه برداری 🙂

  • سلام به میرا
    ۱- بسیار برای من عجیب هست که یک ملودی به این سادگی که به صورت ابتدایی و پله ای حرکت میکند بهترین اثر موسیقی ایرانی است که شنیده اید! شاید آثاری مثل چهارمضراب بیات ترک علیزاده و گفتگوی پایور را نشنیده باشید با آن ملودی های بینظیر و قدرتمند، شاید هم شنیده باشید ولی به هر علتی که برای من روشن نیست این اثر را “بهترین اثر” موسیقی ایرانی میدانید.
    ۲- البته استفاده از کلمه های کمتر به این خاطر کمتر استفاده شده که تاثیر کلامی پایینتری داشته، حتی موجز بودن کلام بسیاری از شاعران بزرگ ایران مثل سعدی هم نتوانسته برای آهنگسازان بزرگ ایران، این امکان را بوجود آورد که یک قطعه روی فقط چند کلمه بسازند، حال در این شعر که بسیار هم کلیشه ای است (شیدا شدم شیدا شدم- پیدا شدم پیدا شدم – پیدای نا پیدا شدم- شیدا شیدا شیدا شدم!) فرض بگیرید دیوان حافظ را باز کنید و به این شعر برخورد کنید! البته قبل از شما دیده بودم کسانی را که به این آثار توجه خاصی دارند ولی همه از طرفداران آقای ناظری بوده اند و نمیدانم اگر این اثر را با صدای کس دیگری میشنیدند باز همین ادعا را داشتند یا خیر. این شعر و موسیقی از دید من و بسیاری دیگر ابتدایی ترین شکل تصنیف می تواند باشد. ضمنا برای معرفی تکنیک بالا در تحریر روی نتهای اوج این نمونه مناسب نیست، میتوانید به تصنیفهای “یادگار دوست” مراجعه کنید که توسط ایشان به خوب اجرا شده است.
    ۳- این که حیوانات و کودکان به یک اثر عکس العمل نشان دهند به هیچ وجه نمیتواند قدرت یک اثر را نشان دهد، بالعکس میتواند ابتدایی بودن آن را نشان دهد (مراجعه کنید به نوشته من در این زمینه در همین سایت “تصویر تونال ۲”). شما بالاخره اعتقاد دارید این اثر ساده و ابتدایی است یا پیچیده! اگر میگویید ساده است که بحثی نیست اگر میگویید پیچیده است، یکبار نت آن را روی کاغذ بنویسید و یک نگاه به آن بیاندازید، فکر نمیکنم توضیح بیشتری بخواهد
    ۴- حالا فرقی نمیکند این اشتباه از بتهوون سر بزند یا حافظ ناظری، این دلیل نمیشود که چشم پوشی کنیم به این خاطر که این اشتباهات همه گیر شده است. اگر افرادی مثل حافظ این مطالب را عمومی میکنند نشانه جسارتشان نیست در واقع نشاندهنده توهماتش است، ممکن است کسی در یک جمع که اهل موسیقی در آن نیست ادعای دروغی بکند ولی این فرد حداقل اینقدر میداند که عمومی کردن یک دروغ بسیار بدتر از گفتن خصوصی ان است.
    ۵- اکثرا پایان نامه ها در اجرایی با حضور دیگران اجرا میشوند و در ایران هم با همه مشکلات میبینید که چه در دانشگاه چه در فرهنگسراها، پایان نامه ها به دید عموم میرسد، حالا چه دلیلی داشته که چنین ارکستر معتبری که وقت سرخاراندن هم ندارد با انبوه کنسرتهایش این اثر را تمرین کرده و بدون حضور بینندگان اجرا کرده است، من نمیدانم
    ۶- این لینکی که فرستادید ایرانی است و اعتبارش هم در حد اخباری است که در مقاله عنوان شد، البته من نمیخواهم واقعی بودن این خبر را رد کنم ولی دلیلی برای تایید آن هم نیافته ام

  • salam
    man harfi az pichidegi shayda shodam nazadam
    etefaghan nazar man estefadeh az hade’aghal e kalam va melody baraye sakht yek tasnif boudeh
    Va albate sadegi nehsouneh za’f nist,
    dar morede avaz khode aghaye nazeri bayad begam ke novanshayee ke touye in ejra daran ba in ouj sedaye ke ejra mikonan binazir hast
    baz ham harfamo tekrar mikonan;
    agar hafez tavahhom dare ye har chizeh digeh, be nazar shakhs e man, khayli khoub e ke oun tavahhomesho saf o pout kandeh mizaneh
    bebinid ma touye farhangi hastim ke hame jolo hamdigeh kham o rast mishan, posht sar-e ham mizanan
    khayli khoubeh ke
    kasi harfesho, har chand tavahhomat shakhsis, mostaghim bayan koneh.

    dar morede tarafdaraye nazeri ham baayd begam ke
    aslan man tarafdar aghaye nazeri nistam
    yani tarafdar hichkas nistam
    amma az bazi karhayee ke ishoun ejra kardan va bazi az karhaye aghaye shajarian khosham myad va goosh midam

    shayad taajob konid ke man CD motreb mahtabrou ro be zoour ham nemitunam goosh bedam
    ya sokhan tazeh
    ya ashegh nashavid
    vali ba inkeh Kord nistam kari mesle “avaz assatir” ro sheghaneh doost daram choun rahat hessesho behem miresuneh

    dar morede baghiyeh ham mese shajarian “masalan karhayee ro ke khayli doost daram “bidad” hast ya nava
    ya concet abouAta
    rast panjgah

    amma khob zemestan ast ya karhaye jadideshoun mesle “soroud e mehr, ….
    ro aslan hazer nistam barash vaght bezaram
    ba tour kolli bayad begam khanandahaye alan beghadri zaeef hastand ke nemisheh ouna ro ba naslhaye ghabli moghayeseh kard
    che beresad be inkeh begim man tarafdar nazeri hastam
    albate baz ham migam be nazar shakhs khodam ishoun touyeh khanandeha , dar hal hazer, az hame behtar amal mikoneh

    ba sepas

  • hala in agha ye chizi neveshte, enghadr jeddi nagirid. hafez parsal in harfha ra zad , ishan taze yadesh oftade
    .osulan naghd dar iran be khatere kamboud ettelaat va barkhorde ehsasi zaif ast. nazeri vaghti dar daheye 60 atash dar neyestan va gole sad barg ra mikhand ye eddei shaki boudand. hala haman ghabileh migouyad an karha khub bud. enshaalla bad az 20 sal nazar
    digari khahand dasht.

  • در جواب میرا:
    ۱- درست است که سادگی نشان ضعف نیست، حتی در صورت وجود اثری محکم و دور از دسترس میتواند بیسار هم نشانه قدرت باشد، اما افسوس که این اثر چنین نیست! نوانسهای ایشان در این کاربسیار برونگرا و حتی خنده دار است (یادم می آید در دو اجرا یکی کنسرت با ارکستر ارمنستان یکی جشن خانه موسیقی، مردم زمان اجرای این نوانسها به شدت خندیدند! در صورتی که مخصوصا در برنامه جشن خانه موسیقی، شنوندگان از موسیقیدانان بودند و بیگانه نبودند با این هنر) گفتن با آکسان “پپپپپپیدا ششدم” دم دستی ترین نوع نشان دادن عمق این جمله است.
    ۲- برای من تعجبی نداشت که آواز اساطیر را دوست داشته باشید و آن دو کار را دوست نداشته باشید ولی خیلی عجیب است که بیداد را دوست دارید و اثری با چنین وزنی را همطراز این پروژه نمیدانید که هیچ از آن پایینتر هم می دانید
    در پاسخ Anonymous
    در مورد اینکه این گفتگو مربوط به پارسال بوده و من امسال این مطلب را نوشتم باید عرض کنم که تازگی فایل تصویری مربوط به آقای تاج آبادی را شنیدم و به این فکر افتادم که در مورد هر دو دوست گرامی بنویسم چون موضوعات شبیه به هم بود و لازم به نوشتن دو مطلب جداگانه نبود. در مورد فرمایش دوم هم باید بگویم: دوست گرامی! انتظار نداشته باشید که نوشته شما را جدی بگیرم، به این خاطر که این نوع کلی گویی ها نمیتواند ارزشی داشته باشد! مطرح کردن این دلیل که “در دهه ۶۰ عده ای شاکی بودند که چرا ناظری گل صد برگ و آتش در نیستان را میخواند و الان میگویند آنها خوب بود چرا اینها را میخواند” شبیه دلیلی است که طرفداران نامجو و همای و هزاران پرتوپلاگوی معاصر میگویند: “در دوره ای هم اشعار نیما و اخوان را رد میکردند!” و با این گفته نتیجه میگیرند که بعله! شاعر ما هم همطراز این بزرگان است و در آینده مطرح میشود و … توهماتی از این دست! بسیاری آثار ضعیف هنری در دوره های گذشته تولید شده و صاحبانشان دلخوش داشتند که مانند باخ و مندلسون که سالها مورد فراموشی قرار گرفته بودند یا با آنها منتقدان برخورد میکردند، روزی سر بر خواهند کشید و جهان را درخواهند نوردید! زهی خیال باطل!
    دوست گرامی، با کلی گویی هایی اینچنینی به هیچ نتیجه ای نمیتوانیم برسیم، با نقد منطقی و مستدل شاید بتوانیم قسمتی از واقعیت را روشن کنیم، پس بیشتر به آن بپردازیم.

