حال گزینه ۱ تا ۴ را برای سنجش عرض پائین ویلن مجددا تکرار می نماییم:
گزینه ۱: بر اساس جدول اندازه ها، اندازه عرض پایین برای صفحه زیر ۲۰۸ میلی متر (با توجه به اندازه گیری با ابزار دقیق کولیس)
گزینه ۲: بر اساس طبقه بندی محدوده قوس صفحات، فاصله عرضی در قوس پایین ۲۰۷/۸ میلی متر (با توجه به اندازه گیری دیجیتال)
گزینه ۳: بر اساس الگوی خطوط محیطی صفحه زیر، فاصله عرضی در مقطع عرض پایین ۲۰۶/۹ (با توجه به اندازه گیری دیجیتال)
گزینه ۴: بر اساس تصویر رنگی از صفحه پشت، فاصله عرضی مقطع پایین ۲۰۷/۱ میلی متر (با توجه به اندازه گیری دیجیتال)
در نتیجه ۴ برداشت وجود دارد:
۱- عدد گزینه شماره ۱
۲- عدد گزینه شماره ۲
۳- عدد گزینه شماره ۳
۴- عدد گزینه شماره ۴
بیشترین اختلاف میان برداشت شماره ۱ (عدد عنوان شده در جدول) و برداشت شماره ۳ (اندازه مقطع عرضی ناحیه پایین در الگوی خط محیطی) بوده که حدود ۱/۱ میلی مترمی باشد.
(این نوسان قابل توجه در ساختار طراحی میتواند مسیر را به سمت طرحی دیگر سوق دهد.)
حال اگر بخواهیم برای عرض ناحیه پایین در نهایت یکی از این برداشت ها را بر مبنای نزدیکی ارقام و تمایل آن به جدول انتخاب نماییم، برداشت شماره ۳ و برداشت شماره ۴ به یکدیگر نزدیک می باشد.اما چون به طور طبیعی اینگونه به نظر می رسد که اعداد ذکر شده درجدول با اختلاف بسیاربسیار کم با سایر قسمت ها ملاک صحت می باشد، بهتر است در این قسمت ما برداشت ۴ را که فاصله عرض پایین در تصویر رنگی صفحه پشت است را انتخاب نماییم.
هر چند که اختلاف میان عدد جدول در برداشت ۱ با برداشت ۴ بسیار زیاد می باشد، اما حداقل مقدار برداشت چهارم از برداشت سوم بیشتر بوده و رو به بالاست البته برداشت ۲ نیز به عدد جدول نزدیکتر است اما ما بنا را به برداشت های نزدیک به هم نیز قرار داده ایم. در نتیجه خروجی استنتاج به سمت برداشت شماره ۴ متمایل بوده و عدد بدست آمده از ناحیه عرض پایین در تصویر رنگی صفحه پشت را برای این قسمت در نظرمی گیریم.
همان طور که در توضیحات ملاحظه می نمایید به خوبی مقدار اختلافات عددی در میان هر ۴ گزینه از ۳ بخش مشخص است. مقادیری که در محاسبات به عنوان خطای عددی منظور شده و می تواند موجب اشکالات قابل توجهی در سیستم الگو برداری در معیار ۱/۱ باشد. زیرا که در حقیقت ما می توانیم هر کدام از ارقام را با سایر ارقام دیگر سنجیده و هربار به طرحی جدید دست یابیم و آن را مسیح نام نهیم. (فقط برای این ۳ ناحیه عرضی ۱۲ عدد داشته که ۱۱ عدد آن متفاوت است و می توان از ترکیب هر کدام از اعداد با سایر اعداد دیگرنتیجه ایی متفاوت را بدست آورد.)
و اما نتیجه سنجش و قیاس نسبی:
برای عرض بالا: فاصله عرضی قوس ناحیه بالا که بصورت جداگانه تصویر آن در طرح رسم شده است و فاصله عرضی محل استقرار قوس روی طرح محیطی
برای عرض میانی: عدد جدول
برای عرض پایین: تصویر رنگی صفحه پشت
حال پرسشی که ایجاد می شود این است در نهایت برای رسیدن به حقیقتی نسبی کدامین اندازه را به عنوان مقداری صحیح و یا صحیح تر می توان انتخاب نمود؟
جدول اندازه ها؟
فاصله حاصله از محدوده عرضی زیر قوسها؟
فاصله مقطع عرضی معین شده در خط محیطی صفحه پشت؟ و یا مقادیر حاصله از تصویر رنگی از صفحه پشت؟
شایان ذکر است که ما می توانیم بر اساس معیارهای دیگری این قیاس را انجام داده و چه بسا به نتایج بهتری نیز دست یابیم. ما برای سهولت در درک بهتر میزان اختلافات این روش را بکار بردیم همچنین در این مقوله بیشتربیان اختلافات مقادیر مطرح است تا اینکه ما بخواهیم با انتخاب برداشتی از گزینه ها به یک طرح جامع برسیم.
زیرا آنچنان که ملاحظه می کنیم تنوع اختلافات بیش از آن چیزی است که ما بتوانیم به اجماعی صحیح به جهت کاربرد آن رسیده و روند طراحی را آغاز نماییم.پس این ۳ انتخاب فقط به جهت توضیحی تکمیلی بوده تا به اثبات برساند که حتی انتخابها در ۳ مرحله متفاوت بوده و با این حالت هم نمی توان یکی از این ۴ گزینه را معیار تبعیت قرار داده و از آن الگو برداری نمود.
۱ نظر