هنگامی که تصمیم برای شروع و نوشتن مطالبی درباره آرشه گرفته شد راههای متفاوتی برای چگونگی بیان بهتر آن به ذهن رسید و تلاشی سخت برای شروع آن پدید آمد، زیرا در این زمان که در حال عبور از آن هستیم، تلمبار اطلاعات درست، مبهم و پیجیده، آنقدرسنگین هست که نیرو و توان تحلیل را از انسان سلب نمایدو شاید این سوال پیش آید که مگر در رابطه با چه موضوعی قرار است بحث و گفتگو شود ؟ تحلیل و تفکیک آن نباید دشوار باشد!
آری اگر با تمامی مسائل می توانستیم چنین آسوده و راحت مواجه شویم ، شاید از هر لحاظ اصلا نیازی به تحلیل و حاشیه نبود.ما می توانیم برای رسیدن به شناخت موضوعی مورد نظر به منابعی مراجعه کنیم و آن مطلب را ترجمه و باز گردان به زبان فارسی نمائیم و یا اینکه به کتاب و تصاویر تاریخی روی آورده و با معجونی از دانش تجربی که داریم آن را درک و تثبیت نمائیم، اما چگونه می توان خود را در جایگاه مخاطب قرار داده و آن را بصورت ملموس دریافت کرد؟
بنابراین اگر بخواهیم دقیق تر به مبحثی به نام آرشه و یا بهتر بگویم عاملی به نام آرشه بپردازیم متوجه می شویم که باید عقربه های ساعت زمان را با تکراری مکرر و طولانی به مقدار سده های کهن به عقب باز گردیم.
نمونه هایی از آرشه های قدیمی و مربوط به محدوده دوران اولیه.(قرن یازدهم تا قرن سیزدهم) کاربرد آن برای سازهایی که در حال تغییر به شکلی مدرن تر بوده اند.
بنابراین به راحتی می توان فهمید که تشریح و توصیفی که از آن به عنوان مدلهای شناخت یاد شد الزاما کافی نبوده و میتواند به حد کیفیت و عمق حقایقی که در آن گنجانده شده است ما را در رسیدن و دستیابی به معلومات کاملتر همراهی نماید.
تصویری از یک نوازنده ویول، مربوط به قرن دهم
باید از آنجا شروع کرد، همزمان با آغاز بشر برای زندگی، موسیقی به نوعی برایش ملموس شد و این اکسیر میل او را به نرمی و لطافت سوق داد و از آنجا که این احساس شور انگیز در او غوغایی به پا کرد، تلاشی برای تداوم آن نمودو اینکه با چه ابزار و شیء بتواند آن را حیات بخشد و به آن جسمی و روانی همچون سایر محسوسات بدهد؟ عصر تاریخی خلاقیت ها و ابداعات ازابتدایی ترین اشکال و حجمها تا امروز که هست را نظاره گریم و شاهد تغییرات و تحولات آن.
او برای تولید صدا وموسیقی و نوع کاربری آن متوسل به توانایی های فیزیکی خود بود که از دمیدن در اشیاء تا کوفتن ، کوبیدن و زخمه ها یی و نواختن و امتدادی برای کششی بی توقف؛ تلنگری بر زه و تکرار و تکرار.
می توان به خوبی بازگشت این زمان طی شده را و دید و درک کرد ایجاد نیازی برای شروع عاملی به نام کمان و یا چوب قوس دار ،برای کشش و مالش آن بر وتری که بر آن نیز می توان با مضرابی و یا دست ساخته ای زخمه ای زد.
نوازنده ویول مربوط به قرن یازدهم
به نظر من وجود سازهای آرشه ای و یا کاربرد آرشه در سازهای متفاوت که در نقاط مختلف دنیا ساخته و آماده می گردند، از گذشته بسیار بسیار دور امری بوده است ممکن و انکار نا پذیر که محدود به زمان و مکان خاصی نمی شود، هر منطقه فراخور اقلیم و فرهنگ قالب بر آن به سبک و شیوهای متنوع کار می کرده است اما همه آنها به دور از هم و بدون آگاهی از اینکه اصلا شخصی دیگر در جقرافیایی متفاوت و غیر قابل دسترس مشغول انجام و ساخت آرشه ای میباشد، اصولی را رعایت می کرده اند و مواردی از این دست که انسان را به وجد می آورد.