  • با درود
    باز جای تاثف و تاثر دارد که یک ایرانی دیگر بجای آنکه خود مشغول به ایجاد اثر هنری باشد در پی براندازی ، افشا یا هر مقصودیست که خود برای خود رقم زده.
    دوست عزیز ،
    قبولی دانشگاه ایشان ، قبولی ایشان به عنوان رهبر ارکستر در هر جای دنیا به من و شما چه ارتباطی دارد؟
    فرض اینکه شما درست می فرمائید و اصلاً ایشان حتی مدرک دیپلم موسیقی هم ندارند و پدرشان هم در ردۀ هزارم رتبه بندی موسیقی ایران و ده هزارم موسیقی دنیا هستند ، شما چطور ؟ چقدر رزومه هنری دارید ؟ چند اثر موسیقایی و هنری تاثیر گذار دارید ؟ اصلا تا به حال چها کرده اید ؟ از خود بگویید بجای تخریبِ کناری برای صعود.
    منقدید ؟ هنرتان نقد است ؟ نقد یا افشا ؟ نقد یا تخریب ؟ جایگاه منتقد و نقاد کجاست و جایگاه هنرمند کجا ؟ تا به حال در طول عمرم نقادی را در هیچ یک از دسته بندی های هنر ندیدم.
    اگر هنرمندید بکوشید خودتان اینگونه نباشید که ملامت می کنید ؛ بکوشید هنرمند باشید و اثر هنری تاثیر گذار بیافرینید و بکار و حرفۀ خود بیشتر توجه کنید.
    اگر هم منتقدید باید در نقد هنرمند مراقب جایگاه وی باشیو ؛ هرچند وی در نظر شما خار باشد و تهی.

  • با سلام مجدد

    من واقعا فکر میکنم که شم دارید احساسی برخورد می کنید.
    به هر حال من خودم یه چیزهایی در هنرستان موسیقی یاد گرفتم و البته اگر بخواین میتونم نقد کلی مجموعه این اثر رو براتون بنویسم.
    البته نقد حین جشنواره فجر سال ۱۳۸۰ که توسط خانه موسیقی انجام شده بود به دست من رسید و البته باید بگم به صورت عمومی هم در ویژه نامه فجر منتشر شد.
    در اون نقد، تمام این برنامه نوا (که بخشی از اون توی این سی دی هست) نقد شده. اگر مایل باشید من می تونم پیداش کنم و عینا تایپ کرده و اینجا بگذارم. این چیزهایی که ما اینجا می نویسیم مشکلی رو حل نمی کنه.
    این که شما این نوانسها یا اکسان ها رو دوست ندارید خیلی متفاوت هست از اینکه شما بیاید با دلیل منطقی ردشون کنید.
    در ضمن، من خودم از سال ۱۳۸۰ به بعد در تمام کنسرتهای ناظری و شجریان و کامکارها بودم، حتی در اجراهایی مثل خانه موسیقی سال ۱۳۸۰ ناظری که به حالت پرسش و پاسخ بود. جایی ندیدم کسی به شیدا شدم بخنده، در ضمن خندیدن مردم نشونه بدی یه کار نیست.
    یادمون نره که الان بر طبق ،آمار فروش سیدی ها، علیرضا افتخاری محبوبترین خواننده کشوره.
    به هر حال من به شما پیشنهاد می کنم که اون نقدی که ازش اسم بردم رو توی سایتتون برای مقایسه بگذارید.
    یا اگر به اون دسترسی ندارید من اسکن کنم براتون میل کنم و شما زحمتشو بکشید و به عنوان یه پست (و نه کامنت) توی این وبسایت بذارید.

    با سپاس فراوان

  • سلام
    پاسخ به میرا:
    ۱- بنده هم علاقه دارم بدانم شما چه نقدی روی این کار مینویسید.
    ۲- عجیب است که آن روز شما صدای خنده مردم را نشنیده اید، صدا اینقدر زیاد بود که فکر کنم مجریان موسیقی هم فهمیدند. گفتید که خنده مردم نشانه بدی نیست! خب اگر چنینی اعتقادی دارید پس دیگر بحثی نیست! من میگویم این کار خنده دار است شما میگوید خب باشد بد نیست!

    موضوع دوست داشتن آکسان یا دوست نداشتن نیست! مسئله کجا استفاده کردن و چگونه استفاده کردن است. آیا باید بعد از اقلا ۱۰۰ سال تکامل مداوم در زمینه موسیقی، ما برای نشان دادن پیدا شدن بمب در دهانمان منفجر کنیم؟! چرا اینقدر سطحی و نخ نما شده کارهای موسیقی؟! شما که هنرستان رفته اید، اگر یک شعر به شما بدهند که در آن نام پرنده وجود داشته باشد، شما در موسیقی آن صدای پرندگان را بگذاید، آیا دیپلم که چه عرض کنم، سیکل به شما میدهند؟! من نمیدانم دیگر باید به چه زبانی این تلفیق شعر و موسیقی سطحی را به شما نشان دهم!

    ضمنا کسانی که آنطور از سی دی های افتخاری استقبال میکنند و برایش سرو دست میشکنند با کسانی که با کارت وارد جشن خانه موسیقی یا اختتامیه جشنواره فجر میشوند متفاوت هستند. آنها مردم عامی اند ولی گروه دوم اهل موسیقی
    نقدی که میفرمایید هم اگر برایتان زحمتی نیست بنویسید خوشحال خواهیم

    در پاسخ به Anonymous 2 :
    دیگر به قدری پای هر مطلب تکرار کردم که نقد چیست و به چه درد میخورد دیگر خودم خجالت میکشم از تکرار آن! مراجعه کنید به : http://www.harmonytalk.com/id/1151
    و
    http://www.harmonytalk.com/id/916
    دوباره تکرار میکنم که منتقد نباید الزاما موسیقیدان باشد یا هر چیز دیگری، فقط باید منتقد باشد و نقدش را خوب بنویسد و نقدش بی اشکال باشد، اینجا هم به نقد هنری نپرداختیم و فقط گفته های دو نفر را با واقعیت سنجیدیم، اینکه میگویید اینها رهبر باشند یا نباشند به من و شما چه ربطی دارد خیلی جالب است! پس از فردا دانشگاه ها را تعطیل کنیم و بگوییم مدرک هم نگیرند مردم چون به کسی ربطی ندارد!

  • hala eshkali nadarad, be ghole shoma zehi khial batel. ma mordeh shoma zendeh, 15-20 sale digar mineshinid va in karha ra goush mikonid va nazari kamelan degargun khahid dasht.deghat nakardid ke man shoma ra ham az haman tabaar danestam ke nazeri ra taghbih mikard dar daheye 60. mira! mitavanid naghd ra inja biavarid ? mamnun mishavam. rasti yeki az dustan migoft dar yeki az goruhaye yahoo ya google, salha pish pasokhi darkhor be in dusteman dadeh budand, kasi az an neveshteha khabari nadarad?

  • دوست گرامی جناب مهدی، از لینکی که گذاشتید و بنده را از خبر درج جوابیه در سایتی دیگر مطلع کردید سپاسگزارم.
    به زودی پاسخ این مطلب را هم روی سایت خواهید دید.

  • salam,
    man fekr mikonam maghale havye nokate ebsyar mohemmie.
    avval dar bareye aks haye hafez e nazeri harf
    mizanam.hafez e nazeri dar hale hazer yek joor model ham hastesh!! alave bar kare moosyghy modeling mikone. ino mishe az website e fan hash dar facebok did!!
    in kar be dele man ham khosh nayoomad. amma zaman ke gozasht ba zendegy dar gharb be in natije residam ke i ha kelishe haye farhang e mast.
    ke fekr mikonim ke yek honarmande aref manesh ke moosyghye irani kar mikone nabayd dast be chenin kar haey bezane!!
    be nazare man in tafakkore ghalatye. hafez ino be man esbat kard!!
    avazi man az hafez shenidam ke yek bayate esfahan khunde bud az nakisa, ke besyar moshkel va technici bud. tory ke be jorat besyar sakht tar az oon bud ke hata maroof taryn khanande haye emrooze ma betnan bekhunand!!
    be fekr foroo raftam ke hafez rishe dar sonnat dare va pedaresh oon ra majboor karde ke avaz haye eghbal , taher zade va ghodama ra tamrin bekone!!
    kari ke ba ertebate mostaghym ba homayoune shajarian motevajjeh shodam ke nakarde. va be hamin dalile ke avaz haye homayoun ra shakhsan besyar sade, khali az anasore zibay shenakhty mibinam. ( dar in bare mitunam maghaleye kameli benevysam)
    Shahram va hafez e nazeri do shakhsyate joda hastand. tafavote shahram nazeri ba ostad shajarian in ast ke az hich kas nemikhahad ke mesle khodesh bashe!! hafez hatta dar yek mosahebe elam karde bud ke pedaresh nesbat be alagheye o be metallica dar senine nojavani hich vakoneshy neshan nemidad!!
    manam mesle shoma ranjoor budam az farhangy ke hafez dar oon gereftare, va nemikham mesle oon basham. amma fekr mikonam be ma rabty nadare!!!

