آنچه که به نام اصلاح موسیقی، از دی ماه ۱۳۳۳ آغاز و در مرداد ۱۳۳۴ بدون ثمر خاتمه یافت، از دردهایی بودند که او میخواست بعدها در سومین جلد اثرش شرح دهد، گرچه مشتی بود نمونه خروار؛ ولی اجل مهلتش نداد.
بنا بر آنچه از خالقی باقی مانده، چنین به نظر میرسد که این هنرمند بی تظاهر جزا نادر انسانهایی بود که از خود محوری فاصله گرفته و به هنر بمعنای اصیل و اتیمولوژی لغت در سانسکریت یعنی نیکمردی معتقد و وفادار بود. (هو=نیک، نره= مردی؛ هونره= نیک مردی)
مسلم است که چنین انسانی در فضای مسموم و آلوده محیطی که در آن هر کس سنگ خود را به سینه میزند و محور امور بر نامرادی و ریا میچرخد، چون شمع میسوزد. شاید در پشت این واقعیت حکمتی نهفته باشد که پایانبخش شعر آخرین اثر او، زبان حال او در آخرین ایام باشد: به اقبال شرر نازم که دارد عمر کوتاهی.
در این آخرین دوره خلاقیت هنری، آثار در هاله ای از رمز و راز پیچیده شده و بر خلاف دو دوره قبل، عموما” نگرشی رو به درون دارند. گوئی مخاطب این آثار شنوندگان نیستند، بلکه اثر نوعی “مونولوگ” یا گفتگوی با خود است. “خاموش” اوج پختگی فکری و قله خلاقیت او اما بهمین میزان اثری شخصی است و درد نهان در آن فقط تجربه فردی.
علاوه بر آن، در این دوره در همه جنبه ها تغییراتی روشن محسوس است. نرمخویی و ملایمت آثار و تنظیم های پیشین به مرور و با طی شدن عمر به نوعی شتاب در اجرای کل اثر و به تسریع در ارائه ملودیها و به قویتر شدن ضربات سازهای کوبه ای می انجامد و جالب آنکه نه تنها از زیبایی اثر نمیکاهد بلکه بر شکوه و عظمت آن می افزاید و نهایتا تاثیری شگرف بر شنونده باقی میگذارد که ماندنی و عمیق است.
آخرین اجرای آهنگ “آذربایجان” (گلهای رنگارنگ برنامه شماره ۲۵۶) و “شب هجران” (گلهای رنگارنگ برنامه شماره ۲۲۸ و ۲۲۸ب) و مقایسه آنها با اجراهای قبلی( “آذربایجان” : گلهای رنگارنگ شماره های ۱۷۱، ۲۱۹ و ۲۱۹ ب؛ “شب هجران” : برنامه موسیقی ایرانی) شاهدانی هستند گویا بر این مدعا. تحولات روحی آهنگساز و انعکاس آنها را در آثار خود او و در ارکستراسیون و تنظیم آثار دیگران، میتوان به این طریق دنبال کرد.
گویی آتشفشانی سربلند، اما سرد و خاموش، عمری را با طبیعت همجوار خویش در همنوایی زیسته، اما به مرور ایام طاقت از کف میدهد و دیگر نمیتواند جوش و خروش درون خویش را پنهان سازد. هنرمند در این مرحله از سیر و سلوک روحی، به آن رند عافیت سوزی میماند که دیگر سردی مرگان متحرک اطراف خویش را بر نمیتابد و فوران شور و هیجان روحی خویش را فدای مصلحت جویی نمیسازد.
در بررسی همه جانبه و مقایسه ای جامع که همه آثار شناخته شده او را در برمیگیرد، میتوان عوامل شاخص هر یک از سه دوره فوق را بازیافت و هر اثری را در جایگاه حقیقی خویش قرار داد. ثمره چنین تقسیم بندی درک و ارزیابی هر اثر، با توجه به پس زمینه ها و شرائط خلق آن است. چنین نگرشی در مغرب زمین، در مورد هنرمندانی که زندگی و هنرشان با هم عجین و با یکدیگر پیوندی ناگسستنی داشته اند امری رایج است.
تردیدی نیست که سمفونی دنیای نو دورژاک و یا آثار گوستاو مالر را زمانی میتوان بهتر درک کرد که به انگیزه ها و زمینه ساختن آنها تا حدودی آگاهی داشته باشیم. چرا خالقی از آنهمه غزلیات معروف حافظ، “می ناب” را برگزیده و چگونه به آن شعر شهریار توجه یافت. آیا همه اینها تصادف بود یا انتخابی هوشمندانه؟ اما این مقوله مجالی دیگر میطلبد.
