تعطیلی هنری تابستان پنجاه و پنج که به سر آمد، قطعی شد که اجرای سنفونی نهم، برای اولین بار در ایران، در برنامه فصل هنری بعد جا دارد. بعضی از جوانترها اجرای چند سال پیش این سنفونی به رهبری رهبری را اولین بار نوشتهاند و گفتهاند بارها. گناه ندارند. سنشان اقتضا نمیکند اجرای مشکوه را بدانند. اما این که خود صاحب مجلس هرگز تلاش نکرده در رفع این اشتباه، قدری حیرت آور است.
بالاخره چهارشنبه بیست و پنجم اسفند پنجاه و پنج از راه رسید. هشت شب. برای اکثر تالار روهای کلاسیک دوست، اولین بار بود دیدن و شنیدن زنده سنفونی نهم. از آن خاطرههای تمام عمری.
چهار سولیست طراز اول دنیای آن روز دعوت شده بودند برای این اجرا: کریستینا دویتکم سوپرانو، امی گرگور آلتو، آتنون دوریدر تنور، و گرد فلدهوف باس. گروه کر اپرای تهران هم به ارکستر سنفونیک تهران پیوست آن شب.
کریستینا دویتکم فصل بعد هم در برنامه شبی در وین حضور یافت، برنامهای از ارکستر سنفونیک تهران به رهبری جو وان دیدرن هلندی در اجرای موسیقی وینی.
اولین بار بود در ایران که وقتی نوبت به مارش رادتزکی رسید، رهبر رو به تماشاگران کرد و در کف زدن رهبریشان کرد. این هم گاهی به حساب چکناوریان گذاشته شده.
به برنامه برگردیم… باتون مشکوه که به نرمی به حرکت آمد، انتظار پایان یافت.
ترمولوی ویولنهای دوم و ویولنسلها با آرپژهای پایین رونده ویولن اول ها و ویولاها و کنترباسها موومان را باز کرد. دیگر فقط باید غرق میشدند حاضران در سالن در موسیقی زیبا با اجرایی خوب.
موومان تا انتها به خوبی پیش رفت. نفسهای گره شده رها شد. اسکرتزو ثانیهای بعد ادامه داد سنفونی را. مختصات زیادی برشمردهاند در تفاوتهای این سنفونی با آثار ماقبلش که آن را نقطه عطف میکند به قول ریاضی کاران. دو تا هم من اضافه کنم که جایی ندیدهام: اول، استفاده از تیمپانی سولو در موومان دوم سنفونی و دوم، هیچ توجه کردهاید که تا این جا اسمی از بتهوون نبردهام، ولی شما بیاشتباه و بیتردید، حتی از اولین سطر دانستید صحبت از چیست! سنفونی نهم با بتهوون جفت شده، نه با بروکنر مثلا. منحصر است به فرد این سنفونی، یونیک است به زبان فرنگیان.
باری، تم آداجیو موومان تغزلی سوم را آغاز کرد تا واریاسیونها آن را دنبال کنند. اگر انتظار کشنده برای رسیدن به فیناله شنونده را بیتاب و بیقرار نمیکرد، شاید زیباترین موومان آهسته بتهوون میشد این. قبل از شروع کرال، اورتور راست شدن مو بر دستهای حاضران در اجرای زنده این سنفونی آنجاست که موومان سوم تمام میشود و ناگهان خوانندگان با یک حرکت از صندلی برمیخیزند. تصورش ممکن نیست اگر ندیده باشید.
سرانجام فیناله با آتشبازی تمام ارکستر باز میشود. سه موومان قبلی در چند ثانیه یادآوری میشوند. ملودی اصلی منظومه شادی بین زهیها میچرخد و بعد با تمام ارکستر دنبال میشود. تا باس باریتون فریاد برآورد دوستان این آهنگها را رها کنید. در نهایت شادی است که حاکم میشود، دختر محبوب الیزه. کسی بوده یا هست که در اوج ناکامی و در ناشنوایی مطلق بتواند چنین به شادی بخواند انسان را؟
فرهاد مشکوه عالی بود، در تکنیکهای رهبری، در ژستهای رهبری، در فهم موسیقی، در مدیریت و در روابط انسانی. در تکنیک کافی است نگاه شود به تحصیلاتش در ایتالیا، مسابقاتی که فتح کرده و این که برنستین (یا برنشتاین) یک سال به دستیاری پذیرفتش در نیویورک. شاید ژستهای قشنگش هم—که به اندازه تکنیک مهم است در بصر بیننده— از همان نیویورک سوغات آورده باشد.
دو رهبر بزرگ قرن قبل را مقایسه کنید: کارایان و برنستین، هر دو سوپر استار از نظر صدا، ولی اولی کسل کننده و دومی خوش ژست. در مدیری هم تنها کسی بود که توانست ارکستر سنفونیک تهران را هویت دهد و سالها با آن نظم شگفتانگیز هدایت کند. بسیار نوشتهاند در تاریخ مختصر ارکستر، تکرار نمیکنم.
کریستینا دویتکم
این اولین برنامه ارکستر سنفونیک تهران بود که بلیتهایش در دقیقههای اول فروش تمام شد. در برنامه بالهای چند شب پیش از شب موعود، مشکوه را در آنتراکت در میان حاضران دیدم.
داستانم را برایش گفتم که از ماهها قبل خودم را برای این برنامه آماده کرده بودم با پارتیتور سنفونی که خواهرم از لندن برایم فرستاده بود. با مهر تمام صحبتم را شنید و تلفن دفترش را داد، قول داد هر طور شده برایم بلیتی تهیه کند. محبتهای انسانها فراموش شدنی نیست.
مرجع: حافظه! این متن، مثل سایر قسمتهای این نوشته، برای کار تحقیقاتی مناسب نیست. فقط بخوانید لطفا، اگر مایلید.
عالی بود.ادامه بدین.لطفاً
آخه…ولی الان اصلا خوب نیست. تنها ارکستری که صداش خوبه زهی پارسیانه.بقیه صداها کثیفن.
خوندن این دست نوشته ها فقط باعث میشه افسوس بخوریم که چی بودیم . کارمون به جایی رسیده که باید برای یک جشنواره ” موسیقی مقاومت ! ” ذوق کنیم که میتونیم برای اولین اجرای یک ارکستر رو از نزدیک ببینیم !
فوق العاده عالی بود! دستتون درد نکنه. خیلی ممنون که این خاطرات زیبا، ارزشمند و فراموش نشدنی رو به بهترین شکل ممکن بیان می کنین. سلامت و پاینده باشید.
خوش به حالتون که تو حافظتون از این خاطرات پیدا میشه. ممنونم بابت مقالتون
محبتهای انسانها فراموش شدنی نیست.
che quotation e ghashangi…
تا حالا اسم فرهاد مشکوه را نشنیده بودم.
گوگل کردم.
جالب بود.
خاطرات شیرینی داشتید 🙂
Thank You