گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

دربارۀ علی تجویدی؛ نغمۀ ریشه‌های سرو (۴)

علی تجویدی (۱۲۹۸– ۱۳۸۴)

به‌زعم نگارنده، تغییر ذائقۀ موسیقیدانان دورۀ پهلوی از تک‌نوازی و بدیهه‌سرایی به گروه‌نوازی و قطعه‌سازی، در جایگزینی ویولون به‌جای تار (به‌عنوان ساز اصلی موسیقی ایرانی) بی‌تأثیر نبوده است؛ و طرفه اینکه ساز تخصصی سردار تجدد موسیقی در ایران، علینقی‌خان وزیری، تار بود و ویولون نیز ساز دوم او محسوب می‌شد. (وزیری هم برای تار و هم برای ویولون دستورهای جداگانه نوشت و گرچه ویولون او را از معاصران کسی نشنیده است، توجه و اهمیت این ساز در ذهن استاد وزیری به‌عنوان رکن اصلی موسیقی ارکسترال آیندۀ ایران غیرقابل‌انکار می‌نماید).

میراث موسیقی دستگاهی ایران در عصر پهلوی، به شاگردان درویش‌خان (تار و سه‌تار) و شاگردان حسین‌خان اسماعیل‌زاده (کمانچه و ویولون) رسیده بود، از یک‌سو علی‌اکبر و عبدالحسین شهنازی، مرتضی نی داوود، موسی معروفی، ارسلان درگاهی و… و از سوی دیگر، رکن‌الدین مختاری، حسین یاحقی، رضا محجوبی و… ابوالحسن صبا که شاگرد نخبۀ هر دوی این استادان بود.

در مکتب نوگرای موسیقی وزیری هم که تار و ویولون به یک اندازه مطرح بود و حتی روح‌اللّه خالقی، فدایی و مرید استاد وزیری که سال‌های سال روزی هشت ساعت تمرین ویولون می‌کرد، به تار نیز آشنایی کامل داشت و تا آخر عمر در خلوت برای خود آن را می‌نواخت.

در واقع، موسیقی وزیری و شاگردانش برآیند دو گرایش اجرایی مبتنی بر استاکاتو (سازهای مضرابی) و لگاتو (سازهای کششی) بود و آهنگسازان برنامه «گل‌ها»، نظیر مرتضی محجوبی و علی تجویدی، فرزندان این عصر تحول و حاصل این برآیند هستند.

تجویدی ویولونیست، سه‌تار را از سال‌ها پیش به‌طورجدی تمرین می‌کرد و مرتضی محجوبی پیانیست، به نواختن ویولون آشنایی کافی داشت و هر کدام از آن‌ها انگار سعی می‌کرد کمبودهای یک ساز را در سازی دیگر جبران کند؛ بررسی این نکته در جریان کار نواسازی و قطعه‌نویسی موسیقی سال‌های ۱۳۵۰ ـ ۱۳۱۰ بسیار مهم است. به‌ویژه برای کارگروهی و ارکستر که بستر اجرای آهنگ‌های این بزرگان بود.

بعد از یک دورۀ کوتاه نزد نصرت‌اللّه سپهری (ویولونیست گمنام آن عصر)، تجویدی جوان به کلاس استاد حسین یاحقی رفت. شاگرد برگزیدۀ حسین‌خان اسماعیل‌زاده و مکتب‌دار او که کمانچه را کنار گذاشته و ویولون را برداشته بود. لحن شیرین و جمله‌بندی‌های دلنشین ساز یاحقی در نوازندگی و نماسازی شاگردش تأثیری پنهانی داشته و خود او هم آن را تصدیق می‌کند.

اما استاد حقیقی و اصل زندگی او، ابوالحسن صبا بود که در آن زمان، برآیند و حاصل تمام گرایش‌های مهم موسیقی آن عصر (مکتب درویش، مکتب حسین‌خان و مکتب وزیری) شناخته می‌شد و حرفش معیار و حجت بود. تجویدی جوان در آن روزگار، پدر از کف داده و با هیولای تنگدستی دست‌به‌گریبان بود و فقر، مانع نمی‌شد که روز و شبش را وقف عشق نکند. او پشت پنجرۀ کلاس استاد صبا «گوش می‌ایستاد» و موسیقی می‌شنید و درس می‌گرفت.

خبر به استاد بردند و استاد او را نزد خود خواند؛ دیدارهایی غیرمنتظره و سخت تکان‌دهنده که با خنده در آغاز و گریۀ شوق در انتها همراه بود: «وقتی‌که فلوتم را از ساق جورابم بیرون آوردم که بزنم استاد صبا شدیداً خنده‌شان گرفت و وقتی دیدند که به نت آشنا هستم و نواختن ویولون را هم تا حدی می‌دانم، قبول کردند در کلاسشان مرا پذیرفتند… روزی از روزها وقتی‌که فهمیدند من فرزند چه کسی هستم، مرا در آغوش گرفتند و گریان گفتند من در مدرسۀ کمال‌الملک شاگرد پدرت بودم… هیچ‌وقت آن روزها را فراموش نمی‌کنم.»

علیرضا میرعلینقی

علیرضا میرعلی نقی

علیرضا میرعلینقی متولد ۱۳۴۵ در تهران
روزنامه‌نگار، پژوهشگر موسیقی و منتقد هنری

۱ نظر

بیشتر بحث شده است