گزارههایی در بابِ شناختِ فُرم و سبک، در سنت موسیقی دستگاهی ایرانزمین
تأمل بر اَنداموارگیِ موسیقایی، بهنوعی موجباتِ پویاییِ شکل و فُرمِ موسیقی را از حالت ایستایی، پدید میآورد. همین اَمر، اِنعطافپذیریِ فُرمها را موجب میسازد. بهعنوان نمونه؛ گوشهی گرایلی آوازی (مثلاً، گوشهی گرایلی از ردیفِ آوازی بهروایتِ محمود کریمی)، خود علیحده، میتواند فُرم- قالبِ پیشدرآمدِ دستگاه شور نیز منظور گردد و با قدری فِلِکسیبیلِتی (اِنعطاف) در پیکرهبندیِ متریک – ریتمیکِ آن، فُرم – قالبِ آوازی بهخود گرفته که اگر با ساز همراه شود فُرم – قالبِ ساز و آواز خواهد بود.
نوعِ سازیِ گرایلی (موسوم به «گرایلی شَستی») با تمپوی تند و سریع نیز بهنوعی فُرم- قالبِ چهارمضراب است. پس باید پذیرفت فُرمها در موسیقی ایرانی تابعی از مورفها (ریختها)(۱) بوده و در بررسیِ فُرمالِ موسیقی ایرانی، مطالعاتِ «ریختشناسی»(مورفولوژی) مقدم خواهد بود.
مبحثِ مهمِ «ریختشناسیِ آهنگین» – در سنت موسیقی ایرانی – دربرآیندِ سبک و فُرم قرار گرفته و موجبِ سَیالیتِ جُمودیِ فُرمِ موسیقایی گشته و از آن روست که بهزعمِ راقم این سطور، فُرم – البته فُرم، با گستردگیِ معناییاش و با تمام کَتِگوریهای اِعمالشده در خصوصِ آن – در موسیقی ایرانی، دارای ثباتِ ساختاری نبوده و از این روی، نگارنده فرضیهی «فُرمهای اِنعطافپذیر» را در مورد آن مطرح نموده است. آری، فُرمها در موسیقی کلاسیک ایرانی، فُرمهایی اِنعطافپذیرند.
ردیف موسیقی ملی، چشمهی لایزال و لایتناهیِ ایده و ملودی است و سیستمی متشکل از سامانهی مُدها – البته مبتنی بر «سیکل مولتی مُدال» (اسعدی، ۱۳۹۲)(۲) – و دربرگیرندهی مجموعهای آهنگین چونان اُلگووارههایی از ریتم و ملودی است که فُرمِ مشخصی از ملودیها، ریتمها، انگارهها و آرایههای موردنظر و مقبولِ این رپرتوار را، بهمنصهی ظهور رسانده است. حال، آنچه که در روایاتِ ردیفِ سازی و یا در ردیفِ آوازی ثبت و مضبوط است و وحدت در عینِ تعدد و تکثر را مشهود میسازد، تفاوت و تمایز از منظرِ ریختشناسی است که بهعنوان نمونه؛ اگر سه اُستادِ ردیفدان و راویِ ردیفِ سازی، گوشهی «مجلسافروز» – که فیالذاته، فُرم – قالبِ ضربی – آوازی است – را بنوازند، فُرمِ اثر مذکور قطعاً یکسان بوده و تفاوتِ سبکِ نوازندگی آن سه استادِ نوازنده، در ریخت و شکلِ نواختِ آن قطعه میباشد.
پینوشت
۱- مورفولوژی (Morphology)، یک مفهومِ ژنریک در علوم زیستشناسی، زبانشناسی، زمینشناسی، شیمی، پلیمر و نساجی است و مفهومی که از آن در مقولهی «ریختشناسیِ آهنگین» قابل درک و دریافت است ترجمهی عبارتِ انگلیسی “pertaining to the study of form and structure” بهمعنای «مربوط بهمطالعهی فُرم و ساختار» است.
۲- وامگیری مفهومی نگارنده در این خصوص از افاضاتِ هومان اسعدی در کلاسهای درسی ایشان بوده است.
۱ نظر