گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

چگونه سکوت مرگ را یادآوری می کند (۲)

آثار موسیقایی زمانی که توسط مصنفین موسیقی نگاشته می شوند، با وجود موارد نسبی و قابل تغییری چون تمپو (Tempo)، آکسان و شدت و ضعف صدا (Accentuation) نمی توانند صداقت و وفاداری شان را به خواسته ی آهنگ ساز و پارتیتور (Dynamics) نشان دهند و آکسان (score) تا زمانی که به اجرا در نیایند، به طور واقعی وجود نخواهند داشت؛ چرا که تأویل و تعبیر در موسیقی نیز نتیجه ی همین تعلیق در عناصر است و حتا عناصر دیگری چون شفافیت، وضوح (Transparency)، سونوریته و صدا دهی (Audibility).

توجه به این نکته ضروری به نظر می رسد که طبیعت تقریبی و ماهیت نُتِ (note) موسیقی صرفاً و تنها یک متن نوشته شده (نُت) است و آن چه در یک مجموعه نت اهمیت دارد، نقطه ی پایان و خاتمه ی آن است.

آنچه ما را در حین شنیدن موسیقی از نگرانی پایان، خاتمه و مرگ ناگهانی موسیقی می رهاند، همان پدیدار شناسی صداست. ما در پی این هستیم که بدانیم صدا چگونه وحدت و کثرت می یابد و این که آهنگ ساز چگونه می تواند عمر صدا را از آن چه در تصور ذهنی مخاطب است، طولانی تر کند.

این یک عینیت غیر ممکن نبوده که بتهوون (Beethoven) توانسته از هیچ، صدا و ترکیبات آن را بیافریند و در تداوم و زنده ماندنش دست به اقدامات مختلف از جمله دِولُپمان (Development) بزند.

زمانی که او از یک موتیف چهار نُتی در موومان اول سمفونی پنجمش به گونه های متفاوت با بسط و پرورش در فاصله های مختلف و ترکیبات گوناگون استفاده می کند، به ما یادآور می شود که چیزی قرار نیست به پایان برسد، او تلاش کرده است که موتیف ها را به صورت نمادهای موسیقایی برای آیندگان به یادگار بگذارد؛ برای همین است که ما وقتی این ترکیب

را در هر موقعیت و از هر فاصله ای می شنویم، بی درنگ به یاد قرن هجده، بتهوون و سمفونی پنجم (Symphony no.5)
او خواهیم افتاد و این که چگونه می شود پس از گذشت نزدیک به دو قرن، صدای سمفونی پنجم بتهوون هنوز در ذهن و خاطره ی یک ملت تداوم داشته باشد.

این نگرش ممکن است کمی شاعرانه به نظر برسد، اما در عین حال می تواند نوعی ستیز کردن نیز به حساب آید، زیرا قانون فیزیک به چالش گرفته شده و اثر از دوران خود به لحظه هایی متفاوت در زمان های دیگری پس از آن پرتاب شده و در قلمرو فضا و زمان قرار گرفته است.

اما آزمودن و ارزیابی پدیده ی صدا در مورد موسیقی دستگاهی ایران گونه ای دیگر است. موضوع میرایی، همچنین تداوم و حیات صدا متکی است به شهود، احساس و خلسه ی نوازنده و مجری موسیقی. در بعضی مواقع تأویل مقوله ای حسی است و تأثیر و تداوم صدا نیز به تمامی عوامل جانبی ارتباط پیدا می کند.

عواملی که در لحظات متفاوت شرایط حسی مجری را تحت الشعاع قرار می دهد. در نتیجه این رفتار حسی تُندا، تمپو، دینامیک و واریاته (variante) ها را به شدت تحت تأثیر قرار می دهد و روند یک تاس اندازی را تداعی می کند تا جایی که تنها اجرا کننده از نتیجه ی تاس با خبر خواهد بود. از سوی دیگر چون کشف و شهودی در این نوع از موسیقی و اجراها پیش نمی آید، شنونده نیز به مرور زمان با مجری شریک خواهد شد.

پیمان سلطانی

پیمان سلطانی

دیدگاه ها ۲

  • فکر کنم برگردان انگلیسی واژه های “آکسان” و” پار تیتور” جابجا شده است.یعنی احتمالا متن زیر درست تر است:”…نمی توانند صداقت و وفاداری شان را به خواسته ی آهنگ ساز و پارتیتور (Score) نشان دهند و آکسان (Dynamics) تا زمانی که به اجرا در نیایند…”
    اگراشتباه است قبلا عذر بنده را بپذیرید.
    با تشکر

  • عالی بود. بسیار استفاده کردم. دوستان علاقمند حتما همه بخش ها را مطالعه کنند.
    ضمنا جابجایی سهوی ترجمه های داخل پرانتز به این صورت باید اصلاح شود :
    شدت و ضعف صدا Dynamics
    پارتیتور score
    آکسان Accentuation

    با تشکر

بیشتر بحث شده است