«خیلی زود به من فهمانده شد که اگر خودت را وقف یک برنامه منظم بلند مدت نکنی، به جایی نخواهی رسید و می دانید چه شد؟ این اتفاق افتاد. بله، من در خیابان های نیویورک چیزهایی آموختم. باور کنید که من خیلی خوش شانس بودم که آن اطلاعات را از محیطم جذب می کردم و نه از کتاب های درسی. بیشتر از اینکه در کلاس های مزخرف درس حاضر شوم در تمرین ها و کنسرت ها شرکت می کردم. نمی توانستم سر کلاس بشینم. [یک حس] بسیار بسیار وحشتناک داشتم… واقعا نمی توانم تحمل کنم که کسی بخواهد معنی “دو ضربدر…” را توضیح بدهد، برایم مهم نیست. این چیزی نیست که من دنبالش هستم. مشروط شدم چون بر اساس برنامه کلاس درس نمی خواندم.»
«اما فکر می کنم که درس دادن کنونی با زمانی که من یک نوجوان بودم خیلی تفاوت دارد. من خوش شانس بودم که معلم هایی داشتم که آن قدر شکیبا بودند که می توانستند با آدم های پوچ مغزی مثل من سر و کله بزنند. آن نوع تدریس کردن از بین رفته است، من به نوعی الهام بخش آن شیوه تدریس قدیمیم».
زوکرمن مؤسسه مطالعات ارکستر اتاوا (Ottawa Orchestral Studies) را تأسیس کرد که به گفته خودش «تا جایی که من می دانم، این مؤسسه اکسیژن نسل بعدی نوازندگان خواهد بود. این مؤسسه برای بقای نوع به شگفت انگیزترین شیوه راه اندازی شده است. قبول شدن در مصاحبه و عضوی از ارکستر بودن کافی نیست. بلکه باید بدانید که چرا چنین کاری را انجام می دهید».
نوازندگانی که با زوکرمن کار می کنند از امتیاز منحصر بفردی بهره مند می شوند که عبارت است از دسترسی به تجربه شخصی زوکرمن از نوازندگی، آموختن رپرتوار کلاسیک و کشف راه های جدید برای درآوردن بهترین و خالص ترین صداها از سازهایشان. «ما ۸۵ تا ۹۰ نوازنده در سنین مختلف داریم و ۲۰ نوازنده نیز در رده سنی ۹ تا ۱۵ سال داریم. تعداد موسیقی های مجلسی که می نوازیم بسیار زیاد است. باید کودکان را وقتی که برای اولین بار شروع می کنند ببینید. آنها در ابتدا فقط پرحرفی می کنند. اما پس از سه روز مثل آدم بزرگ ها با هم حرف می زنند، “چرا این نت رو اینطوری زدی؟” شگفت انگیز است!»
علاوه بر امکان شرکت در ترم های ۴ هفته ای در مؤسسه، ۴ یا ۵ دانش پذیر موسیقی نیز می توانند در زمان های خاصی در طول سال از فرصت نوازندگی در ارکستر مرکز هنرهای ملی بهره مند شوند.
زوکرمن می گوید که اکنون دارد تمام تلاشش را می کند که چیزی مشابه این مؤسسه را در لندن و با ارکستر فیلارمونیک سلطنتی راه اندازی کند تا بتوانند چنین فرصت هایی را در اختیار دانشجویان دانشگاه های موسیقی بریتانیا قرار دهند. «یکی از دلایل اجرای چنین برنامه ای این است که بدین شیوه ما می توانیم نسل بعدی مدرسان موسیقی را آماده کنیم البته این کار به زمان و تلاش زیادی نیاز دارد و یک شبه رخ نمی دهد. برایم مهم نیست که دیگران چه می گویند، برای این که یک مرسدس بنز شیک راه برود باید درونش یه موتور قوی کار گذاشته شود در غیر این صورت اتومبیل از جایش تکان نمی خورد».
زوکرمن پر از چنین توصیف های زمختی است که تضادی لذت بخش در برابر زیبایی موسیقی که می نوازد ایجاد می کند.
بعد از یک صحبت نسبتا طولانی درباره نوازندگانی که فکر می کنند «این کار فقط برای پول است»، زوکرمن خاطره ای را از یکی از شاگردان کلاس ویولونش به یاد می آورد. «او نمی فمید که دستی که آرشه را می گیرد چطور می تواند و باید کار کند. به او نگاه کردم و گفتم: این حساب بانکی توست! او پرسید: چی؟ گفتم: بله، اگر خوب بنوازی، پول بیشتری در می آوری و انگار تلنگری به او زده شد! یک شبه تغییر کرد».
“دو ضربدر…” نیست !!! خدایا مگر ریاضی
نخوانده اید؟!!!
“دو ” اندیس ” ایکس” را می گوییم: دو-ایکس
یا شاید دو به توان ایکس بوده .
فکر می کنم نفکر خطی نزدیک به بحث ما باشد و همان دو ایکس است.
مهم دو ایکس نیست.مهم اینه که منم حالم از درس خوندن بهم میخوره.. ال کردم ازین حرفش..
چه اهمیتی داره؟دو ضربدر یا دو ایکس؟
baraye ostade aziz!! vaghean motaasefam!!