    iradi ke maghaleye shoma dare,be jam bastane shahram va hafez e nazeri dare. va naghd e kamelan gheyre herfey az asare passion of rumi!!
    Avvalan ke midoonid ke passion of rumi edame dare!!
    manam ba shoma ham aghyde hastam ke in asare montasher shode besyar sathe paein tar az oon chyzy hastesh ke oon ha dar chante dashtand!!
    amma dalilesh ra midunam!
    dalilesh dar ovordane poole bishtar va jazbe mokhatabe gharby hastesh!
    hafez nahveye kar dar bazare mosygye gharb ra midune!
    amma in kollyate kar ra zire soal nemibare!!
    dar oon project tasnife man che danam, va astnife ghofle zedan, va baz amadam baz amadam, dar sathe besyar balaey gharar darand!!
    tooye oon project be ejraye avaz dar concert e tabriz deghat bekonin. be oonja ke nazeri neyshaboorak mikhune , nahoft mikhane va nahyb!!
    ghonne haye ke nazeri mizane adam ra be yade avaze eghbal mindaze. foorodesh ham manande eghbal hastesh!! be nazare man avaze emrooz tavassote baghyeye bozorgan besyar oto keshyde va bi taharrok erae mishe, amma nazeri avaz ra besyar sayyal oonja ejra karde. gar che man ham kollan enteghadaty be aghaye nazeri dar avaz khundan daram, be khatere inke be tazegy dar kelishe haye khodeshoon gereftar mishand.
    amma chandi pish ishoon avazy be name rahe ghodama khundand ba aghaye dariush e talaei ke baz be man esbat kard in zehn hanooz pooyaeye lazem ra dare.
    amma manam ba shoma ham aghyde hastam ke in avaz dar navar besyar loos erae shode!!
    az oonja ke zarby mishe aslan khosham enmiad. ama in feghat saligheye mane!!
    man fekr mikonam baraye oon mokhatabe gharyb made nazar gerefte shode!!!
    mishe be inha enteghad kard.
    manam fekr mikonam sheyda shodam, gheteye sade va yek navakhty bashe, amma oon kar be tore yek parche daraye moallefe haye yek kare khub hast.
    zemne inke age shoma asare sefro osrat ya book of austerity ra ham shenide bashyd, bayad ghabul konin ke yek meghdar bi rahmane be shakhse shahram e nazeri mitazid, ke migooeyd kar haye jadide ishoon keyfyate lazem ra nadare!
    man fekr mikonam idea haye ishoon rooye sher e no, besyar besyar jolo tar az bagheyey bozorgan hastesh. va tasnife ba in ghorob dar oon album
    az ziba tarin atsnif haye daheye akhyr hastesh!

    amma maghaleye shoma nokate ghabele taamoli dare, ke konjkavye man ra ham barangikhte va dar moredesh tahghygh mikonam. amma harf haey ke,

    dar bareye aks va passion of rumi va entekhabe esm baraye symphony e rumi zadid kheili marboot nistand!
    esme concert e symphony e rumi, ba tavajjoh be inke esme azaye gorooh neveshte shode va hame midunand ke orchestr 5 ozv dare nabayad shobheye paydary vojood dashte bashe.
    zemne inke bayad baz yad avary konam ke hafez yek business man hastesh va midune ke chejoory ,
    mokhatab jam kone. va hameye ina tabaate zendegy dar gharb hastesh jaey ke akhlagh manaye digary dare, va tejarat besyar gostarde tar hastesh.
    amma natijeye kar haye hafez in bude ke man dar eyalate boulder az yek daneshjooye amricaey mishnavam ke be shahram e nazeri alaghemande, va ya doostane american e man dar california, doost darand ke be concert e nazeri beravand!!!!!
    ghezavat sakhte!!
    Siavosh.

  • سجاد عزیز
    هردو لینک در جوابیه آن آفا بیربط است.من در مورد این نابغه و تحصیلاتش!!!! دقیقا تحقیق کرده ام.
    اگر وقت کردی خودت نگاهی به معنی حروف مخفف تیتر ایشان و مخصوصا کد ۰۵ در آن کالج کذائی بنداز.
    اگر خواستی خبر بده تا تمام جزئیات را برات بنویسم.
    در صفحه ۱۰ آن بروشور هم فقط شرحی در مورد سی دی آن حضرت واجرای آبدوغ خیاری دیسنی هال با همان ۲ نفر!!! عضو ارکستر سمفونی لس آنجلس!!! نوشته شده است.
    همین و بس!!
    ایشون تعلیم و تربیت موسیقی خونده!
    قضیه قضیه کردانیسم است !هه هه هه هه!!!

  • خوندم که قراره دوباره آقای سجاد پاسخ جوابیه ی آقای امین موسوی رو، روی سایت بگذارند.
    نه مثل اینکه گذاشتند.
    شما دست بردار نیستید؟
    از مدیر سایت گفتگوی هارمونیک چنین انتظاری نداشتیم.
    آقای محترم شما هر چقدر تلاش کنید نمی تونید استاد ناظری و پسرشون رو بین مردم بد نام کنید.

  • ای کاش این نقد جوری بود که سخنان خود حافظ رو برای جوابیه می شنیدیم یا می خوندیم یا می دیدیم

    در کل به قول دوستان واقعا موشکافانه و ریز بود

    ممنون

  • آقای نویسنده
    به نظر من شما قصد اصلیتون تخریب این دو عزیز بوده و توهین
    حملات خصمانه
    شرم آوره
    از ساحت کلمه هنر شرم کنیم
    استاد ناظری جزو بیست موزیسن برتر هم نیست؟
    کودوم موسسه رتبه بندی کرده که ما نفهمیدیم یا کی یه شبه بزرگترین اتفاقاتی که استاد ناظری برای موسیقی ما رقم زدند از یاد همه پاک شده؟سمفونی مگه الزاما معنی ارکستر گسترده رو میده؟
    تنظیم قطعات توسط لوریس چکناواریان چه ربطی به ساخت و آهنگسازی قطعات داره؟
    .
    جوابیه کامل هم که منتظر شده
    ما از علاقه مندان و مشتاقان این اساتیدیم و هر از چند گاهی انتقاداتی هم ذکر میکنیم ولی شما…

  • سمفونی عموما به قطعه ای از موسیقی گفته میشود که برای یک ارکستر تنظیم شده است و به سه یا چهار قسمت تقسیم میشود که به آن ها movement میگویند. و در واقع هر کدام از این قسمت ها فضایی جدا از هم دارند، اما از هم تبعیت میکنند و با کنار هم قرار دادنشان فضای کلی و یک پارچه ای را شکل میدهند و آن قطعه ی موسیقی کامل میشود.
    نکته ای دیگر این که ارکستر سمفونی بزرگترین ارکستر است که اکثر سازهای کلاسیک در آن استفاده میشود. حالا به جای گیری و انواع سازها بپردازیم مبحث طولانی میشه.
    و دوست عزیزی که میخواهند تعریف دیگری ارائه بدهند به جز اولین مومنت یا سونات، بگویند سمفونی که الزاما معنی ارکستر گسترده نمیدهد چه معنی میدهد، البته درست است که هر که با یک گروه بزرگ از راه رسید نمیشود گفت دارد یک سمفونی ارائه میدهد، اما مطمئنا میشود گفت چهار نفر که پیش هم نشسته اند روی زمین و دارند ساز میزنند و زیر آواز میزنند سمفونی اجرا نمیکنند.

  • آقای قناد
    الان تو عصر اینترنت هستیم و اطلات
    آیا شما که اینقدر مساله مدرک حافظ براتون مهمه نتونستد از دانشگاهش کسب اطلاعات کنید

    کار شما مثل اینه که بگید طرف قاتله مگر اینگه بیاد ثابت کنه قتلی نکرده

    به سمفونی کاری ندارم چون اطلاعی در این مورد ندارم و ممکنه حرفتون درست باشه
    اما در مورد لباس و عکس باید بگم من جدن خیلی از عکسشون خوشم اومد
    یادمه به کنسرت لطفی (که دیگه حاضر نیستم بهش بگم استاد) در نیاوران رفته بودم پا برهنه رو صحنه اومد با اون ظاهر افتضاع

    بازم نظر خودشه من ایرادم نظر خودمه و کار اون فقط به سلیقه خودش بستگی داره
    من زیاد با خارجیا چت می کنم، باور کن تنها کسی رو که از ایران میشناسن شهرام ناظریه. بعدش یه عده خیلی کم آقای کلهر.

    اینقدر بی انصاف نباش. در مورد شیدا شدم هم باید بگم من خودم خیلس دوسش دارم.

  • آقای محترم اگر حافظ دروغ نگفته باشد چه؟ اگر این تحصیلات را داشته باشد چه؟
    اگه با ناخن مصنوعی سه تار بزند و در پیانو تبحر داشته باشد چه؟
    اگر اساتید موسیقی که همراهیش کرده اند اشتباه نکرده باشند و او را تایید کنند چه؟
    زشت نیست که اینقدر بد برچسب شهرت دوستی را به حافظ میزنید؟
    که “ولع شهرت” دارد؟
    اگر اینطور نباشد چه؟””شما دلیل کارهایش را نمیدانید و تنگناهای نقدتان را با حدس و گمان و سرسری طی کرده اید.””

    همانطور که همه میدانند آلبومهای معمولی شهرام ناظری به سختی شنیده یا منتشر میشوند.احتمال نمیدهید کارهای حافظ به گوش من و شما نرسیده باشد؟

    برچسب زدن به آدمها خیلی ترسناک است.آن هم به این شدت.
    این همه صاحب نظر “محکومش” نکرده اند که چرا نام سمفونی را انتخاب کردی؟ شما مگر این واژه را به موسیقی غرب بردید که حدودش را میدانید و دیگران نمیدانند؟
    تا جایی که من در اخبار خواندم و مطلع شدم انتخاب این نام بیشتر کنجکاویها را تحریک کرد و صرفا چیز “جدیدی” بود.شما فکر میکنم اولین کسی هستید که ناظری را “محکوم” میکنید.
    شما که قضیه ی در ست تحصیلات حافظ را نمیدانید.اگر حافظ و “پدرش” دروغ نگفته باشند چه؟
    درباره ی شهرت هم بدیهیست که نقد نابجایی کردید و دلیلی ندارد چون شما این تیپ را نمیپسندید ناشایست باشد.من نشنیدم کسی به لباس پوشیدن حافظ ناظری و عکسهایش ایراد بگیرد.تا جایی که در عکس کنسرتهایش دیدیم ساده بوده و حتی اکثرا لباس مشکی میپوشد و همان تیپ موزیسین های داخل ایران(یا به بیان بهتر مورد تایید شما) را دارد به استثنای شاید پنج یا شش عکس که فقط “متفاوت” است.
    بهتر بود این مسائل را شخصا به ایشان میگفتید.درست است ،اگر بحث فقط نقد آلبوم بود میشد بگویید عمومی است اما بحث حقیقت و دروغ است،بحث زندگی خصوصی حافظ ناظری است که کسی اطلاعی از آن ندارد که بخواهد اظهار نظر درستی بکند.اسم این واقعا تخریب او در اذهان است.حالا اگر کسی سرسری این متن را بخواند فکر میکند فریب حافظ را خورده دروغهایش را باور کرده.

