زهی ها دیگر نقش فضا سازی و زمینه سازی برای مضرابی ها را ایفا نمی کنند. جملاتی که برای آنها نوشته می شود دارای کاراکتر کششی است و این مساله ای است که در جای جای سیمرغ نمود می یابد. به همان اندازه که سازهای مضرابی تاثیر گذارند، کششی ها هم (گاه بیشتر) اهمیت پیدا می کنند. مضرابی ها و زهی – کششی ها یک ملودی را با هم نمی نوازند و شخصیت یافته اند و تصور این که هر یک از قسمت های موسیقی، توسط گروه دیگری از سازها نواخته شود غیر منطقی به نظر می رسد.
برای مثال، سوال و جواب های کششی ها (نی و گروه زهی ها) و مضرابی ها در نیمه ی دوم قطعه ی سوم (قسمتی پر احساس در اصفهان است) با کمک ارکستراسیون هوشمندانه ی متبسم و توجه خاص او به ویژگی های هر یک از این دو گروه است (در کنار سایر موارد مانند ملودی پردازی) که این بخش را چنین تاثیر گذار نموده است.
یکی از مواردی که “سیمرغ” و سازبندی اش را از سایر آنسامبل ها و ارکسترهای ایرانی (مانند گروه های خورشید و شهناز به سرپرستی مجید درخشانی) متمایز می کند، این نوع نگاه اصولی تر به مقوله ی ارکستراسیون در موسیقی ایرانی است.
بررسی اجمالی موسیقیایی “سیمرغ و زال”
بخش چهارم اثر سیمرغ، راوی پرورش زال به دست سیمرغ در کوه البرز است.
پس از مدولاسیونی که در قسمت قبل (سام و زال) به اصفهان صورت گرفته و فضا را برای شروع روایت غم انگیز “سیمرغ و زال” آماده کرده بود، این قطعه با الگویی ریتمیک که به عنوان مشخصه ی این بخش در جای جای آن ظاهر می گردد، آغاز می شود:
این الگوی ۱۲ ضربی که شاکله ی ریتمیک قطعه را تشکیل می دهد، کمابیش تا آخر قطعه تکرار میشود و شاید حتی کمی تداعی گر ادوار ایقاعی موسیقی قدیم ایرانی نیز هست. با پیوستگی دو نت آخر میزان به اولین نت میزان بعدی و ناپایداری محسوس ِ اصفهان که آخرین نت میزان روی آن نواخته می شود و در نت آغازین میزان بعدی حل می شود، حالتی از بی پایانی الگوی ریتمیک القا می شود و تشخیص مرز دقیق ابتدا و انتهای میزان برای شنونده کمی دشوار می گردد.
خواننده با این ابیات آغاز می کند: فرود آمد از ابر سیمرغ و چنگ / بزد برگرفتش بر آن گرم سنگ – ببردش دمان تا به البرز کوه / که بودش بدانجا کنام ِ گروه.
ملودی بر درجات دانگ دوم اصفهان بنا شده است و اصفهان در این محدوده دارای خصوصیات بسیار لطیفی است.
تکنیک تک خوان، در این مجموعه و به طور کلی در آثار اخیرش مثال زدنی است. شیوش و حالات آوازی او در هر اثر به فراخور درونمایه ی آن تغییر می یابد؛ مقایسه ای اجمالی بین همایون ِ شجریان ِ “نسیم وصل”، “آب نان آواز”، “اپرای مولوی”، “شوق نامه” و “سیمرغ” – حتی برای شنونده ی غیر متخصص – تفاوت شخصیت آوازی وی را در این آثار می نمایاند.
۱ نظر