وجود تغییرات تاریخی که منجر به تحولات کاربردی در آن است قابل پردازش و بررسی است اما اینکه از کجا شروع شده است و مخترع آن که بوده، توضیحی علمی و معین وجود ندارد، زیرا که آرشه ها و اصولا سایر کمانها ابداعشان مختص به فرهنگی مشخص نبوده وتقریبا در همه دوره های موسیقی ثبت شده از بدوی ترین تا مدرن ترین آنها نقشی بسزا ایفا می کرده است.
.آرشه و = تاریخی بر پدیده های آن =
یعنی چه ؟
با سلام
اگر بخواهم این جمله را برای شما دقیق تر بازگو کنم می توان مفاهیم متنوعی را از آن استخراج کرد .هدف من برای استفاده از این ترکیب نیز تنوع استدلالی آن بوده است، ولی برای درک ساده تر، یعنی:ادواتی به نام آرشه و تاثیرات مختلفی که در طول تاریخ از خود به جای گذاشته است.
با سپاس
.آرشه و = تاریخی بر پدیده های آن =
فکر می کنید جمله صحیحی باشد ؟معمولا جملات نا صحیح قابل توضیح نیستند .
سلام
از توجه و اهمیت شما به این نکته متشکرم .
اگر شما سوالی دارید و آن را مطرح می کنید، و من باید پاسخ آن را بدهم:
با توجه به توضیحی که در رابطه با تنوع استدلال داده شد ،همچنین جهت و هدف مطالبی که در آینده به آن پرداخته می شود، این ترکیب دستوری رابه عنوان نویسنده مطلب مورد نظر ترجیح داده و صحت آن را تایید می نمایم.
ضمنا اگر به مقصود و جریان فکری نویسنده اشراف دارید ،با کمال میل از پیشنهاد شما برای انتخاب عنوانی بهتر استقبال می کنم.
با سپاس
شما می توانید غلط بودن عنوان مطالبتان را
شجاعانه بپذیرید و آنرا خیلی ساده با عنوان دیگری عوض نمایید .به نفع خودتان است.این نیازی ندارد که به چیزی اشراف داشته باشیم یا خیر .
باسلام
با تشکراز نظر شما.
مجددا توجه شما را به جمله آخر جلب می کنم.
(ضمنا اگر به مقصود و جریان فکری نویسنده اشراف دارید ،با کمال میل از پیشنهاد شما برای انتخاب عنوانی بهتر استقبال می کنم.)
با سپاس
— این ترکیب دستوری رابه عنوان نویسنده مطلب مورد نظر ترجیح داده و صحت آن را تایید می نمایم—
— با کمال میل از پیشنهاد شما برای انتخاب عنوانی بهتر استقبال می کنم—
سوءنیتی در بین نیست شما چرا اصرار دارید من را بر آنچه فکر می کنید مشرف بدانید .اگر این فضا را برای طرح نظرات خوانندگان گذاشته اید پس بدون هیچ پیش داور ای صادقانه برخورد نمایید . من دیگر بحث را ادامه نمی دهم ؛ فقط پیشنهاد می کنم با یک کارشناس ادبی مشورت نمایید و سپس نتیجه را شجاعانه بنویسید .
بدون نام عزیز که تمام وقت در حال پرداختن به حاشیه ها هستید لطفا شما نظر خود را بر نویسنده مشرف ندانید و اجازه بدهید مطلب ادامه پیدا کند وقتی تمام شد اظهار نظر بفرمایید که این تیتر گویای مطلب بود یا خیر
آقای صالحی
آقای بدون نام هم همین را می گوید . ساختمانی که ساخته می شود ، اگر درب ورودی نداشته باشد ، چگونه می توان وارد آن شد ؟ آقای بدون نام هم می گوید برای ورود به ساختمان از کجا وارد شوم ؟
از مدیریت سایت خواهشمندم که اگر قرار است موضوعی بطور متوالی ارایه شود اول کل مطلب را از نویسنده تحویل بگیرید و سپس آنرا در چند شماره ارایه دهید تا موضوعات اینچنین ابتر باقی نمانند .