آنچه را که امروزه در اسناد و پژوهشهای تاریخی مشاهده میکنیم بیانگر اشاراتی است که چگونگی تجسم و اندیشههایهای مرتبط با هنر را در واپسین گامهای عصر رنسانس مکاشفه میکند. دورانی که با ضرب آهنگی آرام به سمت و سویی سرنوشت ساز پیوست.
به نظر میرسد در این زمان عرصههای بسیاری در ماهیت اندیشه، چگونگی و ابراز آن با شیوههای متعدد توسعه و گسترش یافت. این حرکت و جوشش فزاینده در متن زیستگاه انسان دوره رنسانس چگونه توانست در هر مجال، سرانجام سبب ساز رخدادی دیگر شده و شرایط را برای آغاز رویدادی تازه تر مهیا سازد؟ گمان میرود که این تکاپو و مجاورتِ دستاوردهایِ مختلف و متنوع، خود عاملی دیگر در ماندگاری این دست آثار شد و به نوعی میتوان آن را در ارتباط یا علت کیفیت آثار آن دوره دانست.
این نکته با نگاهی دوباره و تکراری دقیقتر در بررسی آنچه به جا مانده است، پرسشهای متعددی را پیرامون این مهم مطرح میکند که چگونه مسیر یک تجسم تا ارائه آن با وجود تمام محدودیتهای موجود امکانپذیر شده است؟ چنانکه اکنون بعد از عبور پنج قرن همچنان تصور و اجرای آن برای انسان امروز چندان ملموس نیست. آنچه را که از آثار هنری به جا مانده میتوانیم درک کنیم، دریافتی است هم زمان از موضوعاتِ مختلف که سلسله وار و در امتداد هم، محتوای چند بعدیِ ذهنِ هنرمند را به تصویر میکشد.
آیا این موضوع یک واقعه ساده بوده است؟ آیا هنرمندان و صنعتگران عصر رنسانس به این ویژگی ها تسلط و اشراف داشتند؟ و یا اینکه کیفیت مورد نظر ویژگی و خاصیت هنرمندانِ آن عصر بوده و این اساس و شالوده و ماهیت وجودی آنهاست که میتواند برگرفته از آرزومندی توام با عملگرایی و نگاه آنها به جاودانگی باشد؟
البته ما میتوانیم به آثار دیگری نیز اشاره نماییم که در درجات دیگری از کیفیت هستند اما و شاید نکته قابل توجه و حائز اهمیت پویایی و حرکت بیپایان در این مجموعه آثار است.
آری این دوران میتواند به حضور و طلوع شخصیتهای برجستهایی گواهی دهد که همچنان بر گستره تاریخ علم و هنر میدرخشند. بزرگانی همچون: داوینچی، میکل آنژ، کوپرنیک، رافائل، تیسین، گالیله و بسیاری دیگر که در علوم، هنر و فلسفه معیاری قدرتمند برای تبیین آینده شدند.
این نکته نیز بسیار حائز اهمیت است که دستاوردهای فرزانگان پیش از رنسانس در چگونگی این دوره تاثیر بسزایی را داشته است، آنچهرا که از قرنهای نخستین تا سده ۱۴ میلادی چونان میراثی گرانسنگ به آیندگان سپرده شد.
برای درک واضحتر این مهم میتوان به دانشمندان و هنرمندان قرون نهم تا چهاردهم در مشرق زمین اشاره مختصری نمود. بزرگانی همه چیزدان همچون: خوارزمی، کندی، بوعلی سینا، ابن هیثم، فخر رازی، خیام، بیرونی، طوسی و بسیاری دیگر… که آثارشان بر همگان واضح و آشکار است.
از این روی رنسانس به عنوان دوره ای سرشار از تحولات در فاصلهایی نه چندان دور از اکنون، زمینهساز آفرینش دستاوردهای مهمی شد که میتوان درمیان سایرین به هنر ساختِ ویولن به عنوان نقطه عطفی در هنر موسیقی اشاره نمود.
ویولن با محوریت هنر ساخت و مهندسی پایدار آن با زیباییشناسیِ منحصر بفرد خود و همچنین این ساز با در نظر گرفتن ویژگیها، تواناییها و وسعت ایجاد و بیان اصوات در جایگاه اجرای آثار موسیقایی با شیوه نواخت کششی از طریق حرکتهای متعدد و متنوع کمان (آرشه) بر روی سیم ها…
۱ نظر