لیلا یوسفوویتز (Leila Josefowicz) به راستی در دل تمامی شنوندگان آثارش در تمامی جهان نفوذ کرده است و این جز با داشتن دانش و صداقت در اجرا و همچنین تکنیک و موزیکالیته ای ستودنی امکان پذیر نیست. نخستین حضور وی در جامعه بین المللی به سال ۱۹۹۴ برمیگردد، زمانی که وی با Neville Marriner و در Carnegie Hall هنر خود را در نوازندگی ویولون نمایش داد و پس از آن وی را در بسیاری ارکسترهای معتبر جهانی میتوان دید.
بطور معمول وی با آهنگسازانی چون John Adams و Oliver Knussen فعالیت مینماید و مداوم و همچنان نیز همکاری مستمر با این اشخاص دارد چراکه وی یکی از حامیان شدید موسیقی مدرن و معاصر میباشد.
شاید شخصیت او و نوع انتخاب قطعاتش نشاندهنده تمایل و همچنین توانای بالایش در اجرای موسیقی معاصر میباشد.
از جمله نکات جالب وی به عنوان یک نوازنده کلاسیک، علاقه شدید وی به اجرای موسیقی جز هست که او را بنوعی از دیگر نوازندگان کلاسیک متمایز نموده است!
لیلا برونیا یوسفوویتز در ۲۰ اکتبر سال ۱۹۷۹ در اونتاریو تورنتو کانادا بدنیا آمد. او متولد شده از خانواده ای انگلیسی – لهستانی است که در دوران کودکی خانواده اش به لس آنجلس مهاجرت نمودند، در زمانیکه تنها سه سال و نیم سن داشت در همانجا شروع به یادگیری ویولن نمود. اما متد مورد استفاده وی برای یادگیری متد مشهور سوزوکی بود و در حقیقت اولین معلمش نیز پدرش بود. در ۵ سالگی وی تحت تعلیم جدی و آکادمیک موسیقی قرار گرفت و دروس اولیه موسیقی و نوازندگی ویلون را از Idel Low آموخت.
بشنوید قسمتی از مومان سوم کنسرتو ویولون چایکوفکسی با اجرای یوسفوویتز را
تا اینکه در سن ۸ سالگی به سراغ یکی از معلمان مشهور ویلون آن زمان Robert Lipsettرفت و آموزش خود را زیر نظر وی ادامه داد. اما آموزش های او توسط این استاد در سن ۱۳ سالگی به پایان رسید! خانواده وی به فیلادفیا رفتند که اتفاق خوبی در زندگی وی بود چراکه توانست وارد انستیتو کرتیس، موسسه معتبر موسیقی شود که اساتیدی چون :
Jaime Laredo, Joseph Gingold, Felix Galimir, و Jascha Brodsky.
وی را تحت آموزشهای خودشان قرار دادند و در آنجا بود که وی نبوغ و مهارت بالای خود را در نوازندگی نشان داد. در همان سنین نوجوانی همراه با ارکستر سمفونی فیلادفیا و کلیولند، لس آنجلس، هوستون، شیکاگو و در نهایت مونترال و تورنتو فعالیتهای خود را ادامه داد که در نوع خود کم نظیر بود.
بشنوید قسمتی از تکنوازی یوسفوویتز را
وی در همان سال طی قراردادی با شرکت Philips Classicsبست تا کنسرتوهای چایکوفسکی و سیبلیوس را ضبط و منتشر نماید. این ضبطها موفقیت تجاری خوبی را برایش به ارمغان آورد و به نوعی در شهرتش در جامعه موسیقی نیز تاثیر گذار بود.
لیلا را باید یکی از پر مشغله ترین نوازندگان جهان دانست، همکاری با ارکسترهای مختلف در سراسر جهان و اجرا در کشورهای اروپایی، آسیایی و آمریکا تمامی وقتش را به اجرا و ضبط مشغول داشته است!
اما از ویولونهایی که وی در اجرا و ضبط قطعات، از آنها استفاده میکند، ویولون ۱۷۰۸ “Ruby” Stradivarius که توسط انجمن استرادیواری در طی سالهای ۱۹۹۳ الی ۹۴ به او قرض داده شده بود؛ همچنین در طی این سالهای اخیر با ویلونی ارزشمند دیگری ۱۷۳۹ “Ebersolt” Guarnerius del Gesùبه نوازندگی میپردازد که در ضبط آلبوم سال ۱۹۹۵ از همین دو ویولون استفاده نموده است.
لیلا به دلیل فعالیت های گسترده اش در موسیقی توانست درسال ۱۹۹۷ مبلغ ۵۰ هزار دلار به عنوان جایزه از سوی دولت آمریکا دریافت نماید!
بشنوید قسمتی از مومان سوم کنسرتو ویولون سیبلیوس با اجرای یوسفوویتز را
وی قطعات متعددی را همراه با نوازندگان و ارکسترهای مختلف ضبط نموده است، اثر اخیرش مجموعه ای است از اجراهای او از آثار آهنگسازان و قطعاتی چون :
Messiaen, Beethoven, Salonen, Ravel and Mark Grey و Shostakovich Violin Concerto No. 1 (همراه باBirmingham Symphony Orchestra, Sakari Oramo) و Violin Sonata برای شرکت وارنر کلاسیکس.
