برای بیچام موزار «قلب موسیقی اروپا» به شمار می رفت و بنابراین برای آهنگ های موزار احترام بیشتری قائل بود تا اکثر آهنگ سازان دیگر. او رکوئیم ناتمام را ویرایش کرد و دست کم دو اپرای بزرگ را ترجمه کرد و بدین ترتیب مخاطبان کاونت گاردن را با Cosi fan Tutti، The Impressario و Abduction from Sergalio آشنا کرد.
او مرتبا فلوت سحرآمیز، دون جیووانی و عروسی فیگارو را برنامه ریزی و در برنامه های اجرا قرار می داد. از نظر او بهترین کنسرتوهای پیانو «زیباترین ساخته های دنیا در نوع خودشان بودند» و دفعات زیادی آن ها را با بتی هامبی بیچام و دیگران نواخت. بیچام به خاطر آثار مربوط به باخ شناخته شده نبود اما [قطعات] باخ را (که خودش تنظیم کرده بود) برای اولین اجرایش در اپرای متروپولیتن انتخاب کرد و کنسرتو سوم براندنبورگ را در یکی از کنسرت های بزرگداشت فورت وانگلر رهبری کرد (که مجله تایمز آن را اینگونه توصیف کرد: «یک تقلید مضحک، و لو از نوع نشاط آورش»).
بیچام نسبت به بتهوون احساس دوگانه ای داشت. او معمولا نظرات گستاخانه درباره موسیقی بتهوون می داد. اما از طرف دیگر تمام سمفونی های بتهوون را رهبری کرد و سمفونی های شماره ۲، ۳، ۴، ۶، ۷ و ۸ را در استودیو و Missa Solemnis را به صورت زنده ضبط کرد. همراهی در ضبط کنسرتو چهارم پیانو (با آرتور روبینشتاین و ارکستر سمفونیک سلطنتی) برایش مایه افتخار بود اما تا جایی که امکان داشت از Emperor دوری می جست.
بیچام در برابر موسیقی برامس کاملا التقاطی عمل می کرد. او پس از ۱۹۰۹ هیچ گاه در خاطراتش اشاره ای به اجرای برامس ننموده است و هرگز سمفونی چهارم او را رهبری نکرد، سمفونی نخست را به ندرت رهبری کرد، سمفونی سوم را هر از گاهی اجرا می کرد و متخصص سمفونی دوم بود.
علیرغم اینکه بیچام مدام واگنر را به خاطر طولانی و تکراری بودن آثارش سرزنش می کرد، اما در عین حال یکی از طرفداران پروپا قرصش بود: «دو ساعت است داریم تمرین می کنیم اما همچنان داریم همان آهنگ لعنتی را می زنیم». بیچام تمام آثار رایجِ واگنر را رهبری کرده است به جز Parsifal که آن را نیز در کاونت گاردن به اجرا گذاشت اما هیچ گاه آن را در جایگاه ارکستر با حضور خودش اجرا نکرد. از نظر منتقد موسیقی تایمز: «Lohengrin بیچام از لحاظ غنایی تقریبا ایتالیایی است؛ اجرای Ring او نسبت به اجرای برونو والتر با فورت ونگلر کمتر حماسی بود، اما دلنشین بود».
از نظر ریچارد استرائوس بیچام یک قهرمان همیشگی بود که Elektra،Salome، Der Rosenkavalier و اپراهای دیگری را در انگلیس معرفی کرده و Ein Heldenlebe را از سال ۱۹۱۰ تا آخرین سال زندگیش نواخته بود: آخرین ضبط او از این اثر بلافاصله پس از مرگش روانه بازار شد.
موسیقی Don Quixote،Till Eulenspiegel، the Bourgeois Gentilhomme و Don Juan نیز بخشی از رپرتوار او بودند، اما این رپرتوار Also Sprach Zarathustra یا Tod und Verklarung را در بر نمی گرفت. استرائوس اولین و آخرین صفحه های دست نوشته اپرای الکترا را قاب کرده و به «دوست بسیار محترم … و رهبر سرشناس آثار» خود تقدیم نموده بود.
از بین آهنگ سازان قرن بیستم، برلیوز یکی از آهنگ سازان برجسته رپرتوار بیچام در طول حرفه اش بود و در مقطعی که برلیوز کمتر شناخته شده بود و آثارش کمتر اجرا می شد بیچام اکثر آن ها را اجرا و بسیاری را نیز ضبط کرد. بیچام، به همراه سر کالین دیویس (Sir Colin Davis)، به عنوان یکی از دو «منتقد برجسته و مدرن» آثار برلیوز شناخته شده است.
۱ نظر