    خیلی وحشتناک است. شما نمیترسید این صحبتها اشتباه باشند؟در این صورت چطور میخواهید جواب بدهید؟

  • مشکل اصلی اینجاست که دوستداران و هواداران تنها با گوش بسته و دهان باز فقط به نقد حمله می کنند و کاری به مطالب فنی گفته شده در نقد ندارند و تنها اگر چیزی در مذمت شخصیت مورد علاقه آنها گفته شود، بلافاصله موضع گیری می کنند و این به دلیل نداشتن فرهنگ نقد در جامعه ماست و البته این مقالات بسیار خوب، کم کم باعث رشد سطح هنر و رشد نقد و بالاتر رفتن شعور مخاطب می شود هر چند حالا بعضی از هوادارن اساتید دچار افزایش دمای بدن یا اتساع عروق گردن شوند. متشکرم جناب پورقناد.

  • ۴۱.Anonymous
    غریبه ی گرامی معمولا کسی را که سوال پرسیده بازخواست نمیکنند که چرا پرسیده ای، هنوز سوال پرسیدن جزو جرائم شناخته شده نیست، و اشخاص حق دارند وقتی کسی مسئله ای را وارد حوزه ی عمومی میکند از او در این باره سوال بپرسند یا او را نقد بکنند، آن شخص هم میتواند اگر پاسخی دارد بدهد رفع شبهه یا حتی اتهام بکند.
    حالا اگر این ها راست باشد چه؟ و با تفاسیر شما جناب پورقناد اگر این ها را نمیپرسید و شخصی با شیادی در جامعه می آمد و گرد و خاک میکرد و شما گمراه میشدید و آن وقت چه؟ حداقل این طور دوتا سوال در ذهنتان به وجود آمد و به سوادتان اضافه شد.
    اگر مدعی هستید که فقط باید نقد آلبوم بشود، این اشخاص نام برده هم در این موارد صحبت نکنند و فقط آلبوم خود را ارائه بکنند و از ادعا و کلی گویی بپرهیزند، سطح کارشان در انتها سوادشان را نشان میدهد. اما مسئله این است که فعلا حاشیه ها بر مقدار کارها چربیده است. و این جور مسائل حساسیت مطبوعاتی هم طبعا به دنبال دارد.

  • حرفاتون باعث شد برم و سی دی رو سرچ کنم توی سایت امازون
    .(Commemorating the international year of mawlana jalal ad-din balkhi rumi )
    این عبارت دقیقا روی آلبومی که حرف ازش میره نوشته. چطور شما از این همه کلمه هیچ کدوم رو ندیدید بجز آخریش رو.
    هم نوشته مولانا هم جلال الدین و هم بلخی. ای کاش قبلا اینو نگاه می کردید. در مورد چیزی هم که ازش به عنوان سمفونی رومی اسم بردید سرچ کردم.
    این اجرایی که شما ازش ام بردین و شیدا شدم توش هست تور آمریکا و کانادا ی مجموعه هی یه به اسم “ in the path of rumi”
    حتی من بروشور کنسرت وات دیسنی رو هم دیدم اسمی از سمفونی توش نبود. اونجا هم نوشته بود “in the path of rumi”.. همونجا هم نگفته بود با ارکستر سمفونیک اجرا می شه. اگر جایی خبر دارین که این کنسرتها به اسم -rumi symphony project- نام بده شدن بگین که ما هم بریم نگاش کنیم.
    در ضمن توی –youtube- اجرای سالن اسکار بود از آهنگی به اسم -بالا روم- که خیلی زیبا بود. از شما تشکر میکنم چرا که اگر شما نبودید من اینا رو ندیده بودم.
    و بعدش فهمیدم که “rumi symphony project” هنوز کامل نشده و یه برنامه دراز مدته و به هیچ وجه هیچ بخشی از اون اجرا نشده. چیزی که تا حالا اجرا شده مجموعه هییه به اسم – in the path of rumi- فقط همین.
    در مورد کاری که چکناواریان رهبری کرده هم باید بگم هیج چیش هنوز جایی اجرا نشده و فقط اعلام کردن با آهنگها و صدای حافظه. با ارکستر سنفونیک لندن ضبط شده و محتویاتش معلوم نیست چیه.

  • بابا اسماعیل چرا بهانه دست اینها میدی؟؟ رومی بلخی یعنی چی؟!؟ مثل اصفهانی همدانیه!!این معنی داره؟؟
    هممون می دونیم استاد در پروژه سمفونی رومی هم شیدا شدم رو خوندن حالا اشکالی نداره اینقدر گندش نکنید…. یک اتفاقی افتاده اسمی اشتباه گذاشته شده آسمون که به زمین نیومده!! حالا اسمش باشه آواز یا سمفونی خیلی فرق داره؟؟ ارزش استاد را با این چیزا پایین نیارین

  • سیما

    ببین سیما جان
    مساله اینه که اصلن سمفونی رومی هیچ جایی اجرانشده که بدونیم توش چی خوندن.
    خودت برو سرچ کن
    روی youtube هم مصاحبه حافظ با “foxnews” ro رو ببین همش میگه تور -in the path of rumi-
    اصلن سمفونی رومی هنوز اجرا نشده!!!!!!!!!!!
    خودش گفته – ongoing project- یعنی هنوز داره روش کار می کنه و تکمیل نیست.

  • سلام جناب سجاد و دیگر دوستان

    متاسفم که این روزها هر نوشته ای که خرده گیری درش وجود داشته باشد به نقد معروف میشود. جناب سجاد مطلبی که نوشتی با حقیقت مطابقت نداره که فقط از سر ناآگاهی نیست و زخمی که در نوشته شما هست بوی حسادت و تعصب می دهد. بنده بطور کاملا موثقی مطلع هستم که حافظ ناظری آثار ضبط شده ای دارد که شما چون مطلع نیستید مطلب را نفی کردید. بهتر بود که به لیست فارغ التحصیلان دانشگاه حافظ سری می زدید تا اینگونه بی خبرانه پراکنده گویی نکرده باشید. خوشحالم که جناب امین موسوی با دلایل و مستندات محکم مطالب شما را جواب داده اند. امیدوارم که تعصب شما بیشتر از این برای دوستداران موسیقی دردسر ساز نباشد.

    با تشکر

  • yaad begirim naghd ra arzesh bogzarim, yad begirim bi ta`asob va bekhatere khode musighi be aan goosh konim, yaad begirim be jaye shenidane mobaaleghe haa o tablighate avaam faribane be khode music tavajoh konim va bishak agar kami fekr konim tashkhise esaalat va arzeshe yek asar Chandan ham doshvaar nist.
    Sepasgozaaram aghaye ghanad,
    lezzat bordam

  • بدیهیاتی نه در موسیقی که در هر علم و فن دیگری هست منجمله فرایند استاد شدن و سخت تر از آن استاد ماندن!حال موسیقی که ترکیبی از ذوق و قریحه، آموزش و استاد دیدن و تمرین و کوشش، نه ماه و سال که سالیان طولانیست. این امر مسری نیست یعنی به صرف قرابت با کسی شخص استاد نمی شود جز انکه برخی مولفه های هنر همچون آناتومی حنجره برای خواننده میتواند ارثی باشد یا نوع کنترل مغز بر انگشتان و تاندونهابرای نوازنده که فوقا باعث تسهیل یادگیری می شود(برای همین صدای پسران شبیه پدران میتواند باشد چه خواننده چه غیر آن. من احساسم اینه که جناب حافظ ناظری خود متوجه فاصله طولانی بین آنچه که اکنون هستند و آنجا که اساتید شناخته شده موسیقی هستند میباشند و ازینرو این فاصله را با پرش سه گام در صدد پر نمودن میباشند.اگر قرار دادن هر سه تار و ویلن سل پیش هم را تلفیق بنامیم که قضیه در حد جمع جبری دوساز برای هرکسی قابل حل میباشد.
    البته من هم هر چه کردم بیاد نیاورم مثلا فرامرز پایور یا مرتضی نی داود یک عکس رامبویی برای مصمم نشان دادن خود ( با اخم و خشم) داشته باشند…
    کاش جناب پورقناد با این دقت فراخور تمجید مقاله ای هم در باره چگونه استاد ماندن می نوشتند که آیا اساتید عمده بعد از رسیدن به موفقیتهای ابتدائی چگونه آن درجه هنری را برای سالیان دراز حفظ کردند و آیا امکان تنزل مقام برای یک هنرمند قبلا خوب هست؟
    راستی جناب میرا…. بنده حاضرم مجانی روش تایپ فارسی رو به شما آموزش بدم.. بخدا خواندن متن طولانی شما با فونت لاتین شکنجه هست.

