در این مرحله باید وارد مرحله گوش درونی شد که متشکل از مجاری نیم دایره ای و بخش حلزونی شکل می باشد، این دو بخش ، هر دو از مایعی انباشته هستند البته بخش مجاری نیم دایره ای تاثیری در حالت شنوایی ندارد اما وظیفه مهمتری همچون برقراری تعادل بدن را به عهده دارد.
در بین این دو بخش، دهلیزی وجود دارد با دهانه بیضی شکل که آنرا مجرای دهلیزی می نامند.
در پشت این دهانه بیضی شکل، استخوان رکابی آماده انتقال نیروی ۱۸ برابری می باشد که ازتحریک پرده صماخ دریافت شده است.
بعد از برخورد استخوان رکابی با سطح دهانه بیضی شکل، فشار مایع درون دهلیز وبخش حلزونی تغییر کرده و موجب ارتعاش می گردد.
این ارتعاش مایعات، بوسیله مژکها و تارهای صوتی که از محدوده دهلیز تا رأس قسمت حلزونی وجود دارد ( تعداد گیرنده های صوتی که تحت تاثیر قرار می گیرند به ۲۵۰۰۰ عدد می رسد) باتوجه به نوع و کیفیت ارتعاش دریافت می شوند. با دریافت ارتعاشات بوسیله این تارهای عصبی که در مایع بخش حلزونی قرار دارند،به جریان عصبی تبدیل شده و از طریق اعصاب شنوایی به مغز ارسال می گردد و مغز تشخیص می دهد که چه می شنویم.
به طور خلاصه گوش بیرونی: وظیفه دریافت امواج و انتقال آن به مجرای شنوایی تا پرده صماخ.
گوش میانی: تقویت ارتعاشات پرده گوش و انتقال آن به دریچه بیضی شکل. گوش درونی : دریافت تحریکات و ارتعاشات با دقتی بالا – کیفیت جریان – واسطه تبدیل تحریکات به جریان عصبی و انتقال آن به مغز.
به راستی این مجموعه خستگی ناپذیر و پویا چگونه می تواند وظائف خود را به خوبی و دقیق انجام دهد؟
اینگونه است که با شناخت دقیق ترو فهم بهتر ، کارائی هدفمند ایجاد می شود باید به ساختار گوش بار دیگر با دقتی شایسته بنگریم تا که شاید گوشه ای دیگر از بنیادهای طبیعت را، کمی ملموس تر سازیم.
۱ نظر