«۷ سال پیش، سال ۱۹۶۶، داشتم برای کتابم، “گوناگونی بی نهایت موسیقی” (infinite variety of music)، مقدمه می نوشتم؛ این دوران برای من دوران ضعیفی از لحاظ موسیقی در قرن ما بود، به واقع ضعیف ترین دورانی که در زندگی تجربه کردم.» برنشتاین با این مقدمه سخنرانی خود را در مورد موسیقی آوانگارد و سریال شروع می کند و به جایی می رسد که می گوید: «چند سال قبل در مقدمه ای نوشته بودم، من امروز موسیقی های پاپ و راک را بیشتر از موسیقی های استادان موسیقی آوانگارد می پسندم، هرچند امکان دارد چند سال دیگر از این گفته پشیمان شوم؛ ولی امروز وقتی می بینم آهنگسازان آوانگارد تغییر مسیر داده اند و باز به موسیقی تنال برگشته اند، می فهمم پیش بینی ام درست بوده و استادان این مکتب به مسدود بودن این راه با تغییر مسیرشان اعتراف کرده اند. یک نوع نئوکلاسیسیم روی داده که باعث بوجود آمدن هوایی تازه شده است. دلیل این اتفاق کشف دوباره تنالیته است (نقل به مضمون از سخنرانی لئوناردو برنشتاین در تاریخ ۱۹۷۳ در دانشگاه هاروارد با عنوان «شعر زمین»)
سالهای ۶۵ تا ۸۵ در تاریخ موسیقی جهان، دوره مشاهده بزرگترین تحولات در موسیقی کلاسیک بود؛ این تحولات که از گرایش های فلسفی بعد از جنگ جهانی دوم سرچشمه می گیرد، دنیای موسیقی کلاسیک را چنان دچار تحول کرد که این میزان از دگرگونی در هیچ دوره ای سابقه نداشت. نگاه جدید به زیبایی، به صدا، به فرم، به سازها و… آثاری را رقم زد که بخشی از مخاطبان موسیقی کلاسیک را به حیرت وا داشت. گرایش به موسیقی این دوره (که حدودا بیست سال در اوج بود) تا امروز هم کم و بیش از طرف بعضی از موسیقیدانان در جهان پیگیری می شود ولی پس از اینکه بسیاری از سرآمدان و بنیانگذاران این مکتب که به طور عام «آوانگارد» نامیده می شود، از ادامه این مسیر سر باز زدند، توجه به این مکتب کمتر و کمتر شد، تا جایی که امروز کمتر هنرمندی در این مکتب به فعالیت می پردازد و دستاوردهای آن بیشتر کاربردهای بینا رشته ای پیدا کرده است. (۱)
پندرسکی که یکی از مکتب داران آوانگارد در دهه ۵۰ و ۶۰ بود شاید اولین کسی بود که به مسدود بودن این راه اعتراف کرد و تغییر مسیر داد؛ پندرسکی می گوید: «”آوانگارد به فرد توهم جهانی بدون مرز می دهد؛ جهان موسیقایی اشتوکهاوزن، نونو، بولز و کیج برای ما که آغشته به رئالیسم سوسیالیسم (هنر رسمی کشورهای شوروی) بودیم، یک رهایی بود. یک دید و واقعیت جدید را به جهان باز میکرد. من خیلی سریع پی بردم که این تجارب جدید، بیشتر مخرب است تا سازنده»
جان کیج در حال اجرای یکی از پرفرمنسهایش که در آن
به تولید صوت از ابزار غیر موسیقایی می پردازد
در جای دیگری او می گوید: «ما در دهه ۶۰ آنقدر قواعد موسیقی را شکستیم که من، به شخصه پرونده آنرا جمع کردم؛ برای اینکه دیدم نمیتوانم بیشتر از این کاری انجام دهم، بعد از قطعاتی مثل: فلورسنس (fluorecenses)، پلی مورفیا (polymorphia) و مرثیه ای برای قربانیان هیروشیما، هیچکس قطعاتی پیشروتر ننوشت؛ هیچ کس چیز جدید و تازه برای سازهای زهی ننوشت.» و ادامه می دهد: «فکر کنم دورانی آمد که دیگر برای من آوانگارد تمام شد. من قطعات زیادی در دهه ۵۰ و اوایل ۶۰ نوشتم و به این نتیجه رسیدم که دیگر نمیتوانم جلوتر بروم. من نمیخواستم خودم رو تکرار کنم؛ من میتوانستم ۱۰۰ تا مرثیه ای برای هیروشیما بنویسم، ولی نمیخواستم. » (۲)
پی نوشت
۱- باید توجه داشت که بسیاری از آثار موسیقی آوانگارد هم در دوره خود، آثاری بینارشته ای به شمار می آمدند.
۲- مصاحبه بروس دوفی با پندرسکی با ترجمه فرهاد پوپل در مجله گفتگوی هارمونیک.
بسیار عااالی
درود بر شما
مدیریت محترم سایت گفتگوی هارمونیک خواهشا این سوال بنده رو پاسخ بدین
آیا نرم افزاری وجود داره که یه نتی رو بهش بدیم بعد با هر سازی که خواستیم صدای حاصل از اون نت رو تحویل بده؟؟
مثلا من نت ویلون سل یا نت کلارینت بش بدم اون برنامه اون نتو بخونه وصدای اون نت با ساز مورد نظر رو تحویل بده
از نویسندگان ارجمند سایت و مدیریت محترم خواشهمندم که پاسخ بنده رو بدن
سجاد گرامی درود بر شما
سپاس از پاسخ دهی شما بزرگوار
و حالا در میهن ما تازه موسیقی آوانگارد مد شده.
خلق را تقلیدشان بر باد داد.