  • جناب آقای پور قناد
    من قصد ندارم از نقد شما ایرادی بگیرم یا مخالفتی نمایم اما باید اعتراف کنم نوع گفتار شما در مورد شهرام ناظری درخور شخصیت و محبوبیت و خون دلهایی که برای موسیقی این مرزو بوم خوردند نبود
    در ضمن در جوابیه ای که بر نقد شما نوشتند مشخص شد که هم نام اثر سمفونی رومی نبوده و هم استاد چکناواریان از حافظ به چه صورتی تعریف کرده
    اینکه شما از آثار قدیمی استاد ناظری بیشتر خوشتون میاد سلیقه شماست
    بنده هم از آثار قدیمی اساتیدی مثله شجریان و ناظری بیشتر خوشم میاد اما دلیلی بر ضعف آثار جدید نیست
    اگر ادعای نقد حرفه ای دارید و بارها اینو تکرار کردید به مبانی نقد هم پایبند باشید
    شاید بهتر باشه نقد ها رو با تحقیق و مطالعه بیشتری بنویسیم

  • کاری ندارم که چقد از حرفای شما درسته چه میزانش اشتباهه ولی برای خواننده این موضوع جای شک نمیمونه که شما عناد خاصی با ناظری و فرزندش دارید.

  • پیام اقای شهرام ناظری ازاساتیدموسیقی هستندودرترویج موسیقی ایرانی درایران وجهان تلاش بسیاری کردندودرست نیست بخاطر مسائل ساده ایشان را خراب کنیم.

  • سلام
    بسیار عالی بود به خصوص ماریای دهلوی ;مستر بین غلط کرده نصف این خنده دار باشهD:

    متاسفانه هشتاد درصد دانشجویان و فارغ التحصیلان ایرانی موسیقی (البته در اتریش که من به طور مستقیم باهاشون در ارتباط هستم) دچار توهماتی از این دست هستند مثلا یکی از دوستان میگفت ارکستر سمفونیک بوداپست پیغام پشت پیغام میده که بیا رهبر ما بشو و یکی دیگه از دوستان که تو ایرانم معروفه میگفت بارن بویم اصرار داره من اسیستانش بشم ولی من هنوز جواب ندادم.
    البته اینا بسیارم عالیه چون با توجه به مشکلاتی که تحصیل و زندگی در اروپا داره اگه آدم همین تفریحاتم نداشته باشه دق میکنه.D:

  • مشکل نه مربوط به آقای ناظری هست و نه مربوط به آقای تاج آبادی.مشکل ما مردم هستیم که اونقدر بی اطلاع هستیم که همیشه هر آشغالی رو به اسم موسیقی بهمون ارایه مکنند و ما به به و چه چه مکنیم. بیایید اسطوره های تو خالی برای خودمون نسازیم. مشکل ما هستیم که وقتی میشنویم که کسی خارج درس خونده فکر میکنیم دیگه طرف خدا هست.

  • نمی دانم خبر دارید یا نه آقای بهرام تاج آبادی تغییر نام داده به لوناردو تاج آبادی (Leonardo Tajabadi) و به سرعت مشغول تولد آثار فالش و زیر صفر به نام اپرا و موسیقی کلاسیک است.
    کسی هم نیست از این آقای لئوناردو تاج آبادی بپرسد که این همه قرار داد که دم از آن می زنید برای شنیدن صدای فالش شماست؟!
    خبرگزاری های ایرانی مثل VOA هم که کوچکترین تشخیصی در زمینه هنر ندارند و دم به دم با ایشان مصاحبه ترتیب می دهند…
    شرم آور است!

  • آقای پور قناد واقعا متاسفم که استادی همانند اقای شهرام ناظری و پسرشان رااینگونه تند محاکمه میکنید بدون ینکه فرصتی برای پاسخگویی همزمان به طرف مقابل داده باشید در ثانی بنده ۳ تار مکنم و برای زدن ۳تار نباز به ناخن بلند نیست تنها انگشت سبابه دست راست نیاز به مقداری ناخن برای مضراب زدن دارد.

  • خانم مرجان
    ۱- در تمام مطبوعات چه چاپی و چه اینترنتی نقد صورت می گیرد و این اتفاق مربوط به این سایت و این مطلب نیست، هر عملی که در جامعه هنری به ظهور می رسد می شود نقد کرد؛ ضمن اینکه بر خلاف مطبوعات، مستقیما در زیر بسیاری از مطالب اینترنتی جای پاسخ در نظر گرفته شده است.
    ۲- برای نوازندگی سه تار (بهتر است اینگونه سه تار را بنویسید) داشتن ناخن لازم است، اگر کوتاه باشد صدای شفافی از ساز خارج نمیشود، چنانکه آقای حافظ هم صدای شفافی از سه تار می گیرند.

  • سلام خدمت شما
    نقد بسیار جامع و زیبایی بود …
    بنده به تازگی جویای این موضوع شدم و به مقاله شما برخورد کردم ( با اینکه مدت زیادی از ارسال نقد گذشته)
    بعد از این همه مدت هنوز پروژه رومی تکمیل نشده !! شاید به دنبال تکمیل تحصیلات هستند!!!

  • دست بردارید از این عقده گشاییها یه سر به اینترنت و اخبار بزنید بد نیست ببینید جایگاه آلبوم بعد یازدهم کجاست و چه استقبالی ازش شده

  • داستان دشمنی شما با حافظ چیه؟
    من همون موقع این نقدو خوندم پارسالم خوندم امشب هم خوندم که همزمان با روزهایی ست که هوشنگ کامکار از حافظ انتقادکردند،
    مغرشانه بودن نقد بسیار آشکاره
    جدا چرا؟
    آخرش دیدی چناب سجاد حافظ کاندید جایزه گرمی شد؟ در صدر لیست فروش امریکا قرار گرفت؟
    منتظر همین موقع بودم که برای شما کامنت بذارم
    امروز دیدم توی ویکی پدیا ی جناب حافظ این دو نقد(شما و جناب کامکار) نمایش داده شده و
    از جرات ایشون خوشم اومد(البته اگر خودشون نوشتن)

  • عجب! یعنی ایشون انقد توهمی هستند که دروغ بگن
    سرچ کنید
    یا لا اقل روزنامه بخونید
    برید روزنامه اعتماد تاریخ ۲۸/۲/۱۳۹۳ رو بخونید.
    از خود بیلبورد من عکس دارم که ایشون توی رتبه اول بوده ولی متاسفانه نمیشه نشون داد
    در ضمن بکسری هم به سایت سی ان ان بزنید
    نکنه خود امریکایی ها هم دروغ میگن.
    http://edition.cnn.com/2014/07/14/world/meast/iran-musician-hafez-nazeri-rumi-poetry-peace-and-love/index.html

  • راجع به کاندید شدن در گرمی شاید من تند رفته باشم، توی ویکی پدیا خودشون راجع به شور رومی نوشتن. اون سایتی هم که گذاشتم اگر باز کنید و ببینید، خودتون به اعتبارش در زمینه صدر فروش بودن میرسید
    به این آدرس هم نگاه کنید به هرحال ایشون نمیتونه سی ان انو حک کرده باشه، خب سند از این مهمتر
    http://www.cnn.com/CNNI/programs/middle.east
    اینجا هم اون چیزیو که میخواید میتونید ببینید(تغجب میکنم که میگید این از طرف خودشه و شما قبول ندارید مهم اعتبار سایته، ایشون این سایتو نخریده که هر چی میخواد توش بنویسه!). در مورد ضعف و قوتش بنظر من همه میتونن نظر بدن شما هم نظرتونو بگید، منتها اگر حاشیه بررد من بیسواد از موسیقی هم میتونم بغض و کین رو در نقد شما تشخیص بدم. در هر صورت آلبومی که در صدر فروش قرار میگیره هر چقدر هم ضعف داشته باشه قوتهایی هم داشته مخصوصا توی موسیقی کلاسیک( حالاااام که شما از حق یا ناحق بودن حرف میزنید)
    در نهایت اینکه مهم اعتبار سایت قابل رفرنسه نه نقل قول از طرف ایشون به این سایتها!

  • کالجی که حافظ ناظری در آن درس خوانده،یا آموزش دیده:
    Mannes College The New School For Music
    http://www.newschool.edu/mannes/
    در بررسی انجام شده مدرک ایشان:
    Hafez Nazeri ’۰۵, EDPL, Music Composition
    لیست درجه های فارف التحصیلی در آمریکا،به ترتیب از کمترین تا بالاترین
    مثل:دیپلم،فوق دیپلم،لیسانس،فوق لیسانس،دکترا،فوق دکترا در ایران
    Associate….
    Bachelor of…
    Masters of ….
    PHD
    که مخفف میشه به A، B ، M که بعدش رشته میاد مثلا Science میشه S یا Fine Art میشه FA
    یه MD هم دارن که همون پزشک عمومی خودمونه
    AAS
    BA
    BA with honors
    BAFA
    BBA
    BFA
    BM
    BM with honors
    BS
    CCT
    CGRD
    EDPL
    MA
    MFA
    MA
    MRCH
    MS
    MSSC
    NCT
    PDPL
    PHD
    UPDL
    مدرک ایشان EDPL
    educational policy and leadership
    The mission of The Education Policy and Leadership Center is to encourage and support the development and implementation of effective state-level education policies to improve student learning in grades P-12, increase the effective operation of schools, and enhance educational opportunities for citizens of all ages.
    یعنی :
    طراحی و توسعه روش ها و سیاست های آموزشی معنی میده (تو دبستان و دبیرستان)
    قضاوت تحصیلات در مقطع دکترای آهنگسازی یا رهبری ارکستر با شما

  • آقای پور قناد! جنابعالی چند اثر ضبط شده در کمپانی صونی کلاسیک دارین؟! گیرم حافظ ناظری یه مطرب بیشتر نیست! لااقل اولین هنرمند این مملکت هست که تونسته با صونی کلاسیک کار بکنه! خبر دارین داوران صونی کلاسیک چه کسانی هستند؟! یه سرچ بکنین دستتون میاد!البته اگر انگلیسی بلد هستین! ایرانی جماعت عادت دارن کارای مهم و دوران ساز بقیه رو تخریب بکنن! بی زحمت به پاهمگ خودتون رو رفرنس بدین که بیشتر از ۱۳ شنونده داشته! شما که اینقد به دلیل و مدرک چسبیدین!

