پس از انتصاب فرهاد مشکات به سمت رهبری ارکستر در سال ۱۳۵۱، تغییر و تحولاتی چند در سطوح مختلف مدیریتی و اجرایی ارکستر سمفونیک تهران صورت پذیرفت. فرهاد مشکات، در آمریکا به تحصیل هم زمان در رشته های موسیقی و اقتصاد پرداخته بود و پس از مراجعت به کشور، اندیشه بین المللی کردن ارکستر سمفونیک تهران را در سر می پروراند. از این رو، شاخصه های اساسی مدیریت ارکستر جهتی دیگر یافتند و برای آغاز برنامه ها، استخدام نوازندگان چیره دست و ماهر ارکسترهای خارجی در دستور کار ارکستر قرار گرفت.
اندکی بعد، ارکستر اپرای تهران نیز به رهبری لوریس چکناواریان، موجودیت خود را در صحنه ی موسیقی کشور اعلام کرد و جالب این که بیش از هشتاد درصد نوازندگان این ارکستر را نیز نوازندگان خارجی تشکیل می دادند که بیشتر از کشورهای بلوک شرق به ایران مهاجرت کرده بودند.
بر پایه چنین تفکری بود که جریان تصفیه نوازندگان ایرانی از ارکستر سمفونیک تهران به راه افتاد و بیشتر نوازندگان زبردست ایرانی هم، نقش های کلیدی ارکستر را در اختیار نداشتند.
البته در این دوره، برای نخستین بار، برجسته ترین سولیست های اروپایی برای همکاری با ارکستر به تهران سفر کرده و کنسرت هایی را باکیفیت بسیار مطلوبی اجرا می کردند.کیدون کرمر، آیزاک اشترن، یهودی منوهین، ریچی و … از نوازندگانی بودند که در این دوره با ارکستر سمفونیک تهران، همکاری داشتند. یک بار نیز، مشهور ترین رهبر ارکستر آن روزها در سراسر دنیا، هربرت فون کارایان، به همراه ارکستر فیلارمونیک برلین به تهران سفر کرد و کنسرتی را در تالار رودکی برگزار نمود.
در دوران تصدّی مشکات، بیشترین حجم اجراهای ارکستر سمفونیک در کنار قطعات اندک شمار آهنگسازان ایرانی، به آثار آهنگسازان غربی اختصاص می یافت و فقدان اتمسفر لازم برای رقابت میان نوازندگان ایرانی، انگیزه نوازندگان جوانی را که در هنرستان ها مشغول به تحصیل بودند، برای بهبود کیفیت و ارتقای سطح نوازندگی خود، روز به روز به طرز اسف انگیزی نزول می نمود.
هر چند که آهنگسازان ایرانی در آن سال ها آثار ژرف و پرمعنایی را برای ارکستر پدید آوردند، اما از سویی به دلیل اتکای بیش از پیش ارکستر به نوازندگان خارجی و جو حاکم بر آن و از سوی دیگر به سبب قلّت آن آثار و فقدان امکانات پیشرفته ضبط و انتشار موسیقی ارکسترال، بسیاری از آثار ارزنده، در سال های بعد به دست فراموشی سپرده شد و اکنون بعضاً پارتیتورهای برخی از این قطعات نیز در دسترس نمی باشد.
هنرستان های موسیقی نیز که پایه اساسی و بدنه نهایی ارکستر را در سال های مختلف آموزشی خود تشکیل می دهند، به همان دلایلی که ذکر آن ها در بالا رفت، از تغذیه شایسته و مناسب ارکستر فوق عاجز ماندند.
جای بسی تأسف است که بیشترین حجم سرمایه ای که برای موسیقی تخصیص داده شده بود، در راه تشریفات هنری و حاشیه های آن و دعوت از ارکستر های مطرح آن زمان با نیت پروپگاندای فرهنگی هزینه گردید و این برنامه ها و نیز برنامه های مشابه، برای برنامه ریزی های استراتژیک در جهت رشد و ترقی وضعیت آموزشی موسیقی در کشور و هرچه بیشتر حرفه ای شدن نوازندگان بومی محلّی از اعراب قائل نبودند و این عوامل دست در دست هم مقدمات فروپاشی آن عظمت نمایشی و ساختگی ارکستر سمفونیک بین المللی تهران را فراهم آوردند.
دیدگاه ها ۵