دشواریهای روایتگری موسیقایی
تار و پود بیش از آن که یک آلبوم باشد یک نشانه است؛ نشانی از دشواریهای یک راه نکوبیده و نپیموده در موسیقی کلاسیک ایرانی. با آن، حمید متبسم که پیش از این طبع خود را رویاروی بلندترین قلهی شعر حماسی فارسی (شاهنامهی فردوسی در قطعهی سیمرغ) آزموده بود، حالا به صرافت طبعآزمایی موسیقایی با یکی از بلندترین ستیغهای شعر غنائی فارسی (خسرو و شیرین نظامی) افتاده است. به این ترتیب مجموعهی تار و پود بدل به نشان مسئلهی موسیقی ما با روایت داستانی شده است. سیمرغ را میتوانستیم «یک تجربهی منفرد» (یا نادر) بشماریم و بگذریم یا همچون یک راه تازهگشوده با آن برخورد کنیم و منتظر آنچه در تداوم راه پیش میآمد بمانیم. اما با آمدن تار و پود، هنگامی که کار از یک گذشت، به وادی مقایسه میرسیم و خواهناخواه آنچه پیشتر مبهم بود آشکار میشود. موقعیت این مجموعه بهعنوان دومین تلاش است که آن را نشانه میکند.
اگر میخواستیم تار و پود را مانند یک آلبوم معمولی و منفرد نگاه کنیم باید اعتراف میکردیم در این قطعه شعلهی رنگآمیزی خلاقانهی متبسم برای گروه موسیقی ایرانی نسبت به بوی نوروز و بامداد کمفروغتر و تازگیاش را از دست داده است، یا گروهنوازیاش نسبت به سیمرغ تُنُکتر، یا ملودیپردازی و بازیاش با نقشمایهها نسبت به گذشته معمولیتر و یکنواختتر. اما چنین نگاهی سودی ندارد که هیچ، ضرر هم دارد. ضرر عمدهاش این است که مهمترین نکته یا همان «نشانه»بودن را از چشم ما پنهان میکند.
نمیگذارد ببینیم قطعه نشانهی چیست. پس باید موقتاً چشممان را بر این نکتههای درست ببندیم و فراموششان کنیم. و باز برای این که بتوانیم بهدرستی مشکل را ببینیم ناگزیریم بهرغم تضاد فکری با پیشفرض آهنگساز همراه شویم. باید برای لحظاتی کوتاه بپذیریم که موسیقی (خصوصاً موسیقی کلاسیک ایرانی) اگر بخواهد میتواند بار روایی و عاطفی یک متن/شعر را به نحوی از انحاء بکشد و با آن همنوایی کند (۱).
متبسم در هر دو تجربهاش به سراغ قالب مثنوی رفته و خصیصهی روایی اشعار را هدف گرفته است. شعری بلند را برگزیده که یک داستان اصلی و تعدادی خُرده داستان را روایت میکند. ویژگیهای سهگانهی چنین شعرهایی، یعنی ابیات فراوان، انسجام روایی و یکنواختی وزن مانع اصلی را برای آهنگساز میسازد. پیش از این در مورد مانعهای اول و سوم، یعنی طولانی بودن شعر و یکنواختی وزن مفصل صحبت شده (۲) اما مشکل انسجام روایی هنوز بهقدر کافی شکافته نشده است.
پینوشت
۱- در حالت معمول شک قویای در این مورد وجود دارد که موسیقی بتواند ربطی معناشناختی با متن یا هر چیز دیگری بیرون از خودش داشته باشد. اگر این شک را هم در نظر بگیریم دیگر فرقی نمیکند در حال بررسی چه اثری باشیم. رفتن به دنبال «ربط معنایی موسیقی و متن» کار عبثی میشود.
۲- دستکم سه بار خود من، در جریان یک مصاحبه و دو جلسهی نقد جداگانه که بعد مشروحشان مکتوب و منتشر شد، به این دو موضوع پرداختهام.
۱ نظر