سردبیر گرامی، برای علاقهمند جدی این نشریه واقعا آزاردهنده شده این بیدقتی نویسندگان و نبودن صافی ویرایش. چندین و چند غلط لپی تا جدی این مطلب یوسفوویتز (و نه ژوزفوویتز) را ندیده بگیرید، فقط آن قسمت که در بالای نوشته پررنگ (بولد) شده و مثل ویترین است ببینید: ستودی، ممکن پذیر، به نمایش قرار داد، متوان!… توجه فرمایید که تذکرهای هر از گاه بنده از سر علاقه است، اگرنه که میشد رفت و دیگر ندید این سایت را. خواهش میکنم فکری کنید جدی و عاجل. و یک سؤال: مدتی است بعضی نوشتهها بدون اسم نویسنده منتشر میشوند، در این موارد نویسنده کیست؟ هیئت تحریری؟
متن مرجع را دیدم، بیشتر حیرت کردم. اول این که چرا در ترجمه اسم انستیتو کرتیس (که با تربیت بزرگانی از برنشتاین تا هیلاری هان، خود مقالهای مبسوط میطلبد) حذف شده و فقط نوشته شده موسسه؟ دوم، انجمن استرادیواری را بنیاد استراد نوشتهاند! سوای اسم که استراد نیست، نمیتوان به دلخواه جای موسسه و انجمن و بنیاد و مرکز و سایر این قبیل کلمهها را عوض کرد.
جناب فاریا، متشکریم از توضیحات شما و دلسوزی برای این سایت. نوشته هایی که بدون نام است همه توسط مترجمینی که بعضی اهل موسیقی هم نیستند ترجمه میشوند.
همه متنهای موجود در سایت پیش از نمایش مورد باز بینی قرار می گیرند ولی گاهی به قدری اشکالات زیاد است که چند تایی باز از زیر دست باز بین در میرود و روی سایت می آید. گاهی هم مثل نام همین نوازنده، در ترجمه نامها اختلاف بوحود می آید.
باز هم تشکر می کنیم از علاقه و حمایت شما
ممنونم از اظهار لطفتان، اما… حتی اسم بنده را فریا نوشتهاید به جای فاریا! در مورد اسامی خاص، این مورد را از یک همکار لهستانی پرسیدم تا مطمئن شوم قبل از نظر دادن. حالا که بیعلاقه نیستید به اصلاح، لطفا در پاراگراف آخرهم سال ۲۹۹۷ را درست کنید. در همان پاراگراف اول هم هنوز تصحیح نشده، “ممکن پذیر” باید “امکان پذیر” شود و “به نمایش قرار داد” باید “نمایش داد” نوشته شود. اغلب “قلمبه” نوشتن کار دست نویسنده میدهد!
تمام ویولنیست ها، موسیقی رو از سه چهار سالگی شروع کردند. احساس می کنم برای من بی فایدست که تازه تو سن ۱۸ سالگی اونم با استادای معمولی دارم شروع می کنم.
نه ونوس اسلا دیر نیست.
خود من در سن ۱۸ سالگی شروع کردم.
من خودم هم نه گهگاهی بلکه خیلی وقتها این احساس بهم دست میده اما یک دلیل دارم.
اونم اینکه تو اگر خوب تمرین کنی و با انگیزه تلاش کنی در زمانی بین ۲ تا ۴ ۵ سال میتونی خیلی خوب یک سری قطعات رو بنوازی و فکر میکنم دوست داشته باشی تا در سن مثلا ۳۰ سالگی یک استاد تمام عیار باشی.
از تو بزرگترهاشم هستن که تازه میخوان شروع کنن.
خود من بعد از ۳ سال اونم به طور کاملا گسسته توی گروهی نواختم که در دومین جشنواره موسیقی آموزشگاه ها اول شد.
اینم عکس گروه(وسطیه منم;))
http://launch.groups.yahoo.com/group/emp_violin/
درسته که ما یادگیریهامون در سنین پایین قدرتمند تره.
اما این اتفاق تنها برای افرادی می افته که از طریق والدینشون پا به این عرصه میگزارن.
و چه قشنگه که تو توی این سن از روی خواستن به سراغ ساز و موسیقی رفتی.
panahi.mohsen@yahoo.com
تازه ونوس من میخوام سازهای دیگر رو هم یاد بگیرم حتی میخوام با اینکه کلاسیک کار میکنم به سراغ تار هم برم.
اینجوری که محاسبه کردم شن هفتاد سالگی بهد از تمام سازها میتونم شروع کنم رباب رو یاد بگیرم. ;).
محدودیت سن و زمان و توانایی از نظر من مرزهایی هست که ما خودمون با تصوراتمون میسازیم.
پیروز باشی.
mmnon ama man not mikhastam bazam teshkor jizhai khobi injabod
ببین ونوس جان یادت نره که چایکوفسکی موسیقی رو از ۲۰ سالگی شروع کرد.من هم از ۱۷ سالگی شروع کردم و با روزی ۸-۹ ساعت تمرین تونستم خیلی از قطعاتی که برام توهم بود رو بزنم و تو شهر خودم جانشین استادم باشم. موفقیت در یک قدمی توست