تحلیلی بر رابطه ی میان موسیقی و مضمون شعری «چنگ رودکی»
قطعه ی «چنگ رودکی» را بی تردید می توان یکی از درخشان ترین قطعات تاریخ موسیقی ایرانی قلمداد کرد. «چنگ رودکی»، به آهنگسازی روح اله خالقی، توسط ارکستر گلها و آواز مرضیه و بنان اجرا شده است. قطعه، بر اساس معروف ترین غزل «رودکی»، با مطلع «بوی جوی مولیان آید همی…» نوشته شده و یکی از نمونه های معدود و البته مثال زدنی بیان روایی در موسیقی دستگاهی ایرانی ست.
آنچه در نوشته ی حاضر مد نظر است، ارائه ی تفسیری است از نحوه ی نمود یافتنِ بیان توصیفی در این اثر. در این راه، تلاش خواهد شد که تا حدّ ممکن، تفاسیر ِ ارائه شده، بر اساس واقعیّات عینی و موسیقایی ِموجود در قطعه باشد.
هر چند، بدیهی ست که به علت ذات محتوا گریز و غیربازنمایانه ی موسیقی (دست کم در مورد واقعیّات بیرونی ِ غیر شنیداری)، ممکن است برخی از توصیفات به تفسیرهای شخصی نزدیک تر شود.
ضمناَ، نیازی به توضیح نیست که عامدانه بودن یا نبودن استفاده از برخی تمهیدات اشاره شده در نوشتار از سوی آهنگساز، چندان اهمیّتی ندارد. تفسیر حاضر با کمک نسخه ی خلاصه شده ی پارتیتور اثر، که در کتاب «آهنگها و ترانه های جاودانه» منتشر شده، انجام شده است و بی شک اگر امکان دسترسی به پارتیتور کامل اثر وجود داشت، نگاشتن تحلیل و تفسیری دقیق تر میّسرتر می نمود.
«چنگ رودکی» در اصفهان سل نگاشته شده و توسط ارکستری مجلسی اجرا گشته است. این تصنیف، جزیی از برنامه ی ۲۵۴ گلهاست. خوانندگان این برنامه، «بنان» و «مرضیه» هستند و ساز و آواز نیز در تناسب با شعر تصنیف، بر روی غزلی از حافظ با مطلع «سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی» اجرا شده است.
با مطالعه ی برخی نوشته های «روح الله خالقی» – به خصوص «سرگذشت موسیقی ایرانی» – می توان به علاقه ی این آهنگساز و استادش به بیان روایی در موسیقی پی برد؛ که بی تردید این نوع نگاه بی تاثیر از برخی آثار توصیفی و برنامه ای موسیقی کلاسیک غربی نبوده است. به همین دلیل، دور از ذهن نیست که بپنداریم وی در خلق «چنگ رودکی» نیز طرحی روایی را در ذهن می پرورانده است.
قطعه، با اورتوری با وزن ۴/۲ آغاز می شود؛ آغازی که از همان ابتدا پر غریو است و تحرک. انتخاب این وزن در آغاز، انتخابی ست آگاهانه و موکد بر «حرکت»، که میل به آن، مفهومی به نام «بی قراری» را تعریف می کند. غزل رودکی شرح این بی قراری از سوی اهل بخارا، و تلاش برای ایجاد همان حس بی قراری در «میر» است: «بوی جوی مولیان آید همی/ یاد یار مهربان آید همی- ریگ آموی و درشتی های او/ زیر پایم پرنیان آید همی- ای بخارا شاد باش و شاد زی/ میر زی تو شادمان آید همی…». اکثر موتیف های آغازین اورتور، که کلّ اورتور– با تغییراتی بسیار اندک از لحاظ ریتمیک- متشکل از آنهاست، دارای گستره ای به اندازه ی یک چهارم درست هستند.
تاکید بر دو نت آغازین و انتهایی دانگ ر-سل، و اشاره نکردن به می کرن در این موتیف ها، تکنیکی ست برای تعدیل اندوه ذاتی آواز بیات اصفهان: این موتیف ها در عین این که در «اصفهان» هستند، به علت حذف می کرن از روند ملودیک، اندک شباهتی نیز به فواصل «ماهور سل» پیدا می کنند (چنین برخوردی با فواصل اصفهان در آثار متاخرتر، در قطعه ی «به جان تو» اثر علی قمصری نیز انجام شده است). این ترکیب غریب غم و سرخوشی، تاکید دوباره ای است بر «بی قراری»: امید و اشتیاق ِ رسیدن به آنچه مطلوب است، و اندوه همزمان ِ در دسترس ناپذیر بودن آن.
۱ نظر