تردیدی نیست که ارزیابی آثار هنری طراز اولی از این دست نه در توان و نه در صلاحیت هر فردی است. اصولا نمیتوان انتظار داشت که همگان فراغت و علاقمندی لازم را برای پرداختن به چنین اموری داشته باشند و یا هر کسی از دانش زیبایی شناسی کافی و از شم و بینش هنری لازم برای درک ظرافتهای این آثار برخوردار باشد. علیرغم توجه به این امور امید بر آنست که آنچه در این وجیزه در مورد تفسیر آثار و تنظیم های خالقی، آمده است، تنها تفسیر به رای نباشد، بلکه تا حدی هم تفسیر به حق.
اما چنین گامی، اگر اصولا میسر باشد مستلزم سالیان دراز مراوده روحی با آهنگساز و همزیستی طویل المدت با آثار اوست. توجه به تاثیرات خود خالقی از آثار دیگران، که خوشبختانه در آثار قلمی او به دفعات تشریح شده، میتواند در تفسیر پدیدار شناسانه آثار او راهگشا باشد و نقشی موثر ایفا نماید. در صفحات ۱۲۹ تا ۱۳۲ از جلد دوم کتاب سرگذشت موسیقی ایران، چاپ ششم، ۱۳۷۶، تفسیری از آهنگ “ناامید” استاد وزیری آمده است، که تنها یک مثال نیست. استنباط عمومی خالقی را از انچه که در بطن نغمات یک آهنگ پنهان است، در این تحلیل میتوان دید.
سبک خالقی در بررسی آثار موسیقائی، در این صفحات بوضوح نشان داده شده و همین روش در مورد همه آهنگها دنبال شده است. استنباط خالقی و نحوه تفسیر او از آثار دیگران و به ویژه استاد وزیری، بی تردید در ساخته های خود او تاثیر بنیادین داشته و میتواند مبنایی مطمئن برای درک جنبه های ناشناخته آثار او باشد.
چنین تعبیرهایی علاوه بر نمونه فوق در نوشته های او کم نیستند و از دانش وسیع و ذوق سلیم وی حکایت میکنند. برخی از این تفسیرها کوتاه بوده و عمدتا به جنبه های علمی، چون وزن و پرده ها محدود شده اند، مانند آهنگهای “گوشه نشین” و “سوز من”؛ در اینجا چنین تفسیرهایی منظور نظر نیستند. اما در مواردی دیگر خالقی در همداستانی با شاعر و آهنگساز تا بدانجا پیش میرود که در تشریح او، رازهای نهفته در آهنگ و ناگفته در شعر عیان میگردند. نمونه بارز این نوع، “دلتنگ” است.
در این نوشته سعی بر آن بوده که با وفاداری به روشهای بالا و به همان سیاق، آثار آهنگین خالقی تفسیر شوند. چنین تعبیری بیشتر از منظر و دیدگاه خود آهنگساز صورت میگیرد و روشی است که در غرب بوسیله شخصیتهایی چون تئودور آدورنو و سایر مفسران بزرگ موسیقی در طول سالیان دراز نضج و کمال یافته است.
آنچه در این مختصر آمده است، تنها طرحی است اولیه برای پی افکندن بنایی برای گردآوری و تحلیل آثار خالقی، آنگونه که شایسته شان و منزلت این هنرمند گرانقدر عصر ما و درخور اثار بی بدیل اوست. جای هیچ تردیدی نیست که این بنا روزی بپا خواهد شد و در ساختار متقن و منسجم آن، کمبودها و خطا های نه چندان اندک متن حاضر نیز، رفع خواهند شد.
سلام. اسم روح الله خالقی می آید ادم بدنش می لرزد. آقا دنبال لیست نگردید من تمامی آثار این بنده خدا را پیدا کردم. عجب عالی است
از دخترش گلنوش بنویسید من عاشق گلنوش هستم. عاشق . می ناب
salam be tamame doost daran moosigiye irani
vagean esme ostad khaleghi e miyad adam tanesh milaraze
doorood be ravane pake ostad.
farid jan shoma hameye asarhaye ostado darin?
?
masaln sazo sokhano roo cd darin?
mamnoon misham age javabo baram mail bezani mersii
خیلی جالب است از شما هم به خاطر خدمت به موسیقی اصیل ایران نهایت تشکر را دارم.
همیشه سربلند وموفق باشید.
سلام
من دنبال نتهای قدیمی ایرانی برای ویولن هستم ولی توی اینترنت پیدا نکردم
شما می تونید به من کمک کنید یا اگه سایتی می شناسید که نتهای قدیمی و جدید داشته باشه معرفی کنید؟
ممنون
خالقی بی نظیر است.اهنگ های او از نظر دشواری ساخت و تجزیه و تحلیل هم بی مانند است مانند می ناب