  • درود بر همه شما بزرگواران
    ابتدای سخن با بزرگ مردی همچون داریوش صفوت
    از استاد میپرسند که هدف واقعی موسیقی چیست ؟
    داریوش صفوت : هدف والای موسیقی این است که روح را پرورش دهد و میان انسانها ارتباط برقرار کند . ارتباط انسانی با عواطف و اخلاق . موسیقی میتواند این کار را انجام دهد و بشر را تصفیه کند تزکیه کند و کینه ها را از دل بشر بیرون کند .
    و اینک سخن حقیر پیرامون بحث های شما عزیزان
    امشب استاد شهرام ناظری در کرج کنسرت داشتند و بنده به این کنسرت رفتم . تنها حرفی که میتونم به زبان بیارم به عنوان یک شنونده و عاشق موسیقی این است که به معنای واقعی کلمه لذت بردم .
    این یعنی معنای واقعی موسیقی
    موسیقی که من رو به اصل خودم و ذات خودم که همانا روح پاک بشری باشه نزدیک تر کرد …
    اگر جناب حافظ خان بتواند به معنای واقعی کلمه هنرمند باشد و مثل تمام بزرگان موسیقی ما سختی راه را به جان بخرد و ره صد ساله را یک شبه نپیماید میشود هنرمندی که از او به نیکی یاد خواهیم کرد و بنده امیدوارم که این گونه بشود چون واقعا نوازنده خوبی هستند .
    سخن کوتاه میکنم باز هم با استاد داریوش صفوت : موسیقی و کلام وقتی دست به دست هم دهند میتوانند خیلی خوب این وظیفه را انجام دهند و انسان را به فکر بیندازند که : به دنیا آمدنمان بی هدف نیست . حقیقت انسان جاودانی خواهد بود . یعنی جسمش از بین میرود اما روحش جاودان است . پس ما نباید برای زندگی چند روزه این دنیا برنامه ریزی کنیم . این پیامی است که موسیقی عرفانی با اشعار عرفانی به شنونده القا میکند . میتوان گفت هدف اصلی موسیقی نوعی عبادت است . عبادت به درگاه ربوبیت و توجه به مبدا
    بدرود

  • سلام، من فکر می کنم اساتید قدیمی با دنیای جدید کاملا بیگانه اند! همه اونهایی که علم روز رو می دونن و از مدیریت بازاریابی و علم و هنر اون اطلاع دارند براشون قابل درکه که همه این فعالیت ها برای ارائه یک محصول جدید به بازار طبیعیه -حالا این محصول می تونه یه اثر هنری موسیقی باشه- و اصلا چیز عجیبی نیست که نیاز به این همه داستان گویی داشته باشه! و اصلا هم عجیب نیست که جوانتر ها بلد باشند چطور بهتر خودشون و اثرشون رو مطرح کنن، اینکه مفاهیم و واضحات دنیای جدید برای برخی پیشکسوتان ناآشناست نباید دلیل این بشه که با نوشتن چنین متن هایی بی اطلاعی خودشون از اصول کار درست رو به همه اعلام کنن. با همه احترامی که برای پیشکسوتان قائلم اما ای کاش انقدر که ما جونتر ها به آثار و احوال اونها آگاهی داشتیم اونها هم از دنیای جدید و اصول ابتدایی اون مطلع بودند تا انقدر یک امر بدیهی رو چوب نکنن بزنن به یه هنرمند خلاق

  • سلام از مطالب شما در مورد آقایان ناظری بسیار ناراحت شدم بهتر است بدانید افراد زیادی هستند که با صدای استاد شهرام ناظری زندگی می کنند شما ایشان را از از بزرگان موسیقی نمیدانید اما افرادی هم هستند مثل من که با صدای ایشان روحشان را ازتمام خستگیها میشویند وبه اوج معنوی میرسند نسبت ایشان به دیگر خواننده ها مثل نسبت مولانا به دیگر شعراست شهرام ناظری وقتی میخواند تمام جهان سکوت می شود وفقط صدای ایشان به گوش جان وتن من میرسد بهتر است راجع به ایشان با آگاهی بیشتری صحبت کنید

    • سلام، من ۳۰ سال است که با موسیقی سنتی زندگی میکنم، استاد بزرگ شهرام ناظری برای من همان است که شما توصیف کردین، گوش دادن به استاد ناظری تجربه‌ی متفاوت است مخصوصا از سال ۱۳۵۰ به بعد که همه مثل هم میخواندن…
      برداشت من این بوده که اگر با تمرکز و در سکوت به اثار استاد گوش دهی در زیبایی‌هایش گرفتار میشوی و دیگر نمیتونی از کار هنری بقیه لذتی ببری،

  • ۱-وی با اشاره به اینکه منتقد یک آلبوم باید بتواند قطعات آلبوم را بنوازد ییان می کند: اگر کسی می‌خواست «ناگفته» را نقد کند باید می‌آمد مثلا تمام قطعاتی را که من اجرا کرده‌ام، اجرا می‌کرد نه به این دلیل که نشان دهد می‌تواند بلکه به این خاطر که نشان بدهد می‌فهمد این چیست، بعد می‌گفت ناظری اینجا را چرا این طوری زدی؟ این خوب نیست و باید این طور می‌زدی.
    ۲-شما خیلی در مورد من نمی‌دانید اما یواش یواش متوجه می‌شوید.
    ۳-تا یکی، دوسال دیگر صبر کنید و این اتفاقات یادتان باشد، ببینید که چطور ممکن بود موجودی در ایران پیدا بشود و این نوعی که من سه تار زدم بنوازد یا آن طور که من آهنگ ساخته‌ام آهنگسازی کند یا به آن شیوه‌ای که من خوانده‌ام آواز بخواند. هر سه اینها در یک مجموعه چیزی است که به نظرم خیلی ویژه است…
    ۴-سی شرایط عجیب و غریب خودش را در فوتبال دارد و از این جهت من و مسی شباهت های زیادی با هم داریم . او در کشورش همواره مورد نقد قرار می گیرد اما در تیم باشگاهی اش مورد توجه قرار دارد، این موضوع تا حدی در مورد من هم وجود دارد و بر خلاف کشورم در دنیا مورد توجه قرار گرفته‌ام(باخنده)

    به نظر شما چنین فردی نیاز به نقد دارد؟؟؟

  • کاش حداقل یک مقدار زیرکانه تر اسمی از خانواده ی کامکار ها نمی آوردید که برداشت از نقدتون به نظر جوابی با بغض و کینه برداشت نمی شد. ما همچنان در یارکشی های کودکیمون و غلت میزنیم و حاضریم یار مقابل رو تا عمق پایین بکشیم

  • در سال های گذشته این دعواها و درواقع دشنام های زرورق پیچیده را در محافل هنری نسبت به ناظری ها و یا دیگران شنیده بودم. هیچ گاه برام جالب نبود پیگیری کنم.چون میدونستم تمام این ها از روی بغض و کین هست و نه از روی حرف حساب و نقد. این همون رویه ای هست که در تمام محافل فرهنگی ایران باب است. پای نقد مینشینی اما چیزی از نقد نمیشنوی! همه‌ش بد و بیراه محترمانه ست! پنج شنبه اجرای کنسرت ناگفته را از ناظری ها دیدم. به دلم ننشست د. مجموع. برخی قسمت ها خوب بود اما درمجموع شلختگی داشت. به ویژه کر خوان ها. صدا برداری افتضاح هم به این شلختگی کمک کرده بود. برآن شدم تا نقد خوبی از این اجرا بخوانم. به نوشته‌ی شما رسیدم. دیدم همان نظر گذشته‌م حقا که درست بود…به عنوان یک دانش آموخته‌ی پژوهش هنر که اندکی با موسیقی و نوازندگی و آواز آشنا هستم از شما درخواست میکنم یک «نقد» بر آثار ناظری ها بنویسید و نه صرفن یک نوشته‌ که اظهار نظر شخصی است. کسی که اندکی با تحصیلات آکادمیک آشنا باشد میداند که مراحل تحصیل موسیقی چیست. شما با این نوشته که نه نقد است و نه مقاله میخواید بگید حافظ ناظری دروغ گوست و مدرک تحصیلی ندارد؟ فکرنمیکنم مخاطبان حافظ ، او را الگوی اخلاقی خود بدانند که حالا با فهمیدن دروغ گویی او ازش دست بشویند! امیدوارم این آقا پسر دروغ گو نباشد. اما بی شک من به دنبال لذت از هنر ایشون هستم. در نوشته ی شما درباره‌ی حافظ ناظری هیچ چیز دیگری نبود! فقط دست گذاشتید روی مدرک ایشون.این مدرک گرایی ای که در ایرانیان رایج شده ریشه مونو میسوزونه آخر. کی گفته در هنر باید حتمن مدرک تحصیلی داشت؟ مگه حنانه و بنان و دیگر استادان مدارک عالیه داشتن؟ هنر ذوق و قریحه میخواد و البته اگر هنرمندی فلسفه هم بداند که چه بهتر…شوربختانه محافل هنری و ادبی ایران آدم رو یاد خاله زنک بازی های رایج در فیلم فارسی می اندازه و چیزی از فرهیختگی عاید آدم نمیکنه…شما چند جا خطاب به کسانی که نظر نوشتن گفتید مغلطه میکنن. نوشته‌ی شما درباره‌ی ناظری ها از اساس مغلطه بود. به ویژه با تیتری که براش انتخاب کردید.انتقاد نبود، مغلطه بود. همچنان در انتظار خواندن نقد خوب از شما یا هرکسی که ادعای نقد داره هستم. درضمن سه تار فقط ناخن بلند انگشت اشاره را نیاز دارد و بقیه‌ی ناخن ها اتفاقن باید کوتاه باشد. اون یک ناخن رو هم میشه با ناخن مصنوعی جبران کرد، برای چند بار پیانو زدن.

