آیا این سطح از گستردگی مطالعه باعث کمعمق شدن آن نمی شود؟ یا به زبانی دیگر کار ایشان غیرتخصصی نبوده؟
پورقناد: البته میزان یادگیری افراد مختلف شبیهبههم نیست، شما با زندهیاد محسن قانع بصیری که در چند رشته ازجمله تاریخ، شیمی، فلسفه و اقتصاد تخصص داشت آشنایی داشتید؛ این میزان از مطالعه و درعینحال یادگیری را در کمتر کس میتوان سراغ گرفت، طبیعتا قدرت یادگیریها باهم متفاوت است.
آیا زندهیاد ناصری نیز متخصص در چند رشتۀ تاریخ موسیقی، رهبری ارکستر، آهنگسازی و پرکاشن بود؟
پورقناد: تا جایی که من آثار ایشان را مطالعه کرده ام او در ابتدا یک تاریخ موسیقی دان یگانه و پرکاشنیست ممتاز است و در مرحله بعدی آهنگساز، مدرس موسیقی و رهبر ارکستر است.
موسیقیدانان زیادی از برخورد های تند استاد ناصری گله مند هستند، آیا این تند خویی را نتیجه تکبر ایشان می دانید؟
پورقناد: به هیچ وجه! شاید بهتر باشد به سخنرانیهای موسیقیدانانی که در تشییع جنازۀ ایشان آمده بودند گوش کنیم؛ همگی بر این موضوع توافق داشتند که ایشان عرق ملی و برای موسیقی دلسوزی داشته و شاید تندخوییهایش هم به همین خاطر بوده است؛ جالب است که در آن مراسم به دور بودن ایشان از کینهورزی هم اشاره شد، چیزی که در متن برخی از نامههای ایشان میدیدیم. مثلاً در یک جلسه بهشدت به یک موسیقیدان به دلیل سکوتی که در موضوعی داشته است انتقاد و حتی در آن پیشنویس با الفاض رکیک او را خطاب کرده ولی در جای دیگری اثر او را در رپرتوار اجرا قرار داده است و یا در میان این اسناد می بینیم که فریدون ناصری با آن میزان از سواد و دانش به عنوان یک خبرنگار با موسیقیدان هایی که از نظر سواد فرسنگ ها با او فاصله دارند مصاحبه می کند و همین که اطلاعاتی به دست اهالی موسیقی می رسد و در تاریخ ثبت می شود احساس رضایت دارد.
آیا متوجه نظر مثبت ایشان به موسیقی دانانی شدید؟
پورقناد: بله طبیعا ایشان به یک سری از موسیقیدانان علاقه بیشتری داشتند، مثلا در میان آهنگسازان نسل قدیم آثار مرتضی حنانه و از نسل جدید دکتر محمدسعید شریفیان را می پسندیدند و در مورد آنها در جلسات مختلف صحبت کرده اند؛ در چرک نویس صحبت هایشان در جلسات مختلف و بعضی آثار مطبوعاتی و رادیویی از هنرمندان مختلف صحبت می کنند.
در دورۀ مدیریت هنری ایشان، تعداد کمی از رهبران غیرایرانی به ارکستر سمفونیک تهران دعوت شدند، دلیل این امر چه بوده است؟
پورقناد: در واقع بعضی از هنرمندان کملطفی کردند و این اتفاق را نتیجۀ رقابت ایشان با رهبران دیگر دانستند که بنا به شواهدی که در کتابخانۀ ایشان بهدست آمد مشخص شد موضوع چیز دیگری بوده است. ما ازطریق نامهها دریافتیم که در تمام مدت همکاری استاد ناصری با مجموعۀ بنیاد رودکی کموبیش مشکلات سازمانی وجود داشته است، از حقوقهای عقبافتاده، مشکلات مربوط به ساز، کمبود نوازنده، مشکلات سالن و ناهماهنگیهای اداری و… مجموعهای از نامه و پیشنویس نامه ازطرف ایشان خطاب به مسئولین وجود دارد که نشان میدهد حتی تا آخرین سالهای فعالیت هم مشکلات ابتدایی حل نشده بوده که واقعاً تأسفبار است. با توجه به این اوضاع، دعوت از رهبران باید خیلی حسابشده و با توجه به شرایط موجود شکل میگرفته که این اتفاق نیز افتاده است؛ همینطور تعدادی از رهبران ارکستر خودشان پیشنهاد همکاری با ارکستر را دادهاند که نامهها و لیست نامهای بعضی از آنها وجود دارد و از همان لیستها و نامهها میتوان متوجه شد که تقریباً تمام درخواستکنندگان در یک یا چند کنسرت دعوت به همکاری شدهاند. در بعضی موارد نیز نوازندگان ارکستر خواهان رهبریِ قطعۀ ساخت خود بودهاند و آنطور که در پیشنویسها مشخص است، این اجازه به آنها داده نشده است.
۱ نظر