اغلب اینگونه نیست که یک نوازنده جدی به استودیو ضبط برود تا آهنگ های درخواست شده را بنوازد اما هرچه موسیقی کلاسیک بیشتر به مسابقه تلویزیونی The X Factor راه می یابد اگر از پائول پاتز صرفنظر کنیم، می بینیم که نوع رابطه نیکولا بنِدِتیِ با مخاطب متفاوت است. او پس از چندین سال کار حرفه ای که در ۱۷ سالگی و با پیروزی مشهورش در مسابقه نوازنده جوان سال بی بی سی آغاز شد، اکنون در ۲۳ سالگی یک سی دی روانه بازار کرده که فاقد برنامه یا نگرش خاصیست. در این سی دی هیچ اثر جدیدی معرفی نشده، یا اینکه هیچ بازنوازی از یک اثر خاک خورده از آرشیو های قدیمی ارائه نشده؛ بلکه بندتی دو کنسرتو بسیار معروف رپرتوار را ضبط کرده است.
بندتی می گوید «بسیاری از مخاطبانی که پس از کنسرت ها با آن ها صحبت می کنم از من می پرسند که کنسرتوهای بزرگ رمانتیک را کی ضبط می کنم؟ وقتی به سی دی های دیگر دقت می کنیم می بینیم که کوپلینگ بسیاری از کنسرتو ها به طرز شگفت آوری غیر قابل تصورند. اما چایکوفسکی و باخ را زیاد اجرا کرده ام، پس با خودم فکر کردم که چرا نه؟ من هیچ وقت یکی سی دی ساده قابل پیش بینی را ارائه نکرده بودم».
کار ضبط با یاکوب هروسا (Jakub Hrusa) و ارکستر فیلارمونیک چک نقطه مهمی را در پیشرفت بندتی رقم می زند. او که جوان با استعدادی است، از امتیاز حضور در تلویزیون بهره برده است. پس از آن یک قرارداد شش آلبومه با دویچه گرامافون (Deuche Grammaphon) بعلاوه یک سری کنسرت های طاقت فرسا و معروفیت بین المللی در انتظار او بودند. این تمام چیزهایی بود که یک ویولونیست جوان آرزویش را دارد. اما یک جای کار اشکال داشت.
بنابراین این فعالیت ها با تصمیم بندتی برای آموختن رپرتوار جدید و شاگردی نزد دو استاد جدیدش که هر دو اهل اروپای شرقی و ساکن وین بودند متوقف شد. این تغییر، همانطور که از یک ستاره آینده دنیای ویولون انتظار می رود، به سر پیچی از مربیانش منجر شد.
بندتی یک سال پیش گفت «من به حرف کسانی که می گویند “باید کارت را اینگونه پیش ببری وگرنه از قافله عقب می افتی” و از این مزخرفات گوش نمی دهم. من فقط از خودم پیروی می کنم و همیشه درباره توانایی های خودم روراست هستم. برای من پیشرفتم به عنوان یک نوازنده از پیشرفت کاریم مهم تر است و انجام دادنش زمانی که اطرافیانتان مدام در گوشتان می خوانند که چه فرصت هایی را می توانید از دست بدهید بسیار دشوار است. اما تفاوتی که در حس رضایت من ایجاد می شود باور نکردنی است. پس من این شیوه را ادامه می دهم».
اکنون پس از یک سال (۵ نوامبر ۲۰۱۰)، بندتی معتقد است که این حرف او به این معنی نیست که نباید کار را ادامه داد. «به خاطر نحوه شروع ویولون نوازی من و اینکه باید در ده سالگی بسیاری از مسائل تکنیکی را تغییر می دادم و از همان ابتدا نیز تجهیزات ویولونی کاملی نداشتم، باید پیوسته تکنیک و نحوه نواختنم را کنترل کنم و تا پایان عمرم نیز با این مسئله مواجه خواهم بود! بعضی موارد هستند که اگر تا یازده سالگی انجامشان ندهید باید همیشه کنترلشان کنید که عادلانه است و مشکلی نیست. اما به این معناست که گاهی من در شرایط ایده آلی قرار می گیرم و هنوز چیزی فیزیکی در درون من می تواند تغییر کند. گاهی نمی توانم پیش بینی کنم که زمانی که اضطراب، ناخواسته به عضلات من راه پیدا می کند چه حسی خواهم داشت اما این احساس آنقدر پنهانی است که به سختی می توان از شرش خلاص شد.»
«احتمالا فکر می کنید که به اندازه کافی زمان صرف کرده و تجربه اندوخته ام که بفهمم ریشه آن به کجا بر می گردد. من به طور روزانه آن قدر زمان صرف کرده ام تا این مشکل را حل کنم و به جرأت می گویم که در ۹۸ درصد موارد دقیقا می دانم که منشأ حسی که دارم چیست و باید برای برطرف کردن آن چه کاری انجام دهم. در حالت کلی از زمانی که به خودم فرصتی دادم تا کاری که فکر می کردم باید انجام دهم را انجام دادم، سطح نواختن و مهارتم بسیار پیشرفت کرده است. اما این جریان ادامه دارد».
۱ نظر