تا اینجا نمونهی ایرانی و غیر ایرانی هر دو یک نیازمندی اولیه دارند؛ آشنایی با پایههای نظریهی موسیقی، اما یک تفاوت عمده کار مولف ما را سختتر کرده است؛ میزان سواد موسیقایی عمومی. وقتی موضوع کارمان موسیقی کلاسیک غربی است از جغرافیایی صحبت میکنیم که به احتمال زیاد مردم در مدرسه اندکی موسیقی میآموزند و این یعنی دستکم با نت خوانی و بعضی اصول اولیهی دیگر آشنا هستند.
اما میدانیم که در ایران چنین نیست و حتا امروز با وجود فراگیری نسبی آموزشهای غیر رسمی موسیقی به سختی میتوان از یک سواد عمومی موسیقایی سخن به میان آورد.
همین امر نویسندهی چنین مجموعهای را واداشته است که عطای استفاده از نتنوشتهها را به لقایش ببخشد و هوشمندانه از ابزارهای دیگری استفاده کند که بعدا خواهیم دید.
برای کامل کردن طرح تکوینی دستگاه یا به بیان بهتر شکل دادن به سلسله مراتبی که دستگاهها را شکل میدهد او از تک صدا آغاز میکند و تا کوچکترین سلولهای انتزاعی (سه نغمهایها) راه میپیماید و موضوع را بسط میدهد تا ساختارهای بزرگتر چهار و پنج نغمهای را هم در برگیرد. در همهی این مراحل نیز با نمونههای صوتی، اعم از بازیهای مثالی با ساز یا مصداقهای حقیقی موسیقی ایرانی به شکلگیری مفهوم مورد نظر در ذهن مخاطب خود یاری میرساند و سعی میکند آرام آرام نشان دهد چطور لباسی از جنس مادهی موسیقایی موجود در گوشهها بر تن چنین استخوانبندیهایی پوشانده شده است.
درست از همین جا به بعد، اگر نیک بنگریم، نظریهی موسیقی مورد قبول مولف آشکار میشود. آنچه در کتاب «نگرشی نو به تئوری موسیقی ایران» داریوش طلایی آمده (دانگها) با گسترش دایرهی ساختارهای انتزاعی به سه و پنج نغمهایها دستاویز او قرار میگیرد هر چند اینجا هم ویژگی کتاب در رعایت جانب احتیاط است و نمودن دیگر پنداشتهای ممکن به خواننده.
این نکتهی بسیار با اهمیتی است که حتا اگر به دلایل نظری با این یا آن صورتبندی موافق نباشیم از اشارهی به آن خودداری نکنیم تا مخاطب از امکان آگاهی از دیگر نظرات محروم نشود. دلیل این که چنین انتخابی صورت گرفته البته کمتر در متن کتاب مورد بررسی قرار میگیرد فراموش نکنیم که اینها بحثهایی بسیار پیچیده و فنی هستند و ممکن است که حوصلهی مخاطب اصلی این کتاب را سر ببرند.
افزون بر نظریهی موسیقی و یکی دو بنیان موسیقیشناسانه که بعد به آن خواهیم پرداخت، مجموعه نظری هم به زیباشناسی موسیقی ما دارد و این توجه را به مناسبتهای مختلف اعلام میکند.
زیباشناسیای که در متن کتاب مورد اشارههای عموما سربسته قرار گرفته از مقولات مربوط به مطبوعیت صداها گرفته تا منطق همنشینی واحدهای درونی دستگاهها (که میتوان آن را بروز نوعی نگاه خودآگاه به مسالهی هنجار پیوستگی در زیباشناسی دانست) و نیز تا عصارهی عاطفی هر یک از دستگاهها و اشاره به امکانات تداعیگرانهی آنها (شاید به عنوان گشایشی در مقولهی استاندارد بیانگری) را در بر میگیرد.
۱ نظر