قسمت دوم برنامه بدون زمان تنفس اعلام شده (۶) در بروشور، با تکنوازی نسبتا طولانی «نوید افقه»، نوازندهی تمبک آغاز شد. او که یکی از نوازندگان فنی ساز تمبک است، مانند دو تکنواز قبلی، قطعهای مملو از فنون اجرایی پیچیده و نوی ساز خود را اجرا کرد. تمبکنوازی او بیانی بسیار شخصی دارد، چرا که برخی از عناصر فنی مورد استفادهاش را هم خود آفریده است.
به همین دلیل همراهیاش با گروهی که نیاز به عبور از این نحوهی بیان خاص و رسیدن به یک بیان مشترک دارد، سخت صورت میپذیرد.
این همبیانی قبلا در اجراهای وی با «گروه آینه» به خوبی صورت گرفته است. تکنوازی او نسبت به تکنوازیهای قبلی موفقتر بود. او ضمن ارائه مجموعهای از فنون دشوار تمبکنوازی در پایان با موفقیت به آغاز قطعهی بعدی رسید. همنوازی او با گروه عارف به دلایلی که گفته شد همچنان احساسی از عدم یکدستی پدید میآورد.
تصنیف «بهارا» و چهارمضراب «بیات زند» بدون اتفاق خاصی اجرا شد. بخش بعدی، تکنوازی «حسن ناهید» بود؛ نینوازی که به گروهنوازی و اجرای صحیح و بدون خطای قطعات معروف است. او چندی پیش از این کنسرت به عارضهی قلبی دچار گشت و آثار آن بیماری تا زمان اجرا جسم وی را رنجور نگاه داشت. او نامطمئن شروع کرد. ناکوکی و درست اجرا نشدن تکنیکهایی که مورد نظرش بود به خصوص زمانی که مناطق صوتی مختلف نی عوض میشد، از جمله نارساییهای این بخش از برنامه بود.
حتا همنوازیهای گاه و بیگاه کیوان ساکت هم کمکی به کوک شدن صدای نی نکرد (۷). این از مواردی است که نوازندگان بزرگ در خدمت گروه نیستند (این قسمت میتوانست به نفع اجرای خوب کل گروه حذف شود). درست اینجا است که باید فکر کرد آیا با کنار هم قرار دادن چند نوازندهی خوب که از نظر فکری کاملا با گروه همجهت نیستند، میتوان یک گروه خوب ساخت؟
تکنوازی دیگر این بخش که شاید برای اولین بار در کنسرتی اجرا میشد تکنوازی «قیچک باس» بود. «سیامک آقایی»، نوازندهی این ساز که سنتورنوازی ورزیده است با استفاده از الگوهای نوازندگی ویلنسل سعی در اجرای بخشهایی از موسیقی دستگاهی داشت. این تلاش جز این که این نغمات با رنگ صوتی جدیدی شنیده شود موفقیت دیگری در پی نداشت. مشخص است که برای این که بتوان این ساز را در تکنوازی موسیقی ایرانی به کار برد راه درازی پیش رو است.
گروهنوازیهای عارف وضعیتی بهتر از تکنوازیها داشت، هر چند در آنجا هم حل نشدن صدای ساز تکنوازان در بقیهی سازها (گاه از نظر رنگ و گاه بیان) مانع این بود که گروه صدای یکپارچهای داشته باشد. گاهی اوقات هم اجرای تعدادی از نوازندگان با بقیه از نظر ریتم یا صدادهی هماهنگ نبود. برای مثال: چند بار (مشخصتر از همه در پایان چهارمضراب خسرو شیرین) سازهای کششی، سرضرب مشترک اما جدا از بقیهی گروه یافتند. چند نوازنده هم درگروه حضور داشتند که تماما در اختیار گروه بودند از این میان میتوان به بهرام ساعد یار قدیمی گروه عارف، محمد دلنوازی و علیرضا جواهری و سرانجام آیین مشکاتیان به هنگام دفنوازی اشاره کرد.
بر روی هم بازگشت عارف و پرویز مشکاتیان به موسیقی کشور را باید به فال نیک گرفت هر چند این باز-آغاز با کاستی نیز همراه بوده است. باید امید داشت که این حضور مداوم باشد و روی به سوی بهبود گذارد. نام این کنسرت را ققنوس نهادند شاید اگر به تمثیل گروه عارف سرنوشتی چون این پرندهی اساطیری بیابد، خوش فرجامی یافته است (۸).
پانوشت
۷- اینطور به نظر میرسید که این همنوازیها برای حمایت از نوازندهی نی طراحی شده است. چنانکه در شب دوم این قسمت را نوازندهی نی به تنهایی اجرا کرده بود. اما علت اینکه در یکی از قسمت همین همنوایی میان تار و سنتور هم پیش آمد معلوم نشد؛ چرا که سنتور نیازی به این نوع حمایت نداشت و از سوی دیگر ساختمان این دو نوازی هم نشانی از یک بخش از پیش طراحی شده نداشت.
۸- ققنوس پرندهای افسانهای است که پانصد سال بزید و چون هنگام مرگاش فرا رسد بر هیمهای که خود گرد کرده در میان شعله میسوزد و در هنگام واپسین لحظات زندگیاش آوایی افسانهای سر میدهد و خاکستر میشود، اما مرگ او در کنار زندگی است؛ از این خاکستر، ققنوس تازهای متولد میشود. نام این پرنده تمثیلی است برای سر برداشتن از خاکستر خود و تولدی پس از ویرانی.
فرهنگ و آهنگ شمارهی ۱۸
۱ نظر