  • خانم نوشین،
    فکر می کنم از ابتدا اشتباه فهمیده اید. این نوشته اصلا نقد “ناگفته” ناظری نیست و چند سال قبل از انتشار آن نوشته و منتشر شده است. بنابراین بخش بزرگی از نوشته شما از موضوعیت می افتد. به نظر من بحث بر سر مدرک برخی افراد در سالهای اخیر به این دلیل در مطبوعات درگرفت که این عناوین و مدارک به عنوان ادعاهای تعیین کننده در کیفیت آثار هنری مطرح شدند و بنابراین بررسی صحت و سقمشان هم به بخشی از کار روزنامه نگاران تبدیل شد. شاید بعضی از این بحثها به نطر شما خاله زنکی یا امثال آن بیاید اما بخشی از آسیبهای جامعه موسیقی ماست و تبعا منتقدان هم به آن میپردازند. این ممکن است نقد اثر موسیقی نباشد اما نقد رفتار جامعه موسیقی هست.
    شما درست میگویید داشتن یا نداشتن مدرک لزوما تاثیری در کیفیت آثار هنری ندارد. تا اینجا درست اما این استدالال تا آنجا کاربرد دارد که نه کسی برای تایید کیفیت کارش ادعای مدرک کند و نه کسی آن را ملاک بداند. وقتی جز این است، که الان هست، هم سنجیدن چنان ادعاهای دروغی مهم میشود و هم نقد کلیت چنین وضعیتی.
    در ضمن بعضی مثالهایتان چندان مناسب این بحث نیستند چون حنانه مدارک عالی موسیقی داشت هم از ایران هم از ایتالیا.

  • خطاب به ۳۵۰
    اتفاقن شما متوجه نوشته‌ی من نشدید. من گفتم در پی یافتن نقدی پیرامون کنسرت ناگفته‌ی ناظری‌ها، به این مطلب رسیدم. و هیچ کجای نوشته‌م حرفی نزدم از این‌که این نوشته نقد ناگفته‌ است! و انقدر هم بینایی دارم که تاریخ انتشار نوشته رو ببینم! مرتضا حنانه پس از تحصیل در هنرستان، حنانه‌ی مشهور شد و به جایگاه موسیقیایی رسید. پس از آن و در دهه‌ی سوم زندگی بورسی گرفت و به واتیکان رفت برای تحصیلات دانشگاهی. کسی که این‌جا نظر میذاره مطمئن باشید بی سواد و نا آگاه نیست جناب!
    این‌که دیگران به مدرک تحصیلی اهمیت می‌دهند برای شخص بنده به عنوان شنونده اهمیتی ندارد و من می‌نگرم به این‌که چه در چنته دارد. این نگاه رو می‌توانند همین روزنامه نگاران و منتقدان در جامعه جابندازند.

  • خانم نوشین،
    من کاملا با شما موافقم که ارزش هنری آثار ربطی به مدارک آفرینندگانش ندارد و امیدوارم روزی برسد که اکثریت جامعه هنری هم همین طور فکر و عمل کنند. اما نکته مهم که توجه تان را به آن جلب میکنم این است که موضوع کار این دسته روزنامه نگاران مورد بحث ما اصلا داوری درباره ارزش اثار هنری نیست. موضوع این است که آیا دروغ گفتن درست است یا نه؟ و اگر درست نیست آیا بخشی وظیفه خبرنگاران بررسی چنین ادعاهایی و آگاهی دادن به خوانندگان هست یا نه؟ فرض کنیم که آهنگسازی ادعا کند در قطعه اش از سنتور استفاده کرده و در واقعیت نکرده باشد. آیا اگر خبرنگاری به او ایراد بگیرد کار درستی کرده؟ حالا جواب همین پرسش درباره این فلان آهنگساز در فلان دانشگاه درس خوانده یا نه چطور است؟ به نظر من روشنگری درباره حقیقت امور -ولو این که به نظر برسد امور مورد بررسی با ارزش هنری آثار یا هنرمندی هنرمندان ارتباط کمی دارد- بخش مهمی از کار روزنامه نگاران است.
    راستی تا به حال از خود پرسیده اید چرا هیچ روزنامه نگاری درباره مدرک دانشگاهی احمد پژمان یا اصغر بهاری (اولی مدرک دانشگاهی دارد و دومی خیر) چون و چرا یا پرس و جو نمی کند و در جایی هم نوشته می شود مگر رزومه ها که لازم است؟ به گمان من نه به این دلیل که مدرک در کار هنری اینها بی تاثیر است (که قبلا گفتم واقعا بی تاثیر است) بلکه چون آنها در این باره دروغ نگفته اند یا با بزرگنمایی های بی جهت شک برنیانگیخته اند.

  • زمانی که جوابیه حافظ به هوشنگ کامکار منتشر شد بعضی از کسانی که از نزدیک با حافظ آشنایی داشتند، ادعا می کردند که این نوشته حافظ نیست چون حافظ در این حد به ادبیات نوشتاری فارسی آشنایی ندارد. امروز از سایت شخصی اش اتو بیوگرافی ای او را دیدم.
    لازم به توضیح است که وقتی حافظ ناظری به آمریکا رفته است حدود ۲۰ سال داشته و به اندازه ای جوان نبوده که گمان کنیم زبان مادری اش را تا آن زمان یاد نگرفته بوده است.
    همین نوشته می تواند دانش و سواد اندک فارسی او را نشان دهد، جمله هایی که اکثرا اشتباه دستوری دارند:

    http://web.archive.org/web/20110630110237/http://www.nazerismusic.com/main.asp?status=hafez

    پیشینه: دوران کاری موسیقی من از سن ۹ سالگی آغاز شد زمانی که پدرم – شهرام ناظری – را در اجراهای موسیقی سنتی ایران در آسیا و اروپا همراهی می کردم. در ماه مارس سال ۲۰۰۱ ( اسفند ماه سال ۱۳۷۹) در شهر نیویورک کنسرتی برگزار کردیم که زندگی مرا تغییر داد. پویایی کار گروه ما در منقدان و حضاران غوغایی به راه انداخت که به علت کیفیت و نوآوریش به یک سطح جدیدی از الهامات و ارتباطات موسیقیایی منجرشد. در این مرحله بود که متوجه شدم چه کار باید کنم و برای باقی عمر هنری ام چه مسیری پیش گیرم. سپس به ایران آمدم و تصمیم گرفتم که برای تحصیل موسیقی غرب به آمریکا برگردم. در این ایام بود که قصد برگزاری کنسرتی را نیز در ایران داشتم که روح و فضای کنسرت نیویورک را مجددا خلق کند و خصوصا اینکه مخاطبان جوان را جذب خود کند.

    با نوازندگان جوان زیادی را مصاحبه کردم و نهایتا نیز گروه رومی را تشکیل دادم که سیاوش ناظری برای ساز دف -شروین مهاجر برای ساز کمانچه – پژمان اخواص برای ساز تمبک و دمام و محمد فیروزی نوازنده معروف بربت شامل می شد. به مدت چهار ماه مشتاقانه و بسیار سخت بر آهنگها و تنظیمات جدیدی که ساخته بودم تمرین می کردیم . وقتی که پدرم برگشت ـ برای اجرا در فستیوال شهر ریودوژانیرو در برزیل و کشور دیگری از آمریکای جنوبی ـ کنسرتهایی را در ۱۶ شهر ایران برگزار کردیم. برای اولین باری بود که یک تور کنسرت ایرانی در کشور برگزار میشد. چهار شب برنامه در کاخ سعدآباد تهران ۱۲۰۰۰۰ نفر مخاطب جذب کرد که در تمامی منطقه خاورمیانه بی سابقه بود. قابل توجه بود که که بیشتر مخاطبان دختران و پسران جوانی بودند که به تازگی موسیقی سنتی را می شنیدند.

