گفتگوی هارمونیک | Harmony Talk

موسیقی ایرانی عتیقه نیست (۲)

محمدرضا لطفی (1325-1393)

بخش عمده ای از موسیقی دنیا از هزاران سال پیش وجود خارجی ندارد و در درون فرهنگ ها به صورت شفاهی از استاد به شاگرد در سینه ها ضبط شده است. یکی از کشورهایی که به خوبی توانسته موسیقی خودش را نسل به نسل منتقل کند، بخش هایی از هندوستان است. در دیگر کشورها بعد از قرن نوزدهم میلادی که شکل و محتوای فرهنگی این کشورها به فرماسیون نیمه اروپایی تبدیل شد، خدشه بزرگی به روند رشد این هنر وارد کرد.

هنر بازسازی در اروپا مدت هاست به وسیله اهل موسیقی شروع شده و آنها حتی سازهای دوران قرون وسطی را بازسازی کرده اند و با تحقیقات گسترده توانسته اند آثاری را دوباره بازسازی کنند که هنوز در ابتدای این کار هستند. در ایران بازسازی ها در کلاس های سنتی از طریق استاد و شاگردی حفظ می شد و نسل به نسل از طریق موسیقی نوازان به مردم انتقال می یافت. هنوز کلیه فرهنگ های بومی استان ها از این تکنیک استفاده می کنند.

آمدن خط موسیقی این جریان را کمی ضعیف کرد چرا که خط موسیقی، خود به صورت یک ماده قادر به رعایت اکسنت های زبان موسیقی نیست همانند خط که هنوز قادر نیست اکسنت های زبان را که به آن «لهجه» گفته می شود رعایت کند. به همین دلیل باید موسسه ای با بودجه کافی برای بازسازی موسیقی تاریخی ایران اقدام کند.

این اقدام باید از روی نوارها، صفحات و فتوگراف ها همراه با استادانی که در این راه کوشش کرده و از قدرت شنوایی فوق العاده ای برخوردارند، همراه شده و از راه های گوناگون این گنجینه را مانند معماری حفظ و حراست کرد. در معماری کسی نمی آید دوباره یک عالی قاپو درست کند، اما در ذات موسیقی بارها و بارها می شود کنسرتو های ویوالدی یا درویش خان را که در صفحه سنگی نواخته بازسازی کرده و به اجرا درآورد و آن را به یک پدیده فرهنگی روز درآورد.

اولین بازسازی ها در ایران
اولین قدم بازسازی هنگامی شروع می شود که شاگردی به استادی رسیده به آموزش می پردازد. چرا می گوییم بازسازی، به خاطر اینکه شاگرد تلاش می کند تا صدای ساز استادش و کلیه احساسات و دریافت ها را دوباره بازسازی کند. برای مثال هنگامی که شنونده به ساز درویش خان گوش می دهد، متوجه می شود که ساز درویش خان مشابه ساز استادش «میرزا حسینقلی» است.

این شباهت در مکتب و فن در سالیان دراز رخ می دهد و چون هنر موسیقی شفاهی منتقل می شود، شاگرد کلیه رموز و ظرافت ها را فرا می گیرد و تلاش می کند نحوه اجرای استادش را «بازسازی» کند. این پایه ای است برای زمانی که شاگرد خود بیان خودش را می یابد. پس از آموزش او این امکان را می یابد که در صورت نیاز، آثار گذشتگان را «بازسازی» کند.

محمدرضا لطفی

محمدرضا لطفی

۱ نظر

بیشتر بحث شده است