    بازتاب چشمگیر و توجه رسانه های فرا مرزی که به این کنسرت شد باعث شد که دعوت نامه هایی برای اجرای همین اجرای کنسرت از اداره تیاتر شهر پاریسTheatre de la Ville و استکلهم داشته باشیم که اجرای استکلهم به طور مستقیم از رادیو پخش میشد. به توجه به سخت گیری قوانین دریافت روادید برای ایرانیان که سفرهای فرا مرزی را پیچیده کرده بود و اینکه عملا تحصیلاتم را در آمریکا آغاز کرده بودم ناچارا دعوت نامه های برای اجرا در توکیوـ قاهره ـ مادرید ـ لندن ـ کلن و هامبورگ رابه تعویق انداختم. قسمتهایی از آثارم نیز توسط ارکستر فیلارمونیک ارمنستان تحت رهبری تحسین برانگیز لوریس چکناوریان در سالن رویال آلبرت لندن مجددا تنظیم و اجرا شد. در پاسخ به دعوت نامه های متعدد برای اجرا و مشکلات سفر بیرون مرزی من پدرم دو نوازنده دیگر را از اروپا انتخاب کرد که اجرای اروپا و چند جشنواره بین المللی موسیقی اعم از جشنواره فسFES در مراکش را اجرا کرد. با توجه به حضور من در نیویورک و سایر افراد گروه در ایران ضبط و انتشار این آثار بر روی لوح فشرده برای ۶ سال به تعویق افتاد. در نهایت تصمیم گرفتیم که از قطعات ضبط شده زنده در سال ۲۰۰۱ استفاده کنیم و این لوح فشرده را به جهت گرامی داشت هشت صد سالگی مولانا در سال۲۰۰۷ منتشر کنیم. اثر: اصالتا این اثرشامل چهار آهنگ در دستگاه نواساخته شده است بر روی چهار شعر از مولانا به همراهی قطعاتی از موسیقی ساخته شده است. ملودی های آوازی را ابتدا ساخته بود و من نیز بر روی بخش ساختن برای سازهای موسیقی تمرکز کرده بودم. اثر با دو نوازی که بوسیله سازهای سه تار ـ کمانچه ـ تمبک ـ دف دمام و چغانه. آواز: ملودی های شاعرانه که به حالت مخصوصی برای هر شعر همسان میگشت به همراه نوآوری های منحصر بفرد پدرم در آواز یک لحن جدیدی را در موسیقی ایرانی خلق کرد. یکی از اهدافش احیا کردن فرمهای آوازی است که به سبب شرایط اجتماعی تاریخی فراموش گشته است. در این فرمهای قدیمی سیرتهای لحن حماسی و اسطوره ای متن در فرم پرداختن آواز بیان می شود. نگارش آهنگ: نوشتن موسیقی و تنظیم این آثار اساسا با قطعات موسیقی سنتی ایران در ارکستراسیون هارمونی فرم حالت و الگوهای ریتمیک متفاوت است. فرم: موسیقی سنتی ایران از چهار قسمت اصلی تشکیل شده است که به ترتیب شامل: پیش درآمد ـ چهار مضراب ـ ساز و آواز ـ تصنیف ـ رنگ ـ کار و عمل است. برای مثال در قطعه فراسو دو فرم موسیقیایی با نامهای آواز و تصنیف با استفاده از تحریر ریتمیک ‌(والاترین تکنیک در آواز ایرانی ) با هم عجین شدند که یک اثر کاملا جدید خلق شد که هنوز هم به لحاظ فرم موسیقیایی ناشناخته است. سازبندی: از آنجایی که سازهای ما سنتی و ریشه در سرشت مردممان دارد همه آنها به شیوه هایی تغییر شکل داده اند و هدف من این است که ظرفیت تکنیکی و فیزیکی شان را توسعه دهم. برای مثال در بخش سه تار با چند ملودی نواختم به جای بکارگیری همیشگی از تنظیمات یک نوع ملودی. همچنین اضافه کردن یک سیم به بربت که باعث میشد صدا و کارایش در همراهی ها همانند بم بربت باشد. سیم ویولا را هم به کمانچه اضافه کردیم و همچنین به صورت چند ملودی نواخته میشد. مجاورت بسیار خاص این سازهای سنتی و مردمی در این آثار بسیار اصیل و یکتا بود. استفاده خلاقانه از الگوهای ریتمیک مولفه های ساز و آواز را به همسانی توامی کشاند که با مهارت نوازنده های دف و تمبک پرطنینی ویژه ای می یافت. فرم: تمامی اثر در فضای دستگاه نوا مجددا ساخته شده بود و البته نه بر اساس نت مرسوم بلکه با استفاده از پر طنینی نوین شالوده کار فرازها و ریتمهای ترکیبی درکنار منتخبی از اشعار زیبای مولانا. سفر به ابدیت: قطعه ای از این لوح فشرده که بیشترین مباحثه را شامل تعبیر شخصی من از ردیف نوا است که در واقع سفری به ماورای چهار گوشه مختلف این دستگاه با نامهای درآمد – نیشابورک – زنگ شتر و نهفت در فرم سه تار نوازی معاصر است. همچنین بنده خطر پذیری یکپارچگی ملودی های چند گانه غربی و تک ملودی های شرق سنتی را انجام دادم و به زیبایی شناسی فرازها و ملودی های شخصی متمرکز شدم که یک نوع جدیدی از موسیقی را با گفتار هارمونیک و حالت سور ریالیست خود تولید می کرد.

  • سلام و احترام.
    آن بخش از مقاله را که در رابطه با جناب ناظری نوشته شده بود به همراه قسمت هایی از نظرات خواننده ها را خواندم.
    شخصا هیچگونه تحصیل آکادمیکی در زمینه ی موسیقی ندارم اما موسیقی های بسیاری را شنیده و در مقام مقایسه سنجیده ام؛ اما دقیقا به همین دلیل خودم را ذی صلاح می دانم برای قضاوت کردن. زیرا که نهایتا اثر باید توسط شنونده سنجیده شود و به تجربه.
    معماری خوانده ام. روزی در یکی از همایش ها یکی از بزرگان معماری حال ایران (جناب نوایی) دائما تاکید داشتند بر اینکه “معماری را سخت نکنیم! معماری را همه می فهمند…” فکر نکنیم خیلی چیزبلدیم. هنر ما در مقام هنرمند این است که بفهمیم آسایش مردممان در چیست و آن را هدایت کنیم در مسیر درست!
    متاسفانه آکادمیک شدن هنر همین دردسر هارا دارد… آن چنان غرق در دنیای هنری خودمان می شویم که از واقعیت و دنیای اطراف فاصله می گیریم… نتیجه می شود (ضمن احترام) کارهایی مثل برخی کارهای نامجو… بزرگان من! نکنیم این کار هارو!
    در قرار گرفتن ناگفته در مسیر درست همین بس که حال انسان را دگرگون می کند؟؟؟ در کنسرت های ایشان که در تهران برگزار شد حضور داشتم. وضعیت برگزاری کنسرت اصلا خوب نبود. (راتی صندلی ها, استیج, سکشن بندی ها و و و …)تمام این ها باعث شده بود تا مردم پیش از شروع کنسرت دست به اعتراض بزنند. شروع کرده بودند به داد و بی داد که ما اینطور نمیمانیم و از این حرف ها… تا جایی که برگزار کننده گفت ما پول بلیط هارا برمیگردانیم (الآن یا حتی گفتند خواستید بمانید در انتهای کار در صورتی که اضی نبودید مبلغ برگرداننده می شود.) اما میدانید نتیجه چه بود؟؟؟ چنان سکوتی در زمان اجرا بر فضای باز برج میلاد حاکم بود که آدم حس می کرد ستاره ها هم دارند گوش می کنند.
    همین بس نبود که ببینم اطرافیانم بی قرار اند و بدون آن که بدانند چرا اشک می ریختند؟؟؟ کافی نبود همین که دست ها را ناخود آگاه به حرکت در میآورد؟؟؟
    مولانا شعرش با آدم چه میکند؟؟ رقص سماع چیست؟؟؟ آسمان! مارا از زمین جدا می کند!
    خیلی ها تاب ۲-۳ ساعت پیاده روی را ندارند… اما احتمالا برای شما هم که شنونده ی حرفه ای موسیقی هستید پیش آمده؛ ۳ ساعت در جا و بی حرکت ایستادن اصلا کار ساده ای نبود که ممکن شد! این اعجاز موسیقی نیست؟؟
    با توجه به اینکه صندلی من در آخر ردیف ها بود, تمام مدت سر پا بودم؛ اما خدا شاهد بود که ذره ای حس نمی کردم خسته شده ام.
    من که بعد از اتمام کنسرت سریع رفتم… اما داستان اینطور تمام شد که همان مردمی که (به درستی) پیش از شروع مراسم آنطور اعتراض کرده بودند، تا ساعت ۲-۳ نصف شب ایستاده بودند تا با ناظریشان عکس بگیرند.
    شما بندازید گردن سادگی و بی سوادی مردم… با بغض های ناخودآگاهشان چه میکنید؟؟!!

  • نقد دیگر هم به مقاله وارد می دانم.
    آن که تکلیفمان را مشخص کنیم… قرار است اثر نقد شود یا صاحب اثر؟
    کاملا درست می دانم نقد اثر بدون توجه به آفریننده اش قضاوت کاملی نیست. اما قرار نیست شاهد بیاوریم که فلان زمان ایشان احتمالا چنان دروغی را گفته یا شیره ای مالیده به سر مردم… هروقت قرار شد دست حافظ ناظری را رو کنیم من هم تحقیق می کنم و هم زبان میشوم با شما… اما شما دارید مسائل را با هم قاطی می کنید! اینکه ایشان فلان ساز را به نام خودشان کرده اند در حالی که این ساز با اندکی تفاوت سالهای قبل و پیش از سه تار نواخته میشده خب چه ارتباطی دارد به سطح موسیقیایی ناگفته؟؟؟ یا مثلا می گویند چون حافظ مدرک رهبری ارکستر نداره پس اه اه چه آلبومی…
    اصلا شما درست بگویید یا غلط… مثلا اگر روی جلد آلوم نمی نوشتند “سمفونی رومی” همه می گفتند پیف پیف؟؟؟ اگر چنین اشکالاتی وارد است, در نقد صاحب اثر استفاده کنید و نه اثر. لطفا
    اینطور ارزش کار شمایی که با مطالعه و علم ارزشمندتان چنین مقاله ای را می نویسید پایین می آید و خواننده احساس می کند غرض ورزی ای اتفاق افتاده.

بیشتر بحث شده است